معتضد: خداوند پدر آیت الله خامنهای را برای این توصیه تاریخی رحمت کند
«اگر امروز رژیمی مثل اسرائیل سودای آسیبزدن به ما را دارد، در گذشته امپراتوریهایی چون روم با ۱۰۰ ملت به ایران حمله کردند و شکست خوردند.» این بخشی از حرفهای خسرو معتضد، مورخ و پژوهشگر تاریخ ایران، در گفتوگو با فارس است که از معنای عمیق مجسمه جدید شاپور ساسانی سخن گفت؛ همان صحنه تاریخی که امپراتور روم را به زانو درآورد و امروز، در میانه نبرد تمدنی ایران و غرب، بار دیگر پیام مقاومت و غرور ملی را زنده کرده است.
خلاصه خبر
معتضد: خداوند پدر آیت الله خامنهای را برای این توصیه تاریخی رحمت کند
«اگر امروز رژیمی مثل اسرائیل سودای آسیبزدن به ما را دارد، در گذشته امپراتوریهایی چون روم با ۱۰۰ ملت به ایران حمله کردند و شکست خوردند.» این بخشی از حرفهای خسرو معتضد، مورخ و پژوهشگر تاریخ ایران، در گفتوگو با فارس است که از معنای عمیق مجسمه جدید شاپور ساسانی سخن گفت؛ همان صحنه تاریخی که امپراتور روم را به زانو درآورد و امروز، در میانه نبرد تمدنی ایران و غرب، بار دیگر پیام مقاومت و غرور ملی را زنده کرده است.
گروه فرهنگ خبرگزاری فارس: صحنهای سنگی از تاریخ ایران دوباره جان گرفته است؛ پادشاه ایران، شاپور ساسانی، بر اسب نشسته و امپراتور روم، والرین، در برابرش زانو زده است. این تصویر که قرنها پیش در تنگ چوگان و نقش رستم بر دل کوه حک شده بود، حالا در قلب تهران برپا شده تا روایتگر لحظهای باشد که عزت ایران بر امپراتوری غربی غلبه کرد. بازسازی این صحنه در زمانهای که ایران بار دیگر در معرض تهدید قدرتهای جهانی قرار دارد، پرسشهایی را زنده میکند: چرا امروز؟ چه نسبتی میان آن پیروزی تاریخی و مقاومت فرهنگی و سیاسی امروز ایرانیان وجود دارد؟ برای یافتن پاسخ این پرسشها، به سراغ خسرو معتضد، تاریخدان و نویسنده تاریخ معاصر و باستان ایران، رفتیم تا درباره معنا و پیام این مجسمه و بازتاب روح مقاومت شاپور در زمانه ما، گفتوگو کنیم.
* مجسمهای که یک خاطره تاریخی را به زمانه بازمیگرداند
فارس: رونمایی از مجسمه زانو زدن والرین در مقابل شاپور در میدان انقلاب چه پیامی برای زمانهی ما دارد؟ چرا این نماد دقیقاً در این مقطع تاریخی بازخوانی شده است؟ معتضد: رونمایی از مجسمه زانو زدن والرین در برابر شاپور اقدامی ارزشمند ارزیابی میشود. پیشتر نیز مجسمه آرش کمانگیر در میدان ونک نصب شده بود، اما به اعتقاد کارشناسان، این مجسمه بسیار کوچک است و باید دستکم سه برابر بزرگتر ساخته شود، چرا که مردم ایران کشورشان را دوست دارند. همانطور که در گذشته امپراتورهای روم به ایران حمله میکردند، امروز نیز اسرائیل به کشور فشار وارد میآورد و در چنین شرایطی، حس وطنپرستی است که مردم را به حرکت وادار میکند.
