در شرایطی که هر فرد انگیزه دارد تا دیگران هزینههای دستیابی به آن هدف را متقبل شوند و خود بدون پرداخت هزینه، از مزایای آن بهرهمند گردد؛ پدیدهای که به «سواری مجانی» (Free-Riding) معروف است. سازماندهی موفقیتآمیز یک اقدام جمعی به یک معما تبدیل میشود.
منسر اولسون (Mancur Olson) در اثر کلاسیک خود با عنوان «منطق اقدام جمعی» (۱۹۶۵)، پاسخ به این سوال را به شکلی بنیادین و اثرگذار مطرح کرد. او با استدلالی قوی اثبات نمود که در غیاب اجبار یا مشوقهای انتخابی، گروههای بزرگ در مقایسه با گروههای کوچک و منسجم، در سازماندهی و پیگیری موثر منافع خود ناتوانتر هستند. این ایده که به «نظریه اولسون» معروف شد، برای دههها چارچوب مسلط بر تحلیل پدیدههایی چون تشکیل اتحادیهها، گروههای ذینفع (Lobbies) و جنبشهای اجتماعی بود و به «پارادوکس اندازه گروه» شهرت یافت: گاهی بزرگتر بودن به معنای ضعیفتر بودن است.
با این حال، جهان پر از مثالهای نقض این نظریه است: جنبشهای اجتماعی عظیم مانند جنبش حقوق مدنی در آمریکا، اعتصابات سراسری، کمپینهای بینالمللی مانند مبارزه برای لغو بردهداری و اعتراضات زیستمحیطی گسترده که با مشارکت میلیونها نفر به موفقیتهای چشمگیری دست یافتهاند. این تناقض میان نظریه و واقعیت، جوان استبان و دبراج ری *(۲۰۰۱) را بر آن داشت تا با ارائه یک مدل نظری نوآورانه و ریاضی، مبانی نظریه اولسون را مورد بازبینی اساسی قرار دهند.
آنها نشان دادند که تحت شرایط مشخصی، به ویژه با در نظر گرفتن واقعیت «هزینه نهایی فزاینده تلاش»، رابطه بین اندازه گروه و موفقیت اقدام جمعی میتواند کاملا معکوس شود و گروههای بزرگ به بازیگران اصلی صحنه تبدیل شوند. هدف این یادداشت، بسط و تفصیل این بحث با ارائه تحلیلی عمیقتر، ذکر شواهد تجمیعی و یکپارچهسازی یافتههای جدید برای درک کاملتر از دینامیک اقدام جمعی در جهان پیچیده امروز است.
مبانی نظریه اولسون
چرا گروههای کوچک ممکن است موثرتر باشند؟ برای درک نوآوری استبان و ری، باید ابتدا نظریه اولسون را به دقت فهمید. اولسون در نظریه خود، که ریشه در اقتصاد خرد و نظریه انتخاب عقلانی دارد، دو مکانیسم اصلی را برای تبیین برتری گروههای کوچک معرفی میکند:
کاهش سود سرانه در گروههای بزرگ: اولسون استدلال میکند که وقتی یک«کالای جمعی» (مانند دستمزد بالاتر برای یک اتحادیه، تعرفه حمایتی برای یک صنعت، یا تصویب یک قانون به نفع یک قشر خاص) ذاتا قابل رقابت (Rivalrous) و خصوصی باشد، سود حاصل از آن بین اعضای گروه تقسیم میشود. در نتیجه، با افزایش تعداد اعضا، سهم هر فرد از این منافع کاهش مییابد.
وقتی سود سرانه کم باشد، انگیزه هر فرد برای سرمایهگذاری شخصی (چه به صورت پول، زمان یا انرژی) در راستای دستیابی به آن کالا نیز کاهش مییابد. اولسون در کتاب خود مینویسد: «هرچه گروه بزرگتر باشد، سهم هر فرد از منافع حاصل از هر دستاورد جمعی کمتر است و بنابراین، انگیزه عقلانی کمتری برای مشارکت در هزینههای لازم برای دستیابی به آن منفعت جمعی وجود دارد».
