یک گزارش محرمانه دست تاکسی اینترنتی را رو کرد

دره‌ای خطرناک میان همکاری و سرقت ایده باز شده است؛ جایی که هوش مصنوعی و کارکنان ناراضی، طرح‌های میلیارد دلاری را به طور سازمان‌یافته ربودند.

خلاصه خبر

یک گزارش محرمانه دست تاکسی اینترنتی را رو کرد

دره‌ای خطرناک میان همکاری و سرقت ایده باز شده است؛ جایی که هوش مصنوعی و کارکنان ناراضی، طرح‌های میلیارد دلاری را به طور سازمان‌یافته ربودند.
گروه علم و پیشرفت خبرگزاری فارس - در اوایل سال ۲۰۱۷، کارکنان بخش امنیت وِیمو، که زیرمجموعه آلفابِت است، در اتاق کوچکی در ساختمان ایکس، مرکز تحقیقاتی شرکت، دور هم جمع شدند. روی میزی در آنجا، یک لپ‌تاپ قرار داشت که از کارمند سابق شرکت پس گرفته شده بود؛ لپ‌تاپی که در نگاه اول هیچ ویژگی غیرعادی نداشت، اما در اعماق خود مجموعه‌ای از شواهد دیجیتال را پنهان کرده بود.چند ساعت بعد، هنگامی که کارشناسان فنی پزشکی قانونی برای نخستین بار حجم عظیم فایل‌های حذف‌شده را بازسازی کردند، شک اولیه آن‌ها به یک یقین تبدیل شد: مسیر آغاز یکی از جدی‌ترین پرونده‌های نقض مالکیت فکری در تاریخ صنعت فناوری درست از همین‌جا شروع شده بود.این رویداد بعدتر به پرونده حقوقی وِیمو علیه اوبر تبدیل شد؛ پرونده‌ای که در آن هزاران صفحه سند، شکایت رسمی، اعترافات کارکنان، پیام‌های داخلی، گزارش‌های بررسی دقیق، و گزارشی به نام «استروز فریدبرگ» نقش اساسی ایفا کردند. نخستین جمله شکایت وِیمو که در اسناد دادگاه منطقه‌ای کالیفرنیا به ثبت رسید، همچون یک هشدار جدی برای کل صنعت خودروهای خودران بود.
این شکایت تاکید داشت که «کارمند سابق ما، آقای آنتونی لِواندوفسکی، پیش از ترک شرکت، بیش از چهارده هزار فایل محرمانه شامل طرح‌های لایدار (حسگرهای اصلی خودروهای خودران) را بارگیری (دانلود) کرده است.» از نگاه یک روزنامه‌نگار، این عبارت تنها یک ادعا نیست؛ بلکه دریچه‌ای به جهانی است که در آن توافقات فناورانه، سرمایه‌گذاری‌ها، و جابه‌جایی کارکنان می‌توانند در عرض چند روز مسیر مالکیت یک صنعت را به کلی تغییر دهند.اما در اینجا، داستان وِیمو پایان روایت نیست؛ بلکه نقطه ورود ما به درک یک موضوع بزرگ‌تر است. اینکه چگونه تقاطع «شرکت‌های نوپای کوچک» و «بازیگران بسیار بزرگ» به همراه ابزارهای هوش مصنوعی، فضای رقابت را چنان ناهموار می‌سازد که گاهی مرز میان همکاری، رقابت و سوءاستفاده عملاً از بین می‌رود و محو می‌شود.