رونمایی از این مجسمه به توصیه مقام معظم رهبری انجام شده است. از این منظر، میتوان صد یا حتی دویست مجسمه مشابه در نقاط مختلف ایران نصب کرد تا هویت و تاریخ کشور به تصویر کشیده شود. به عنوان مثال، یعقوب لیث که سهم بزرگی در حفظ زبان فارسی داشته، مرداویج که تا نزدیکی بغداد پیش رفت و خلفای عباسی را به گریه انداخت و همچنین نظام که با وجود اینکه برخی او را اهل باکو معرفی میکنند، اهل تفرش بوده و همواره با فرهنگ ایرانی پیوند داشته، میتوانند سوژههای مناسبی برای مجسمهسازی باشند.همچنین، دربار شروانشاهیان و شاعران ایرانی نشان میدهد که زبان فارسی در آن زمان زبان مشترک و محبوبی بوده است. امیر خسرو دهلوی به هندوستان میرفته و به زبان فارسی شعر میسروده و حتی پادشاهان عثمانی و هند نیز به همین زبان شعر میگفتند. تجربههای جهانی نیز نشان میدهد اهمیت مجسمهسازی در انتقال هویت فرهنگی غیرقابل انکار است؛ به عنوان نمونه، در سال ۱۳۵۵، در جزیرهای نزدیک ژنو در سوئیس، مجسمه شاعران و نویسندگان اروپا در هر کوچه نصب شده بود و مورد توجه بازدیدکنندگان قرار داشت.
*نبرد شاپور و والرین؛ صحنهای کمنظیر در تاریخ جهان
فارس: ماجرای اسارت امپراتور روم، والرین، بهدست شاپور ساسانی از نظر تاریخی چه جایگاهی در تاریخ ایران و جهان دارد؟ معتضد: در تاریخ آمده است که گردیانوس به ایران حمله کرد و کشته شد، فیلیپ عرب تسلیم شد و پس از آن چهارده سال صلح برقرار ماند. پس از او، امپراتوری به نام والرین که حدود شصت سال داشت، تصمیم گرفت انتقام شکستهای گذشته روم را از ایران بگیرد. رومیها بارها به ایران تاخته بودند؛ کنسولها، سناتورها و سردارانی چون کراسوس و آنتوان که در دوران جمهوری بودند نه امپراتوری، همگی در نبرد با ایرانیان شکست خوردند. جزئیات این شکستها را مورخان رومی همچون پروپیوس و آمین مارسلین ثبت کردهاند و در تاریخنگاری ایرانی نیز آثاری از مرحوم مشیرالدوله پیرنیا، لوکونین و خانم پیکولوسکایا از برجستهترین ایرانشناسان روس درباره این حوادث وجود دارد.
یکی از این سرداران، گردیانوس، ژنرالی بود که ادعا میکرد میخواهد ایران را فتح کند، شاپور اول را اسیر نماید و او را در رم، پشت ارابهی پیروزی خود، به نمایش بگذارد تا تحقیرش کند. در آن زمان، امپراتوری روم هنوز به دو بخش شرقی و غربی تقسیم نشده بود. گردیانوس حتی گفته بود میخواهد در میدان کاپیتول رم، شاپور را به صلیب بکشد؛ توهینی آشکار به ایران و پادشاه آن. اما ریشه این دشمنی تنها نظامی نبود. از زمان اردشیر بابکان، ایران دین زرتشتی را رسمی کرده بود. پیش از آن، در عصر اشکانیان، جامعه تا حدی حالت لائیک داشت؛ اما اردشیر اوستا را گردآوری کرد و آتشکدهها را رونق داد. برای رومیها وجود چنین حکومت مذهبی در همسایگیشان عجیب و نگرانکننده بود. والریان با سپاهی متشکل از حدود هفتاد هزار نفر به ایران حمله کرد. در مسیر، وبا در سپاهش شیوع یافت و بسیاری از سربازان جان باختند. قبایل ایرانی نیز از اطراف به سپاه روم حمله کردند و آن را فرسوده ساختند. جنگ در خاک ایران نبود، بلکه در سوریه – که در آن دوران از مستملکات روم بود – رخ داد. ایرانیان حملهای پیشدستانه ترتیب دادند و در محلی به نام بیلیسترا سپاه روم را در هم شکستند. اهمیت این نبرد در آن بود که سپاه والرین از بیش از صد ملت مختلف تشکیل شده بود: گوتها از اروپای شرقی، گالها از فرانسه، استروگوتها و ویزیگوتها، تراکیها از بلغارستان و همچنین سربازانی از بیزانس، مصر، عربها و یهودیان. این لشکر، مجموعهای از تمام ملل تحت سیطرهٔ امپراتوری روم بود.