مشکل سواری مجانی و کاهش نظارت: این مفهوم، قلب تپنده نظریه اولسون است. در یک گروه بزرگ، ناشناس بودن و عدم شفافیت افزایش مییابد. هر فرد میداند که تلاش یا عدم تلاش او تاثیر محسوسی بر نتیجه نهایی نخواهد داشت («اثر فردی ناچیز»). از سوی دیگر، اگر کالای جمعی محقق شود، حتی آنانی که مشارکت نکردهاند نیز از آن بهرهمند خواهند شد (غیرقابل استثنا بودن). بنابراین، یک فرد عاقل و منطقی ترجیح میدهد که خود را به زحمت نیندازد و امیدوار باشد که دیگران بار اصلی کار را به دوش بکشند.
در مقابل، در گروههای کوچک، نظارت بر مشارکت افراد آسانتر است، فشار اجتماعی برای مشارکت موثرتر عمل میکند و احساس مسوولیت شخصی بیشتر است. اولسون این استدلال را با یک مثال ساده تقویت میکند: «اگر تنها کسی که از پاکیزگی یک ساختمان عمومی سود میبرد، خود ساکن آن باشد، او این کار را انجام خواهد داد؛ اما اگر هزاران نفر از این پاکیزگی منتفع شوند، انجام این کار توسط هر یک از آنان غیرمنطقی خواهد بود».
نقدها و محدودیتهای نظریه اولسون
اگرچه نظریه اولسون از لحاظ منطقی جذاب و قدرتمند است، اما با چالشهای تجربی و نظری متعددی روبهرو شده است که نشان میدهد جهان اجتماعی پیچیدهتر از مدل ساده شده اوست.
نخست، قدرت نهفته در اعداد، بسیج منابع کلان: یک نقد اساسی این است که اولسون تقریبا به طور انحصاری بر «میزان مشارکت فردی» تمرکز دارد، اما «احتمال موفقیت کلی گروه» را که میتواند با افزایش اندازه گروه بهبود یابد، نادیده میگیرد. یک گروه بزرگ، حتی با سطح پایینتر مشارکت سرانه، ممکن است در مجموع منابع بسیار بیشتری (نفرات، سرمایه، نفوذ سیاسی و توجه رسانهای) را بسیج کند.
برای مثال، یک اعتصاب با ۱۰۰۰۰۰ کارگر که هرکدام تنها یک ساعت مشارکت کنند، میتواند بسیار موثرتر از یک اعتصاب ۱۰۰ نفره باشد که هرکدام ۱۰۰ ساعت زمان صرف میکنند. قدرت چانهزنی جمعی یک گروه بزرگ میتواند بر کاهش انگیزههای فردی غلبه کند. اقتصاددانانی مانند راسل هاردین (۱۹۸۲) بر این نکته تاکید کردهاند که در بسیاری از موقعیتها، منفعت نهایی حاصل از موفقیت گروه به قدری بزرگ است که حتی با انگیزههای ضعیف فردی، اقدام جمعی میتواند رخ دهد
دوم، نقش رهبری، ایدئولوژی، هویت و هنجارهای اجتماعی: نظریه اولسون«منفعت شخصی مادی» را به عنوان تنها محرک عمل جمعی در نظر میگیرد. درحالیکه شواهد جامعهشناختی و روانشناسی اجتماعی نشان میدهند عواملی مانند رهبری کاریزماتیک، باورهای ایدئولوژیک قوی، احساس هویت گروهی عمیق، تعهد اخلاقی و هنجارهای درونی شده همیاری میتوانند میل به سواری مجانی را خنثی کنند. جنبشهای حقوق مدنی در ایالات متحده به رهبری مارتین لوتر کینگ یا مبارزات ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی نمونههایی کلاسیک هستند که در آنها افراد با وجود خطرات شخصی بسیار (از دست دادن جان، آزادی و شغل) و منافع مادی نامشخص، به طور گسترده و فداکارانه مشارکت کردند. الینور اوستروم، برنده نوبل اقتصاد، در کار میدانی خود نشان داد که چگونه جوامع محلی در سراسر جهان با تکیه بر هنجارهای اجتماعی و مکانیسمهای اعتماد، مساله منابع مشترک (مانند مراتع و ماهیگیری) را که نمونهای از اقدام جمعی است، بدون نیاز به دولت یا خصوصیسازی حل میکنند.
