میرزا کوچکخان؛ استعمارستیزی که امتیاز نداد
ایرانیان در دورههای مختلف، نشان دادهاند که در برابر هجوم بیگانه ایستادگی کردهاند. بهعنوان مثال، نهضت جنگل به رهبری میرزا کوچکخان، در آغاز قرن بیستم با هدف حفظ استقلال ایران، مبارزه با نفوذ روس و انگلیس و برقراری عدالت اجتماعی شکل گرفت.
خلاصه خبر
میرزا کوچکخان؛ استعمارستیزی که امتیاز نداد
ایرانیان در دورههای مختلف، نشان دادهاند که در برابر هجوم بیگانه ایستادگی کردهاند. بهعنوان مثال، نهضت جنگل به رهبری میرزا کوچکخان، در آغاز قرن بیستم با هدف حفظ استقلال ایران، مبارزه با نفوذ روس و انگلیس و برقراری عدالت اجتماعی شکل گرفت.
گروه فارس پلاس: در اوایل قرن بیستم، هنگامی که استقلال و تمامیت ارضی ایران در پی نفوذ و حضور قدرتهای خارجی چون روس و انگلیس در خطر بود، نهضت جنگل به رهبری میرزا کوچکخان جنگلی در گیلان شکل گرفت. این جنبش برخاسته از دل مردم گیلان و با هدف حفظ استقلال ایران، مبارزه با استعمار و برقراری عدالت اجتماعی پا به عرصه گذاشت.
مواضع میرزا کوچکخان در حفظ استقلال ایراناحمد کسمایی، از سران نهضت جنگل، در یادداشتهایی درباره نهضت جنگل نوشته است: «هنوز این مسأله مطرح است که نهضت جنگل چه مقاصد سیاسی را تعقیب میکند و برای اصلاح ایران چه برنامهای دارد. بیشتر کسانی که در این زمینه گرفتار تردید میشدند، کسانی هستند که بدون توجه به شرایط خاص آن زمان و آگاهی از آنچه در طی سالها در کشور میگذشته، به قضاوت مینشینند. در آن روزها مهمترین مسأله برای ما تخلیه ایران از وجود هر اجنبی و در هم شکستن هرگونه نفوذ و سرکوب کردن هرگونه گرایش به آنها بود. ما به چشم خود میدیدیم که سرزمینمان قطعهقطعه شده از استقلال و تمامیت مملکت چیزی باقی نمانده. ما برای به دست آوردن استقلال و تمامیت مملکت مجبور بودیم نخست با حضور اجنبی هر که باشد مبارزه کنیم». (یادداشتهای احمد کسمایی از نهضت جنگل، صفحه ۴۷.)
نهضت جنگل استقلال خواهی ملی را در سرلوحه برنامههای خود قرار داده بود؛ چراکه در آن زمان استقلالی در مملکت وجود نداشت و شمال تحت سیطره روسها و جنوب تحت سلطه انگلیسیها بود. جنگلیها در اینباره میگفتند: «ما قبل از هر چیز طرفدار استقلال مملکت ایرانیم. استقلالی به تمام معنی کلمه؛ یعنی بدون اندک مداخله هیچ دولت اجنبی. اصلاحات اساسی مملکت و رفع فساد تشکیلات دولتی که هرچه بر سر ایران آمده، از فساد تشکیلات است. ما طرفدار یگانگی عموم مسلمانان هستیم. این است نظریات ما که تمام ایرانیان را دعوت به همصدایی کرده، خواستار مساعدتیم». (ابراهیم فخرایی، سردار جنگل، میرزا کوچکخان، صص ۵۱ ـ ۵۲.)
میرزا کوچکخان در نامهای که به «مدیوانی» مینویسد، درباره مسأله استقلال ایران میگوید: «من استقلال ایران را خواهانم، بقای اعتبارات ایران را طالبم، من راحت ایرانی و همه ابنای بشر را بیتفاوت دین و مذهب شايقم، من به بیانات لنین و تروتسکی و براوین و تمام زمامداران عاقل شما که میگویند هر ملتی باید مقدرات خود را خود عهده کند، عمل کرده و میخواهم همین حرف به موقع اجرا درآید. کسی که در امور ما مداخله کند، ما او را مثل انگلیسی نیکلا و درباریان مرتجع ایران متعدی میدانیم. من آلت دست قویتر از شما نشدم، چه رسد به شماها! ما به شرافت زیست کردهایم، به شرافت راه انقلاب را پیمودهایم. با همین عقیده میمیریم و راضی نمیشویم با دست ماها به اسم کمونیست یا حمایت از رنجبر، رنجبران را محو کنند و آنها را از گرسنگی بکشند». (محمدعلی گیلک، انقلاب جنگل، صفحه ۳۵۲.)