گزارش استروز فریدبرگ جزئیات سرقت فایل‌ها را روشن کرد

هنگامی که وِیمو شکایت رسمی خود را ثبت کرد، بخش قابل‌ملاحظه‌ای از روایت پرونده به یک سند کلیدی تکیه داشت: گزارش بررسی دقیق شرکت «استروز فریدبرگ». هرچند که قرار بود این گزارش در ابتدا محرمانه باقی بماند، اما بخش‌های مهمی از آن، طبق اسناد عمومی منتشرشده در جریان دادرسی، وارد پرونده شد و مجله‌های معتبری چون «وایرِد»، «آکسیوس» و «دِ وِرج» تحلیل‌های دقیقی بر اساس آن نوشتند.این گزارش نشان می‌داد که لِواندوفسکی، پیش از جدا شدن از وِیمو، به مجموعه‌ای از فایل‌ها شامل طرح‌ها، کدها، اسناد محرمانه و عکس‌هایی از صفحات داخلی سیستم دسترسی داشته است. نکته مهم‌تر آن بود که طبق بازسازی‌هایی که کارشناسان انجام دادند، بخشی از داده‌ها قبلاً حذف یا پنهان شده بود؛ این رفتار در ادبیات حقوقی، نشانه‌ای واضح و بارز از تلاش برای مخفی کردن اطلاعات به شمار می‌آید.وقتی شرکت استروز رایانه کیفی را تحلیل کرد، ردپای فایل‌هایی پیدا شد که مستقیماً با موضوع لایدار، یعنی قلب تپنده فناوری خودروهای خودران، ارتباط داشتند. طرح لایدار تنها یک نمودار یا چند هزار خط کد نیست، بلکه روح پروژه‌های چند میلیارد دلاری خودروهای خودران محسوب می‌شود و اهمیت بالایی دارد.در اختیار داشتن آن، داشتن نقشه تک‌تک پیچ‌ها، قطعات، ساختار حسگرها و الگوریتم‌های پردازش داده است.در گزارش رسانه‌ها، صحنه‌ای که در آن گروهی از وکلای اوبر پس از انتشار گزارش استروز سردرگم و آشفته شده بودند، یادآور همان لحظه مشهور در اتاق‌های خبر است. لحظه‌ای که همه به وضوح می‌دانند فاجعه‌ای رخ داده است، ولی هنوز هیچ‌کس راه فرار یا راه چاره‌ای برای آن پیدا نکرده و گیج شده است.

ارزیابی فنی تبدیل به بهره‌برداری غیرمجاز می‌شود

برای یک شرکت نوپای کوچک، همین که مورد توجه یک غول فناوری قرار بگیرد، یک رویداد بسیار هیجان‌انگیز محسوب می‌شود و برای آن اهمیت بالایی دارد. بسیاری از این شرکت‌های نوپا در جریان همکاری‌های اولیه، کدها، طرح‌ها، نمونه‌های اولیه مدل‌ها و حتی کارکنان اصلی خود را در معرض مذاکره و بررسی دقیق قرار می‌دهند.در ظاهر، این فرآیند بخشی طبیعی از قراردادهای تجاری و تبادل اطلاعات است؛ چرا که سرمایه‌گذار یا خریدار باید بداند دقیقاً چه چیزی را دارد خریداری می‌کند.اما پرونده وِیمو اثبات کرد که یک خط بسیار نازک و خطرناک میان «ارزیابی فنی» و «بهره‌برداری غیرمجاز» وجود دارد و باید به آن توجه داشت. شرکت اوبر درست پیش از نهایی کردن خرید شرکت نوپای اُتو، همان بررسی شرکت استروز را سفارش داده بود. این موضوع به این معناست که خریدار می‌دانسته باید مراقب «مالکیت فکری» در جریان مذاکرات باشد.اما نتیجه آن گزارش نشان داد که انبوهی از اطلاعات محرمانه وِیمو پیش از امضا شدن قرارداد و نهایی شدن خرید، در اختیار لِواندوفسکی قرار گرفته است. دقیقاً همین مسئله بود که وِیمو بعدتر در متن شکایت خود بر آن تأکید کرد و آن را برای دادگاه تشریح نمود.
وِیمو ادعا کرد: «شرکت اوبر نمی‌تواند مدعی شود که از وجود اسناد محرمانه بی‌اطلاع بوده است؛ زیرا گزارش استروز، پیش از نهایی شدن قرارداد خرید، این موضوع را به روشنی به آن‌ها نشان داده بود.» در جریان روایت دادگاه، هنگامی که قاضی اسناد را بررسی می‌کرد، فضای جلسه به گونه‌ای بود که خبرنگاران حاضر بعدها نوشتند: «به وضوح می‌شد حس کرد که قاضی نسبت به ادعاهای وِیمو ابراز نگرانی می‌کند و حق را به آن‌ها می‌دهد.»در نهایت، شرکت اوبر تصمیم گرفت که وارد فرآیند توافق و تسویه خارج از دادگاه شود و بیش از ۲۴۵ میلیون دلار سهام به شرکت وِیمو پرداخت کند. اما برای تحلیل‌گران، نکته مهم‌تر از نتیجه مالی پرونده، مکانیسم دقیق وقوع این رخداد بود. یک همکاری کوچک، مانند استخدام یک کارمند یا خرید یک شرکت نوپا، چگونه به نقض جدی مالکیت فکری و تبدیل شدن به یکی از بزرگ‌ترین پرونده‌های دادگاهی دهه منجر شد؟

