سیدمسعود رضوی - روزنامه اطلاعات:
به دل کارهای گذشته مگیر
که یزدان، ز بندهست پوزش پذیر
هر آن کس که پوزش کند بر گناه
تو بپذیر و کینِ گذشته مخواه
نوشتن این یادداشت از جهت استناد به اشعار و بیتهای شاهنامه: دلنشین، و از جهت موضوع: ناخوشایند و سخت است. خانم زینب موسوی، طنزپرداز فضای مجازی، سخنانی ناشایست گفت، پاسخ شایسته از مردم خردمند ایران دریافت کرد و حکمی عجیب از دستگاه قضا گرفت. در این ماجرا برای چندصدمین یا چند هزارمین بار معلوم شد که شاهنامه، کتاب مردم است و آنان راه حفاظت و دفاع از آن را به خوبی میدانند.
به گفته دکتر میلاد عظیمی: «شاهنامه کتاب دولتها نیست، کتاب مردم است. البته دولتها، از ترکان سلجوقی و ایلخانان مغول تا دیگران، در پی کسب آبرو و اعتبار و مشروعیت، به آن آویختند.»
در عظمت فردوسی فقط یک سخن از سعدالدین وراوینی نقل میکنم که در باب سوم «مرزباننامه» نوشته است: «و در فواید مکتوبات خواندم که امام احمد غزالی رحمهالله روزی در مجلس وعظ روی به حاضران آورد و گفت: ای مسلمانان هرچه من در چهل سال از سر این چوپاره (منبر) شما را میگویم، فردوسی در یک بیت گفتهست: ز روز گذر کردن اندیشه کن/ پرستیدن دادگر پیشهکن/ به نیکی گرای و میازار کس/ رهِ رستگاری همین است و بس. وکفی بالموت واعظا خود داد این معنی میدهد.»
احمد غزالی مغرور و بسیار مرد بزرگی بود. او دربارۀ فردوسی چنین گفته و چهل سال وعظ خود را با یک بیت فردوسی برابر میداند. شاعر بزرگ و نامدار ابیورد، انوری نیز در ستایش حکیم طوس گوید: آفرین بر روان فردوسی/ آن همایون نژاد فرخنده ـ او نه استاد بود و ما شاگرد/ او خداوند بود و ما بنده.
باری با چنین منزلتی، گردی به دامان فردوسی نخواهد نشست. لذا این خبر محکومیت قضایی و مجازات زینب موسوی چه وجه و مبنایی دارد؟! آن هم در کشوری با این همه مشکلات و این همه دشمنان و بحرانها و مسائل ریز و درشت که هر یکی به بحران و بیماری سخت بدل شده است!
از سوی خبرگزاری قوۀ قضا اعلام شده که: «زینب موسوی به خاطر شوخی با ابوالقاسم فردوسی به ۶ ماه حبس تعزیری و تهیۀ رساله زیر نظر بنیاد فردوسی محکوم شده است.» تنها این هم نیست: «متهم موظف است تحت نظارت بنیاد فردوسی و با راهنمایی یک استاد مورد تأیید این بنیاد طی مدت شش ماه، یک رسالۀ اجباری در زمینههایی مانند جایگاه فردوسی در هویت و فرهنگ ملی ایران، اهمیت شاهنامۀ فردوسی در فرهنگ و ادب پارسی و... تدوین و از آن دفاع کند.» در ادامه هم بر حکم افزوده شده است: «متهم مکلّف است حداقل به میزان ۱۲۰ ساعت با هماهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و مدیریت آموزش و پرورش، دورههای قصهگویی خود را با استفاده از ظرفیتهای شاهنامۀ فردوسی در مدارس یا مراکز فرهنگی کم برخوردار (یعنی فقیر) اجرا کند و مستندات آن را به اجرای احکام ارائه نماید.»