سوم، استراتژی «تفرقه بینداز و حکومت کن»، شواهد تاریخی: یکی از مثالهای نقض کلاسیک که در متن اصلی نیز به آن اشاره شده، استراتژی «تفرقه بینداز و حکومت کن» است. حاکمان مستبد به خوبی میدانند که گروههای بزرگ متحد میتوانند تهدیدی جدی برای قدرت آنها باشند. بنابراین، با تضعیف انسجام درونی و ایجاد تفرقه میان گروههای بزرگ (مانند اتحادیههای کارگری، گروههای قومی یا احزاب سیاسی)، از شکلگیری اقدام جمعی موثر جلوگیری میکنند.
این واقعیت تاریخی به طور ضمنی تایید میکند که اگر این گروههای بزرگ متحد و هماهنگ بمانند، قدرتمند خواهند بود. این امر نشان میدهد که نظریه اولسون در توضیح «شکست» اقدام جمعی قوی است، اما در پیشبینی «موفقیت» آن، به ویژه در گروههای بزرگ، ناتوانیهایی دارد.
«خِرد رایج» و دوگانهسازی سادهانگارانه کالای عمومی و خصوصی
در پاسخ به نقدهای وارده بر اولسون، یک دیدگاه میانی در ادبیات موضوع شکل گرفت که در مقاله استبان و ری از آن به عنوان «خرد رایج» (Conventional Wisdom) یاد میشود. این دیدگاه سعی کرد نظریه اولسون را با در نظر گرفتن ماهیت کالای جمعی اصلاح کند و یک دوگانهسازی ارائه دهد:
کالای جمعی کاملا خصوصی (Rivalrous & Excludable): در این حالت (مانند یک صندوق اعانه که سود آن فقط به اعضای دخیل میرسد یا یک قرارداد انحصاری برای یک شرکت خاص)، پیشبینی اولسون کاملا درست است: گروههای بزرگتر با سطح مشارکت سرانه پایینتری مواجه میشوند و اقدام جمعی ضعیفتر است.
کالای جمعی کاملا عمومی (Non-Rivalrous & Non-Excludable): در این حالت (مانند هوای پاک، یک قانون ضد تبعیض که همه شهروندان از آن منتفع میشوند، یا دفاع ملی)، نتیجه معکوس میشود. از آنجا که سود هر فرد با افزایش تعداد اعضا کاهش نمییابد (غیررقابتی است)، گروههای بزرگتر میتوانند با بسیج منابع بیشتر در مجموع، سطح بالاتری از اقدام جمعی را تولید کنند و احتمال موفقیت بیشتری داشته باشند.
اشکال اصلی این «خرد رایج» آن است که جهان را به دو دسته مطلقا سفید و مطلقا سیاه تقسیم میکند. در واقعیت، اکثر کالاهای جمعی در جایی در میان این طیف قرار دارند؛ یعنی هم دارای مولفه عمومی هستند و هم مولفه خصوصی. برای مثال، افزایش دستمزد برای یک اتحادیه خاص (مولفه خصوصی) ممکن است به ایجاد یک فرهنگ کاری بهتر و استانداردهای بالاتر برای کل صنعت نیز بینجامد (مولفه عمومی) و یا یک پارک محله، هم برای ساکنان آن محله یک کالای نیمهخصوصی است و هم میتواند بر ارزش املاک کل شهر تاثیر بگذارد.