همچنین، میرزا کوچکخان در جلساتی که با همرزمانش برگزار میکرد، میگفت: «بایستی بیگانگان از کشور ما خارج شوند و امنیت و عدالت بهطور مساوی بین مردم و شهر و جنگل برقرار شود». (حمید عنایت، قهرمان جنگل، صفحه ۱۷.)
درواقع نفرت و انزجار از اشغالگران به جایی رسیده بود که خیلی از جنگلیها، با وجود اینکه افرادی ورزیده در سیاست نبودند ـ به دلیل اینکه سالها در چارچوب جنگل با فقر و تنگدستی زندگی میکردند و از سیاست روز و از آنچه در مرکز میگذشت بیخبر بودند ـ فقط میگفتند ما استقلال ایران را میخواهیم و شعار استقلال و مبارزه برای استقلال لحظهای از آنها جدا نمیشد.
درگیری انگلیسها با نیروهای جنگل«موقعیت جغرافیایی و اهمیت و عظمت منابع ما در آن کشور و امنیت آینده امپراتوری شرقی تا هندوستان مانع از آن میشود و امکان نمی دهد که ما درباره آنچه در ایران میگذرد، بیاعتنا و بیعلاقه باشیم. اگر قرار است ایران به حال خود رها شود، باید بیم آن را داشته باشیم که بلشویکها نفوذ خود را در شمال ایران گسترش دهند. بالاخره اینکه ما در جنوب ایران منابع عظیمی از نفت را در اختیار داریم که در خدمت نیروی دریایی بریتانیاست و حافظ منافع ما در قسمت از دنیا میباشد». (پرتو افشین، گیلان و خیزش جنگل، صص ۲۲۸ ـ ۲۲۹.)
این نامهای بود به کابینه جنگ انگلیس در پاسخ به پرسش آنان در این زمینه که چرا نباید ایران را به حال خود رها کرد؛ بنابراین خروج قوای روس از شمال ایران به قوای انگلستان فرصت داد در قفقاز که دارای معادن و مؤسسات استخراج نفت بود، به فعالیت خود بیفزاید. سران ارتش انگلستان در شمال ایران که میرزا کوچکخان را مانع اجرای طرحهای خود میدانستند، در صدد ترور او برآمدند و این کار را به کاپیتان نوئل انگلیسی محول کردند؛ اما این توطئه به علت بیداری و آگاهی سازمانهای نهضت جنگل، فاش و کاپیتان نوئل درگیر شد. (شاپور رواسانی، نهضت جنگل، صفحه ۵۳.)
طرح ترور میرزا کوچک از سوی انگلستان به این جهت میخواست به اجرا در بیاید چون هنگامی که روسها بر اثر هجوم انگلیسها از گیلان عقبنشینی کردند، جنبش جنگل برای بیرون راندن انگلیسیها فعال شده بود. میرزا کوچکخان برای جلوگیری از نفوذ انگلیسیها و روشهایی که با آنان همکاری داشتند، راه منجیل را بست.
تصور میشود دلیل بستن راه منجیل این بود که میرزا کوچکخان با کمیته مسلمانان در باکو در ارتباط بود، به درخواست آنها این کار را کرده بود؛ زیرا انگلیسیها در پایان سال ۱۹۱۷ و در آغاز سال ۱۹۱۸، کوشش فراوان کردند که نفوذ خود را در شهر تفلیس و دیگر شهرهای قفقاز گسترش دهند. به همین دلیل کمیته مسلمانان باکو وحشت داشت نیروهای انگلیس در باکو حضور و نفوذ یابند. بر این اساس، جنبش میرزا کوچکخان میتوانست مانع حضور انگلیسیها شود. (ایرج افشار، برگهای جنگل ـ نامههای رشت و اسناد نهضت جنگل، صص ۱۷۳ ـ ۱۷۴.)