*از نبرد تا بازسازی؛ اسیرانی که سازنده شدند
پس از شکست، ایرانیان اسیران را به ایران آوردند و میان استانها تقسیم کردند؛ گروهی به خوزستان رفتند و گروهی به فارس. بیشتر آنان مهندس و صنعتگر بودند. نقشبرجستههای شاپور اول در تنگ چوگان، نقش رستم و نقش رجب، جزئیات این پیروزی را با دقتی حیرتانگیز نشان میدهد. من در جلد اول تاریخ دفاع که برای وزارت دفاع نوشتهام، متن کامل و ترجمه کتیبهها را آوردهام. در آنها، شاپور نام هجده سناتور، سی ژنرال و چندین «لوگاتوس» (فرمانده لشکر) و «ماژیستر میلیتاروم» (ارتشبد) را با عنوان و رتبه ذکر کرده است. در همان تنگ چوگان، تصویری وجود دارد که در آن فیلیپ عرب به پای اسب شاپور افتاده و درخواست صلح میکند و والرین زانو زده تا شاپور از پشت او بالا برود. این صحنه، نماد نمایش قدرت ایران است؛ نوعی تبلیغ تصویری برای تثبیت هیبت شاهنشاهی، مشابه آنچه امروز در رسانهها و فضای تصویری انجام میشود.
*ایران و یونان؛ خاطره تنگه ترموپیل
اگر به عقبتر برویم، در تاریخ یونان نیز نمونهای مشابه میبینیم. یونانیان از شکست ایرانیان در تنگه ترموپیل یادمانی ساختهاند که هنوز سیاحان به تماشای آن میروند تا بگویند «ما ایرانیها را شکست دادیم». اما واقعیت تاریخی چیز دیگری است. علت جنگ ایران و یونان آن بود که ایران چندین بار سفیر فرستاد و هشدار داد «دست از کشتار و شرارت بردارید». برخی یونانیان طرفدار ایران بودند و به همین دلیل کشته شدند. در آن زمان، مناطقی در سواحل آسیای صغیر به نام «ایونیا» جزو قلمرو ایران بود و یونانیها مردم آنجا را قتلعام کردند. حتی سفیران خشایارشاه را زندهزنده در چاه انداختند. خشایارشاه برای پاسخ به این بیاحترامی لشکر کشید؛ نه با یک میلیون و نیم نفر، بلکه با حدود سیصد و پنجاه هزار سرباز. او آتن را گرفت و به آتش کشید. این حوادث، بخشی از زنجیره تاریخی است که نشان میدهد ایرانیان همواره در برابر تجاوز خارجی با عزت و سازمان دفاعی قدرتمند ایستادهاند.
* یادگار یک تحقیر تاریخی برای قدرتهای سلطهجو
فارس: چرا چنین صحنهای، یعنی امپراتور مغلوب در برابر پادشاه ایرانی، هنوز بعد از قرنها زنده و الهامبخش است؟ معتضد: شما باید بدانید «روم» یعنی چه. در آن زمان، روم بزرگترین قدرت جهان بود؛ امپراتوریای که از شمال آفریقا تا اروپا گسترده بود. اینکه امپراتور چنین قدرتی به دست یک پادشاه ایرانی اسیر شود، در تاریخ جهان بیسابقه است. برای همین این تصویر تا امروز زنده مانده است؛ نماد عزت و استقلال ایران در برابر سلطهجویی قدرتهای جهانی. به یاد بیاورید که امروز هم کشوری کوچک و پرمدعا مثل اسرائیل، با جمعیتی کمتر از ده میلیون نفر، در پی آسیبزدن به ایران است. اما در گذشته، دشمنان ما آشوریها را قتلعام میکردند و زمینشان را با نمک میپوشاندند تا نشانی از آنها نماند. مغولها آمدند و میلیونها نفر از ایرانیان را کشتند. در چنین تاریخی، ما حق داریم به لحظاتی ببالیم که ایران سرافراز بوده است. خداوند پدر آیتالله خامنهای را رحمت کند که خودشان گفته بودند: ملت ایران باید به گذشته پرافتخار خود آگاه باشد. از همین رو، اقدام شهرداری در نصب مجسمه شاپور و والریان کاری درست و تحسینبرانگیز است.