نوآوریهای مدل استبان و ری: عبور از خرد رایج استبان و ری با معرفی دو نوآوری کلیدی، مدلی واقعبینانهتر و قدرتمند ارائه کردند که میتواند رفتار گروهها در شرایط پیچیده و میانه طیف را توضیح دهد.
نوآوری اول- هزینه نهایی فزاینده تلاش (Increasing Marginal Cost of Effort): این مهمترین و انقلابیترین نوآوری مدل آنهاست. در مدلهای کلاسیک، از جمله اولسون، اغلب به صورت صریح یا ضمنی فرض میشود که هزینه هر واحد اضافی تلاش (مثلا یک ساعت دیگر یا یک دلار دیگر) ثابت است. اما در دنیای واقعی، این هزینه معمولا افزایشی است. قانون بازده نزولی در اینجا نیز به طور کامل صدق میکند:
هزینه فرصت زمان: برای یک فرد، اختصاص اولین ساعت از وقت آزادش به یک اقدام جمعی، هزینه کمی دارد. اما اختصاص ساعت دوم، سوم و به ویژه ساعت دهم (که ممکن است از زمان استراحت، کار دوم، تحصیل یا وقت خانواده کم کند) به طور فزایندهای پرهزینهتر میشود. ارزش نهایی ساعات استراحت یا درآمدزایی فرد، با کاهش زمان در دسترس، افزایش مییابد.
هزینه فرصت پول: برای یک فرد فقیر یا با درآمد متوسط، اهدای ۱۰ دلار اول ممکن است قابل تحمل باشد، اما اهدای ۱۰۰ دلار بعدی میتواند به معنای چشمپوشی از نیازهای اساسی مانند غذا، مسکن یا درمان باشد. برای یک فرد ثروتمند، این هزینه ممکن است تقریبا ثابت باشد.
استبان و ری این مفهوم را با معرفی متغیر «کشش نرخ نهایی جایگزینی بین پاداش و تلاش» صورتبندی میکنند. این کشش، در واقع، اندازهگیری میکند که با افزایش یک واحد تلاش اضافی، چقدر باید پاداش به فرد داده شود تا او را برای تحمل هزینه آن راضی نگه دارد. اگر این کشش بزرگتر از ۱ باشد، به این معنی است که هزینه نهایی تلاش به اندازه کافی سریع افزایش مییابد.
نوآوری دوم- طیف پیوسته عمومی-خصوصی بودن کالاها: این نوآوری به مدل اجازه میدهد که کالای جمعی هر درجهای از عمومی بودن (از ۰درصد کاملا خصوصی تا ۱۰۰درصد کاملا عمومی) را داشته باشد و مدل بتواند این پیوستگی را تحلیل کند، نه اینکه آن را به دو دسته مجزا تقسیم کند.
نتایج انقلابی مدل
با ادغام این دو نوآوری در یک مدل رسمی بازی، استبان و ری به نتایجی میرسند که در تقابل مستقیم با «خرد رایج» قرار دارد و درک ما از اقدام جمعی را متحول میکند. در این میان دو قضیه وجود دارد:
قضیه ۱: اگر «کشش نرخ نهایی جایگزینی بین پاداش و تلاش» (یعنی میزان افزایشی بودن هزینه تلاش) به اندازه کافی بزرگ باشد (بزرگتر از ۱)، آنگاه سطح اقدام جمعی و در نتیجه احتمال موفقیت گروه، با اندازه گروه افزایش مییابد. این نتیجه بدون در نظر گرفتن میزان عمومی یا خصوصی بودن کالا صادق است.
این یک نتیجه شگفتانگیز و ضد شهودی است. حتی اگر کالای جمعی کاملا خصوصی باشد و سود سرانه با افزایش اعضا کاهش یابد، اگر هزینه هر واحد تلاش اضافی به سرعت افزایش یابد، باز هم گروههای بزرگتر موفقتر خواهند بود. چرا؟ زیرا در یک گروه بزرگ، هر فرد به طور داوطلبانه سطح تلاش کمتری را انتخاب میکند (چراکه سود سرانه کم است)، اما از آنجا که هزینه نهایی تلاش بسیار بالا و حساس است، این کاهش در تلاش فردی، از نظر بهینهیابی عقلانی، بسیار جزئی است.