انگلیسیها برای بدنام کردن چهره میرزا کوچکخان و همرزمانش از هر حربهای استفاده میکردند. کریستوفر سایکس، یک مقام استعمار انگلیس گفته بود: «در جنگلهای گیلان در ساحل خزر، قیام هولناکی به رهبری یک مرد برانگیخته بدوی به نام میرزا کوچکخان شکل گرفته که مشاوران آلمانی به وی یاری میرسانند». (خسرو شاکری، میلاد زخم ـ جنبش جنگل، صفحه ۱۶۱.)
دیکسون انگلیسی هم در جهت تخریب جنبش جنگل نوشته است: «جنبش جنگل که کمابیش بهعنوان یک تشکیلات راهزنی سازمانیافته است، فعالیت خود را در مجاورت شهر رشت آغاز کرد. با این حال، نفوذ آن در سراسر ایالت گیلان و در طول ساحل جنوبی و شرقی خزر گسترش یافت». (خسرو شاکری، میلاد زخم ـ جنبش جنگل، صفحه ۱۶۰.)
در ایران نیز آنان که در خدمت منافع انگلیس بودند، بیشترین تلاش خود را کردند تا شهرت میرزا کوچکخان و جنگلیها را لوث کنند. روزی وی را حقوقبگیر انگلیس مینامیدند و روز دیگر، متحد بلشویکهای «بیخدا». اتهام اخیر عمدتاً از سوی روزنامه رعد [که متعلق به ضیاءالدین طباطبایی وابسته به انگلستان] در تهران زده میشد که خود حقوقبگیر انگلیس بود. در ۲۷ دی ۱۲۹۶، روزنامه رعد به نقل از روزنامهای به نام قفقازی نوشت: «باید متذکر شویم که میرزا کوچکخان در حال حاضر در رأس بلشویکهای ایران قرار دارد و با اطمینان از قدرت و نیرویی که دارد، والیان و دیگر مقامات را بدون اطلاع دولت مرکزی برکنار و منصوب میکند... در نتیجه هرج و مرج ناشی از حضور جنگلیها، مردم خلخال «غارت شده» و «لخت و عریان» به رشت گریختند». (خسرو شاکری، میلاد زخم ـ جنبش جنگل، صفحه ۱۶۲.)
پس از فاش شدن توطئه ترور میرزا کوچکخان، کلنل استوکس به نمایندگی نیروهای نظامی انگلستان در ایران، ضمن درخواست موافقت رهبران نهضت جنگل با گذشتن ارتش انگلیس از گیلان به سوی بندر انزلی و قفقاز و تشویق میرزا به حرکت به سمت تهران و برکناری قاجار و در دست گرفتن حکومت، اعلام کرد چنانچه سران جنگل و هیئت اتحاد اسلام به دولت انگلستان اعتماد و با آن دولت در مبارزه با بلشویکها در قفقاز همراهی کنند، دولت انگلستان آماده است حکومت نهضت جنگل را در ایران به رسمیت بشناسد و از یاری دادن به آن دریغ نورزد؛ اما میرزا و یارانش که نمیخواستند با پشتیبانی دولتی بیگانه دست به تشکیل حکومت بزنند، این پیشنهاد را به گونه قاطع و روشن کردند. (شاپور رواسانی، ایران رها از فقر و ظلم، صفحه ۱۰۰.)
سیاست خصمانه انگلستان به جنگلیها، از آنجا سرچشمه میگیرد که جنگلیها حاضر به همکاری با اجانب و استعمارگران نبودند؛ خواه این استعمارگر روسیه کمونیستی باشد، خواه انگلستان سرمایهداری. هدف میرزاکوچکخان و یارانش، کوتاه کردن دست اجانب از این سرزمین بود و نمیخواستند با گرفتن امتیاز از استعمارگران، مانند خیلی از بزرگان آن زمان، منافع کشور را فدا کنند؛ بنابراین مشخص بود که بین جنگلیها و استعمارگران، هیچ راه آشتی و مسالمتی وجود نداشت. (محمدامیر شیخنوری، میرزا کوچکخان و استعمارستیزی، صفحه ۳۵۰.)
با دنبال کردن صفحه فارس پلاس، از بهروزترین تحلیلها در حوزه سیاست داخلی و خارجی باخبر شوید.
17:06 - 20 آبان 1404
نظرات کاربران