نگارنده که قریب سیچهل سال است در این حرفه قلم زده و خبر و گزارش و تحلیل خواندهام، از درک برخی مسائل، نظیر حکمت چنین احکام قضایی عاجزم. من خود از کسانی بودم که نسبت به برخورد اهانتآمیز با فردوسی واکنش نشان دادم و در یادداشتی به بانو تذکر مشفقانهای نوشتم. جراید و شبکههای اجتماعی هم پاسخ دادند و حتی برخی استادان برجسته گفتند آنچه بایست گفت. همه دانستند که: «عیارسنجی خورشید کار شبپره نیست.»
خانم زینب موسوی هم فهمید یا نفهمید به خودش مربوط است، اما جرم انگاری این موضوع، ممکن است سرآغاز یک بدعت نامناسب در برخوردها و ورودهای غیرلازم قضات محترم باشد. چه لزومی دارد در امری که نه تقدّس دارد و نه در قانون جرم کیفری شمرده شده و نه شاکی خصوصی دارد و مردم هم به صورت عرفی و عقلی و ادبی و اجتماعی میتوانند از آن صیانت و دفاع کنند، حساسیت بیشتر ایجاد نمود و باری بر دوش حکومت و کشور و قضا و فقه و حقوق و قانون نهاد. آیا بارها از کثرت قوانین و افزونی پروندهها و آمار بالای زندانیان شکایت نشده است؟!
بدتر از این حرفها را احمد شاملو و ابراهیم گلستان که اسم و رسمی داشتند و دارند، میزدند و اهل فضل نشان دادند که سواد این دو نفر به این کتاب (شاهنامه) نمیرسد، همچنان که به حافظ هم گویا نرسید!
از این حرف و حدیثها که بگذریم، این مجازات تعزیری و این برخورد قضایی از بنیاد با روح و تعالیم شاهنامه تنافر دارد. چگونه میتوان کسی را محکوم کرد برای موضوعی که آن موضوع (شاهنامۀ فردوسی) خودش ما را الزام به عفو و گذشت میکند و درس دهش و چشمپوشی میدهد تا از کینهها بگذریم و فراموش کنیم؟
ابا آنک زوکینه داری به دل
به مردی ز دل کینهها برگسل
گناهش به یزدان دارنده بخش
مکن زود بر دشمن و دوست، دَخش۱
ستیزه نه نیک آید از نامجوی
بپرهیز و گرد ستیزه مپوی
همه مهر جویید و افسون کنید
زتن آلت جنگ بیرون کنید
این مرام و این جهان نگری، نوعی آموزش و تربیت است که باید همچون شمعی فراراه ما قرار گیرد. به همین دلیل واژۀ «ادب»، هم به معنای ادبیات و شعر بهکار رفته و هم به معنای تربیت و آداب رفتار و گفتار. نام و سربلندی از نیکی و شایستگی و دهش و بخشش بر جای میماند و آنقدر تعداد ابیات شاهنامه در این موضوع فراوان است که صدها بیت میتوان شاهد مثال آورد. باید از موضع قدرت، اما قدری بزرگوارانه(!) به دیگران نگریست. خاصه در عرصهای که پای فرهنگ هم در میان است:
ببخشای بر مردم مستمند
ز بد دور باش و بترس از گزند
به گمان من اگر افکار عمومی هم جریحهدار شده و چند سخن زشت و ناهنجار هم بر زبان بانوی طنزپرداز رفته است، تاوانش را به پوزشی میتوان پذیرفت. پاسخ درخور هم از مردم گرفته است.
تاوان اشتباهش را در افکار عمومی پرداخت کرده و کیفرِ اشتباهش را هم از افکار عمومیِ مردم دریافت کرده است. مردمی که شاهنامه را نه امروز و دیروز که در طول هزار سال، زنده و الهامبخش، در سینهها و خانهها نگاه داشتند و به فرزندان خویش آموختند تا مهر ایران در سر و دل و جان آنها جای گیرد و بپاید. این کتاب دیروز ما، امروز ما و فردای ماست، باز هم به گفته دکتر عظیمی: این ما، یعنی همۀ باشندگان در قلمرو ایران بزرگ فرهنگی.
*******
۱ـ دَخش: یعنی شروع کردن کار، آغازیدن