در واقع، افراد در گروههای بزرگ به نقطهای میرسند که حتی یک واحد تلاش اضافی نیز برایشان بسیار پرهزینه است. در عوض وجود تعداد زیاد افراد، حتی با سطح تلاش نسبتا پایین و بهینه هر فرد، در مجموع یک تلاش جمعی عظیم را ایجاد میکند که بر کاهش مشارکت سرانه غلبه میکند. قدرت موجود در اعداد، بر منطق سواری مجانی چیره میشود.
قضیه ۲: هنگامی که فقط اندازه یک گروه افزایش مییابد (و اندازه گروههای رقیب ثابت میماند)، اگر میزان عمومی بودن کالا از یک آستانه مشخص بیشتر باشد، احتمال برنده شدن آن گروه افزایش مییابد. این قضیه نشان میدهد که درجه عمومی بودن کالا همچنان یک عامل مهم است، اما نه به صورت مطلق و تنها زمانی که هزینه نهایی تلاش، افزایشی نباشد.
شواهد تجربی مدل استبان و ری
مدل استبان و ری نه تنها از نظر تئوری زیبا است، بلکه توانایی توضیح پدیدههای متناقضنما در جهان واقعی را دارد.
در خصوص اقدام جمعی در بین گروههای کمدرآمد، مدل به طور مشخص پیشبینی میکند که برای گروههای فقیر، که با محدودیتهای سخت اعتباری و زمان مواجه هستند (یعنی هزینه نهایی تلاش، چه پول و چه زمان، برای آنان به شدت افزایشی است)، تشکیل گروههای بزرگ تنها راه موفقیت است.
از جمله مثالهای کلاسیک جنبشهای کارگری اولیه است. تاریخچه تشکیل اتحادیههای کارگری در اوایل انقلاب صنعتی، نمونهای بارز از این پدیده است. کارگران فقیر، هر یک به تنهایی قدرتی نداشتند و هزینه مشارکت برای یک کارگر (از دست دادن دستمزد یک روز، اخراج، یا حتی خشونت فیزیکی) بسیار بالا بود. اما با سازماندهی در گروههای بسیار بزرگ (حتی با مشارکت فردی ناچیز مانند شرکت در یک راهپیمایی یا اعتصاب)، توانستند با ایجاد یک تهدید جمعی عظیم، به بهبود دستمزدها، کاهش ساعات کار و ایمنیسازی محیط کار دست یابند. بسیج بزرگ، هزینه سرانه را قابل تحمل و تاثیر جمعی را غیرقابل انکار کرد.
رفتار جنبشهای اجتماعی مبتنی بر تودهها نیز موید این قاعده است. جنبش «جان سیاه پوستان مهم است» (Black Lives Matter) یا اعتراضات زیستمحیطی جهانی که توسط جوانان سازماندهی میشود، نمونههای معاصر هستند.
در این جنبشها، مشارکت بسیاری از افراد ممکن است محدود به امضای یک طومار آنلاین، شرکت در یک راهپیمایی چند ساعته، یا اشتراکگذاری یک پست در شبکههای اجتماعی باشد؛ اقداماتی که هزینه فردی نسبتا پایینی دارند (به لطف افزایشی بودن هزینه زمان و تلاش) اما در مقیاس میلیونی، تاثیر سیاسی و اجتماعی شگرفی میگذارند و احتمال موفقیت جنبش را به شدت افزایش میدهند.