مدل‌های هوش مصنوعی کدهای منبع‌باز را بازتولید می‌کنند

ادعای دوم این گزارش از محیط خودروهای خودران فاصله می‌گیرد و وارد جهان مدل‌های هوش مصنوعی و تولید خودکار کد می‌شود. این بار نه یک مهندس فریبکار و نه یک دیسک سخت حاوی فایل‌های حذف‌شده، بلکه یک مدل هوش مصنوعی به نام «گیت‌هاب کوپایلوت» در مرکز توجه قانونی قرار دارد.در سال ۲۰۲۲، گروهی از توسعه‌دهندگان یک شکایت دسته‌جمعی علیه شرکت‌های گیت‌هاب، مایکروسافت و اُپن‌ای‌آی به دادگاه منطقه‌ای کالیفرنیا ارائه کردند. این شکایت ادعا می‌کرد که مدل کوپایلوت از روی کدهای منبع‌باز آموزش دیده است، اما در خروجی خود نمونه‌هایی تولید می‌کند که گاهی بسیار شبیه یا حتی یکسان با قطعه‌کدهای دارای مجوز (لایسنس) هستند. این اتفاق بدون رعایت منبع و شرایط مجوز کپی‌رایت رخ می‌داد.این ادعاها بر پایه موارد مستند و شواهد قوی ارائه شد، از جمله نمونه‌های خروجی که شاکیان به متن شکایت ضمیمه کرده بودند. مواردی که در آن‌ها، مدل کوپایلوت قطعاتی را تولید کرده بود که با نسخه اصلی موجود در مخازن کدهای منبع‌باز، تطابق تقریباً کاملی داشت.در روایت دادگاه، این شکایت نه به دلیل سرقت مستقیم کد، بلکه به دلیل طرح یک پرسش بسیار بنیادی اهمیت یافت: اگر یک هوش مصنوعی با میلیاردها خط کد آموزشی تغذیه شده است، در نهایت مالک خروجی تولیدشده توسط آن کیست؟ و مهم‌تر اینکه: چه کسی مسئول رعایت شرایط مجوزهای کدهای منبع‌باز است؟دادگاه در ماه‌های بعدی بخشی از ادعاهای شاکیان را رد کرد و بخش‌های دیگری را برای بررسی بیشتر باز نگه داشت. اما اصل ماجرا همچنان باقی ماند و تغییر نکرد. برای نخستین بار در تاریخ حقوق، یک مدل هوش مصنوعی و نه یک فرد حقیقی، در مرکز یک مناقشه حقوقی بزرگ و جنجالی در مورد مالکیت فکری قرار گرفته بود.