در منابع تاریخی آمده است که سپاه روم در آن نبرد از اقوام گوناگونی تشکیل شده بود؛ از آلمان و فرانسه گرفته تا تراکیه و بیزانس. اما شاپور با هوش و تدبیر ایرانی، نهتنها والرین را شکست داد، بلکه او را زنده به ایران آورد. این پیام روشنی بود: هیچ قدرتی، هرچقدر هم بزرگ، نباید خیال حمله به ایران را در سر بپروراند. در کتیبههای شاپور، از جمله در تنگ چوگان و نقش رستم، بهروشنی نوشته شده که سپاه ایران تا مناطق وسیعی در اروپا از جمله رومانی و مجارستان پیش رفته است. این مطالب را مورخان بزرگی چون لوکونین، کریستنسن و پژوهشگر روس، خانم پیکولوسکایا، با دقت ثبت کردهاند. بهحق باید گفت شاپور با اندیشه و سیاست جنگید، نه صرفاً با شمشیر. اما مهمترین نکته این است که شاپور، بر خلاف سنت جنگهای آن روزگار، اسیران را نکشت. او فهمید بسیاری از آنها مهندس و اهل فناند. دستور داد برای ایران کار کنند. مثلاً در خوزستان، سدی ساخته شد که هنوز به نام «سد قیصر» شناخته میشود. قیصر همان سزار است، یعنی امپراتور روم.
*وقتی پادشاه ایران، اسطوره روم را به زانو درآورد
در مقابل، والرین، امپراتور شکستخورده، پیرمردی بود که از غم و شرم، دق کرد و مُرد. اما رفتار شاپور با او، به تاریخ پیام داد: اگر روزی پادشاه روم تهدید کرد که پادشاه ایران را به صلیب میکشد، این بار ایران بود که نشان داد غرور و عزتش را هیچ قدرتی نمیتواند در هم بشکند. در دورههای بعد نیز، در زمان انوشیروان و خسروپرویز، نبردهای ایران و روم ادامه یافت. حتی در آستانه ظهور اسلام، ایران تا نزدیکی قسطنطنیه پیش رفت. رومیها سلاحی داشتند به نام «آتش یونانی» که مانع پیروزی کامل ایرانیان شد، اما این نبردها نشان داد که در طول قرون، ایران همواره یکی از معدود قدرتهایی بوده که در برابر امپراتوری روم ایستاده است. بنابراین صحنهای که در سنگ حجاری شده و شاپور با اقتدار بر والریان پیروز است، تنها یک تصویر تاریخی نیست؛ سندی است از هویت، عزت و تداوم روح استقلال در تاریخ ما.
*هویت فرهنگی ایران را دیگران مصادره میکنند
فارس: با توجه به شرایط کنونی که غرب خود را قدرت بلامنازع میداند، بازگشت به چنین نمادهایی مثل همین مجسمه والریان – چه نقشی در جنگ روانی و تمدنی امروز دارد؟ معتضد: مردم این کار را دوست دارند. این بازخوانی تاریخی، غرور ملی را زنده میکند. الان همه دربارهاش حرف میزنند، و جالب اینجاست که خارجیها از این موضوع بهشدت ناراحت شدهاند و سوختند. چون میدانند چنین نمادهایی یادآور عزت تاریخی ایران است. بهنظر من، یکی از بهترین کارهای اخیر شهرداری تهران همین ساخت مجسمه شاپور بوده است. در شهر ما، بسیاری از فضاها صرف تابلوهای تبلیغاتی سازمانها شده است، در حالی که کار شهرداری باید فرهنگی و هنری باشد. ما باید در شهر مجسمه سعدی، حافظ، ابوریحان بیرونی، بابک خرمدین و المقنر را ببینیم. بابک خرمدین قهرمان استقلال ایران بود، نه تجزیهطلب؛ اما امروز در باکو مجسمهای ۲۰ متری از او ساختهاند، در حالی که او هرگز پایش به باکو نرسیده بود. یا دانشمندانی چون المقنر، شیمیدان ایرانی که در قرن سوم هجری از فسفر، گوگرد و سیماب برای پرتاب «ماههای مصنوعی» به آسمان استفاده میکرد را مردم ما نمیشناسند. درباره او کتابی نوشتهام با عنوان نقابدار خراسان، چون صورتش در یکی از آزمایشها سوخته بود و نقاب میزد.