در خصوص اقدام جمعی در بین گروههای پردرآمد نیز میتوان بررسی انجام داد. منطق اولسون در شبکههای کوچک نشان میدهد که برای گروههای پردرآمد، محدودیت هزینه نهایی تلاش (به ویژه در شکل پول) بسیار کمرنگتر است. یک لابی ثروتمند صنعتی که برای کاهش مالیات یا دریافت یارانه و انحصار فعالیت میکند، میتواند با استخدام یک شرکت لابیگری حرفهای و پرداخت میلیونها دلار، هدف خود را پیش ببرد.
در اینجا، مشارکت به شکل پول است و از آنجا که بازارهای اعتباری برای ثروتمندان کاملتر است، هزینه نهایی پول برای آنان تقریبا ثابت است (یکمیلیون دلار برای یک شرکت چندمیلیارد دلاری، هزینه چندانی محسوب نمیشود). در چنین شرایطی، که هزینه نهایی افزایشی نیست، منطق اولسون دوباره پدیدار میشود: این گروهها ترجیح میدهند کوچک، منسجم و متشکل از ذینفعان اصلی باقی بمانند تا از مشکل سواری مجانی اجتناب و منافع سرانه خود را حداکثر کنند.
مطالعات متعدد در علوم سیاسی، از جمله پژوهش تاثیرگذار گیلنز و پیج (۲۰۱۴)، نشان دادهاند که گروههای ذینفع کوچک اما ثروتمند، اغلب در تاثیرگذاری بر سیاستها موفقتر از گروههای بزرگ اما فقیر هستند اما این موفقیت دقیقا به این دلیل است که ماهیت اقدام جمعی آنان (پرداخت پول با هزینه نهایی تقریبا ثابت) از الگوی متفاوتی پیروی میکند که نظریه اولسون آن را به خوبی توضیح میدهد.
بسط و تحلیل یادداشت حاضر نشان میدهد که پرسش از رابطه بین اندازه گروه و موفقیت اقدام جمعی، پاسخ ساده، خطی و واحدی ندارد. مدل کلاسیک اولسون، اگرچه نقطه شروعی ضروری و قدرتمند برای درک منطق سواری مجانی است، به دلیل سادهانگاری در مورد ماهیت هزینههای تلاش (فرض خطی بودن) و تقسیمبندی دوگانه کالاهای جمعی، نمیتواند تمامی پیچیدگیهای جهان واقعی را توضیح دهد. نقدهای وارد بر آن، از نقش هویت، ایدئولوژی و رهبری پرده برداشتند. نوآوری استبان و ری با معرفی مفهوم «هزینه نهایی فزاینده تلاش»، یک چارچوب انعطافپذیر، ریاضی و قدرتمند ارائه میدهد که میتواند رفتارهای به ظاهر متناقض را در یک چهارچوب واحد تبیین کند. یافته اصلی و متحول کننده آنها این است:
هنگامی که افزایش هر واحد اضافی از تلاش (پول، زمان، انرژی) به طور فزایندهای برای افراد پرهزینه میشود (یعنی کشش هزینه نهایی بالاست)، قدرت بسیج گروههای بزرگ میتواند بر تمایل فردی به سواری مجانی غلبه کند. در این شرایط که معمولا در بین گروههای کمدرآمد و در جنبشهای تودهای دیده میشود، گروههای بزرگ نه تنها ناتوان نیستند، بلکه میتوانند در مقایسه با گروههای کوچک، از کارآیی و احتمال موفقیت بیشتری برخوردار باشند.
این دیدگاه یکپارچه کمک میکند تا درک بهتری از دینامیک جنبشهای اجتماعی گسترده، اعتراضات مردمی و اقدامات جمعی در جوامعی که با فقر و نابرابری مواجه هستند، داشته باشیم. همچنین توضیح میدهد که چرا ثروتمندان و نخبگان برای تاثیرگذاری، اغلب به شبکههای کوچک، اختصاصی و پرمنفعت متوسل میشوند؛ جایی که منطق اولسون هنوز حاکم است.
* Esteban, J., & Ray, D. (۲۰۰۱). Collective action and the group size paradox. American political science review, ۹۵(۳), ۶۶۳-۶۷۲.