قدرت‌های بزرگ الگوی تکراری در سوءاستفاده‌های فناورانه ایجاد کرده‌اند

وقتی این دو پرونده مجزا، یعنی پرونده وِیمو و پرونده کوپایلوت، در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند، یک تصویر واضح و تکراری از الگوی سوءاستفاده پدیدار می‌شود. در هر دو پرونده، چند مؤلفه اصلی و مشترک بین آن‌ها دیده می‌شود که نشان‌دهنده یک ساختار قدرت است.در هر دو مورد، وجود یک طرف بسیار قدرتمند مشاهده می‌شود که این طرف در پرونده اول شرکت اوبر، و در پرونده دوم ائتلاف مایکروسافت، گیت‌هاب و اُپن‌ای‌آی بود. در مقابل، طرف مقابل یا کوچک‌تر و آسیب‌پذیرتر است، مانند وِیمو در برابر اوبر بزرگ یا توسعه‌دهندگان مستقل در برابر غول‌های هوش مصنوعی.همچنین، وجود یک مسیر مشخص برای انتقال اطلاعات یا کدها، و وجود ابهام یا مرزهای سست درباره مالکیت فکری از شباهت‌های کلیدی این دو ماجرا بودند. اما برای یک گزارشگر حرفه‌ای، نکته اصلی نه در شباهت‌های ظاهری، بلکه در «الگوی تکراری وقوع» است که باید به آن دقت کرد.
در پرونده وِیمو، روایت با بارگیری مخفیانه فایل‌ها توسط کارمند شروع شد و با گزارش فنی شرکت استروز و در نهایت، تسویه چند صد میلیون دلاری به پایان رسید. در پرونده کوپایلوت، روایت با مشاهده نمونه‌های خروجی مدل هوش مصنوعی آغاز شد و با طرح سوال‌های حقوقی جدید درباره آموزش مدل‌های زبانی و تعیین مالکیت کدها ادامه پیدا کرد و هنوز ادامه دارد.این الگو نشان می‌دهد که در دنیای فناوری امروز، «دزدی کد یا ایده» لزوماً به معنای برداشتن فیزیکی یک فایل خاص نیست. گاهی این یک کارمند یک شرکت نوپا است که فایل‌ها را بارگیری می‌کند؛ گاهی یک مدل هوش مصنوعی است که از داده‌های عمومی یاد می‌گیرد؛ و گاهی یک همکاری تجاری و بررسی فنی دریچه‌ای می‌شود برای آگاهی طرف قدرتمند از نقاط حساس سیستم‌های داخلی طرف کوچک‌تر.

انتقال دانش ناخواسته ریسک شرکت‌های نوپا را افزایش می‌دهد

گزارش‌های حقوقی و فناورانه، هرچقدر هم که خشک و رسمی باشند، در نهایت یک تصویر انسانی و اخلاقی از ماجرا را منعکس می‌کنند. شرکت وِیمو، در زمان وقوع ماجرا، تیمی پیشرو در فناوری لایدار بود که جایگاه ویژه‌ای داشت. مهندسان این شرکت سال‌ها روی طرح‌هایی کار کرده بودند که بعدها مشخص شد به طور کامل از مخازن داخلی آن‌ها به سرقت رفته است.هنگامی که این حقیقت تلخ روشن شد، یکی از مدیران وِیمو در یک جلسه داخلی که بعدها بخشی از روایت رسانه‌ها شد، گفته بود: «این اتفاق یک سوءتفاهم ساده نیست؛ بلکه سوءاستفاده آشکار از اعتماد ما به طرف دیگر است.» این جمله بار سنگین شکست اعتماد را نشان می‌داد.در طرف مقابل، بسیاری از توسعه‌دهندگان مستقل که در پرونده کوپایلوت شاکی بودند نیز روایت مشابهی را بیان می‌کنند. آن‌ها می‌گویند: «کد ما در دسترس عمومی قرار داشت، درست است؛ اما نه برای این‌که یک مدل هوش مصنوعی بدون ذکر منبع و رعایت حقوق، آن را عیناً بازتولید کند و به نام خود ثبت کند.»شرکت‌های نوپا به طور طبیعی در فرآیندهای بررسی دقیق و ارزیابی فنی در معرض دید و ارزیابی شرکت‌های بزرگ قرار می‌گیرند. اما اکنون، با وجود مدل‌های هوش مصنوعی که قادرند حجم عظیمی از داده‌ها را بیاموزند و به راحتی بازتولید کنند، ریسک «انتقال ناخواسته دانش» به شکلی بی‌سابقه افزایش یافته است و خطرناک‌تر شده است.

مرزهای مالکیت فکری با ظهور هوش مصنوعی بازتعریف می‌شود

پرونده وِیمو علیه اوبر، با اینکه با توافق و تسویه به پایان رسید، اما نقطه آغاز بحث‌های بسیار مهم و عمیقی در جامعه فناوری شد. پرونده کوپایلوت نیز، حتی اگر برخی از ادعاهای حقوقی‌اش رد شده باشد، همچنان یکی از مهم‌ترین چالش‌های حقوقی در عصر مدل‌های تولید محتوا و کد است.برای کل صنعت، پیام این دو پرونده روشن و گویا است. دزدی ایده دیگر شبیه به یک «رخداد» استثنایی نیست؛ بلکه بیشتر شبیه به یک «سیستم» عمل می‌کند. سیستمی که در آن همکاری‌های تجاری، جابه‌جایی کارکنان، بازرسی‌های فنی، و حتی مدل‌های هوش مصنوعی می‌توانند مسیر انتقال دانش را به صورت ناخواسته یا عمدی هموار و آسان کنند.برای روزنامه‌نگاران و پژوهشگران حوزه فناوری، وظیفه روایتگری در این فضای پیچیده حیاتی‌تر از گذشته است. هر پرونده حقوقی تنها یک دعوای ساده نیست؛ بلکه آینه‌ای تمام‌نما برای فهم ساختاری است که در آن شرکت‌های نوپای کوچک در معرض فشارهای عظیم، نابرابر و گاهی ناعادلانه از سوی شرکت‌های بزرگ قرار می‌گیرند.و برای شرکت‌های نوپا؟ شاید مهم‌ترین پیام این باشد که دفاع از ایده، کد و دانش فنی دیگر تنها با امضای یک قرارداد محرمانگی تضمین نمی‌شود. بلکه باید از همان ابتدا تا انتهای هر همکاری، مسیر انتقال داده‌ها، کارکنان و کدها را با وسواس یک کارآگاه پیگیری کنند. وسواسی که وِیمو پس از وقوع ماجرا به‌سختی آموخت، و توسعه‌دهندگان مستقل با پرونده کوپایلوت هنوز در تلاش‌اند که حقوق خود را به اثبات برسانند.
هنگامی که در پایان جلسه دادگاه، وکیل شرکت وِیمو در برابر خبرنگاران اظهار داشت: «این پرونده هرگز درباره پول و مادیات نبود؛ بلکه درباره درستی و پاکیزگی مسیر نوآوری بود» می‌شد به وضوح درک کرد که این جمله نه یک شعار حقوقی، بلکه تعریف یک دوره تازه در تاریخ فناوری است. دوره‌ای که در آن، «دزدی ایده» چهره‌ای جدید و بسیار پیچیده به خود گرفته است، گاهی با یک مهندس فریبکار و گاهی با یک مدل هوش مصنوعی که بی‌وقفه یاد می‌گیرد، کد می‌نویسد و در این میان، گاهی بدون آگاهی قبلی، مرزهای مالکیت فکری را می‌شکند.#مالکیت_فکری #هوش_مصنوعی #سرقت_فناوری #کپی_رایت #استارتاپ‌ها
07:15 - 26 آبان 1404
نظرات کاربران
ارسال به صورت ناشناس
اخبار داغ