ما باید برای نظامی گنجوی نیز مجسمه بسازیم. امروز جمهوری آذربایجان او را شاعر خود معرفی میکند، در حالی که نظامی شاعر فارسیزبان است. مولوی را هم در ترکیه «شاعر ترک» معرفی میکنند، اما در آثارش حتی یک بیت ترکی وجود ندارد. مجسمه عباسمیرزا نیز باید در تهران در یکی از میادین بزرگ قرار گیرد. در کشورهای اروپایی، در هر گوشه مجسمه یک متفکر یا فرمانده تاریخی دیده میشود: ویکتور هوگو، ناپلئون، آناتول فرانس… اما در ایران بسیاری از مردم حتی چهره نادرشاه یا فردوسی را نمیشناسند. درحالی که مردم عاشق تاریخاند، فقط باید کسی آن را درست و محترمانه روایت کند. مثلاًا در ایران، هر سال هفتم آبان عدهای میگویند روز تولد کوروش است، در حالی که هیچ سند تاریخی برای آن وجود ندارد. آن زمان نه تاریخ میلادی بوده، نه چنین تاریخی ثبت شده است. این ادعا را یکی از همدانشگاهیهای من که لیسانس تاریخ داشت، مطرح کرد؛ فردی کمسواد که بعدها رسانهای شد و این سخن بیپایه را رواج داد. چنین رفتارهایی مضحک است. کوروش را میشود محترم داشت، اما نه با ساخت مناسبتهای جعلی. باید به منابع اصلی چون پیرنیا، کتسیاس و هرودوت مراجعه کرد.
* بازتاب روح مقاومت شاپور در روزگار ما
فارس: آیا میتوان گفت امروز همان روح مقاومت شاپور در برابر امپراتوری روم در تقابل ملت ایران با امپراتوری رسانهای و نظامی غرب تکرار میشود؟ معتضد: وقتی ارتش شوروی در زمان جنگ جهانی دوم وارد ایران شد، لباس سربازانشان هیچ نشانی از شکوه نظامی نداشت؛ ارتشبد تنها یک ستاره بر یقه داشت و سپهبد سه ستاره دوخته بود. استالین پس از یک سال، دستور داد که لباسهای ارتش سرخ دوباره مانند ارتش تزاری طراحی شود. اگر امروز نگاه کنید، میبینید که ژنرالهای روسی هنگام حرکت پوتین پشت سر او با چه وقار و لباسهای فاخر و سردوشیهای طلایی پیش میروند؛ کلاههای بلند، یونیفورمهای شیک و بینقص. این تغییر از همان دوران آغاز شد. ارتش شوروی که در سال ۱۳۲۰ به ایران آمد، لباسهایی شبیه گونی بر تن داشت، اما یک سال بعد همه چیز تغییر کرد: لباسها شیک شد، نشانها بازگشت و حتی نمادهای تزاری بر دوش نظامیان نصب شد. این موضوع نشان میدهد که ملتها به نمادهای تاریخی خود بازمیگردند. ایرانیان نیز چنین بودند؛ امروز هر ایرانی با دیدن شکوه تختجمشید احساس غرور میکند، همانگونه که مردم مصر به اهرام ثلاثه خود در جیزه میبالند.
19:37 - 20 آبان 1404
نظرات کاربران








