امنیت، حلقه گمشده اسرائیل
اسرائیل دهههاست دیوار میسازد، شهرک میافزاید و فضاهای شهری را نظامی میکند، اما پشت این سازههای امنیتی، جامعهای آکنده از ترس و وحشت پنهان شده است؛ بهشتی مهندسیشده که نتوانسته جهنمِ نزدیکِ درگیری و ناامنی را از نگاه ساکنانش دور نگه دارد.
خلاصه خبر
امنیت، حلقه گمشده اسرائیل
اسرائیل دهههاست دیوار میسازد، شهرک میافزاید و فضاهای شهری را نظامی میکند، اما پشت این سازههای امنیتی، جامعهای آکنده از ترس و وحشت پنهان شده است؛ بهشتی مهندسیشده که نتوانسته جهنمِ نزدیکِ درگیری و ناامنی را از نگاه ساکنانش دور نگه دارد.
در سال ۱۹۵۶، «روی روتبِرگ»، یکی از نظامیان شهرک «نحالعوز» در کمین یک افسر مصری و یک کشاورز فلسطینی کشته شد. این حادثه شوکی بزرگ در میان شهرکنشینان ایجاد کرد. موشه دایان، رئیس وقت ستاد ارتش اسرائیل، بهسرعت در محل حاضر شد تا تحقیقات لازم را انجام دهد و سپس در مراسم ترحیم او شرکتکرد.سخنرانی دایان در این مراسم به بخشی از روحیه قومی اسرائیل تبدیل شد. او در این سخنرانی به غصب سرزمین فلسطینیان اذعان کرد و گفت، کسانیکه اسرائیل بر ویرانههای روستاهای آنان بنا شده است، قابل سرزنش نیستند. وی تأکید کرد: «بههمیندلیل حفظ امنیت اسرائیل بار سنگینی بر دوش یهودیان خواهد بود»، و تأکید کرد که «جوانان نحالعوز نگهبانان دروازههای بزرگ غزه هستند، که تفاوت چندانی با دروازههای جهنم ندارد.»اظهارات دایان چکیده معنای شهرکهای مرزی و معنای آنها از زمان تأسیس بود؛ جایی که جدا کردن بخش مدنی از بخش نظامی دشوار است. در این شهرکها از جمله ناحالعوز، درختان انبوه محیط را فراگرفتهاند تا آن را از دید پنهان نگهدارند و به کسانیکه از این شهرک بازدید میکنند، حس «بهشتی در نزدیکی جهنم» را القا میکند.سخنان دایان همچنین واقعیت طراحی شهرها و شهرکهای اسرائیل را آشکار میسازد؛ معماری که تاریخ غصب زمین و ترس عمیق شهرکنشینان از بازپسگیری آن را بازتابمیدهد. این ویژگی تنها به مرزهای غزه محدود نمیشود، بلکه در سراسر شهرکهای اسرائیل، قابل مشاهده است. این داستانی است که با تأسیس اولین شهرک آغاز شد و هنوز ادامه دارد.
نظامیان طراحی و مهندسی شهرکها را برعهده میگیرند
از زمان تأسیس اسرائیل تا دهههای ۵۰ و ۶۰ سیاست برنامهریزی و ساختوساز عمدتاً در دست معماران حرفهای بود، اما پس از جنگ ۱۹۶۷، این مسئولیت به سیاستمداران، نظامیان و فعالان ایدئولوژیک سپرده شد. پیشاز آن، احداث شهرکها روی مناطق حاصلخیز و قابل کشت متمرکز بود، اما پساز ۱۹۶۷، شهرکسازی بر مناطق «استراتژیک» متمرکز شد و کوهها، ارتفاعات کرانه باختری، بلندیهای جولان و صحرای سینا محل احداث شهرکهای جدید شدند که تفاوت چندانی با پایگاههایی نظامی نداشتند.در معماری اسرائیل، اهداف نظامی و امنیتی از ابتدا نقش کلیدی داشتهاند. شهرکها تنها پاسخ به نیازهای جمعیتی یا اقتصادی نبودند، بلکه ابزارهایی برای مهار رشد شهری فلسطینیان، نظارت بر اجتماعات آنها و کنترل مناطق اشغالی محسوب میشدند. «ایال وایزمن» این رویکرد را «معماری قلهها» نامید، زیرا مکان شهرکها با ملاحظات تاکتیکی و هجومی انتخاب میشد.«رافائل ایتان»، رئیس سابق ستاد ارتش اسرائیل، میگوید فرماندهان نظامی همیشه در برنامهریزی شهرکها دخالت داشتهاند تا مکان آنها به ارتش در انجام وظایف هجومی کمک کند. «ییگال آلون»، سیاستمدار و نظامی سابق، حتی کیبوتسها(شهرکها) را به واحدهای نظامی تشبیه کرده و آنها را بخش جداییناپذیر هجوم منطقهای میدانست.مطالعات جدید هم نشانمیدهد، برنامهریزی شهری در اسرائیل به ابزاری برای کنترل فلسطینیها و خدمت به اهداف سیاسی تبدیل شدهاست. معماری و شهرکسازی، ترکیبی از حرفهایگری و ملاحظات شهرکنشینان، همواره با ایدئولوژی صهیونیستی در آمیخته بود. هر طرح معماری که در این زمینه ارائهمیشد، از طراحی کیبوتس تا شهرهای مدرن، جنبهای از ادامه جنگ و تثبیت نفوذ اسرائیل بر زمینهای اشغالی را در خود داشت.
اولین سنگ بنا
اگرچه پیش از ۱۹۶۷، نیز شهرکهای یهودی اهداف نظامی داشتند. در سال ۱۹۳۶، الگوی «دیوار و برج» معرفی شد که با موفقیت در دفع حملات اعراب، به رواج گسترده آن کمک کرد. ساخت شهرکها با این الگو همزمان با انقلاب بزرگ عربی بود و نشان میداد امنیت و دفاع از ابتدا جزء طراحی شهری یهود بود.در سال ۱۹۴۸ سند نظامی «اصول امنیتی در برنامهریزی شهرکهای کشاورزی و دهکدههای کارگری» منتشر شد که دستور میداد، خانهها با فاصله ۳۰ متر از هم چیده شوند تا در مواجهه با خطر ساکنان بتوانند عقبنشینی کنند. محیط پیرامونی باید محافظت نظامی شود و جادهها به شکل ستارهای طراحی شود تا امکان محاصره فلسطینیها فراهم گردد.الکساندر لوی، معمار یهودی آلمانی با پیشبینی درگیری با فلسطینیها، مالکان اصلی زمین، شهرکها را به شکل مستطیل با حیاط مرکزی و دیوارهای محافظ طراحی کرد. شهرکهای مرزی شمال فلسطین نیز طوری قرار گرفتند که در تیررس دید یکدیگر باشند تا عملیات پشتیبانی ساده شود.جنگ ۱۹۴۸ نقش شهرکها را بهعنوان نقاط تمرکز برای گروههای یهودی تقویت کرد و بسیاری از اردوگاههای نظامی به شهرکهای کشاورزی تبدیل شدند. در این میان، واحد «ناحال» ایجاد شد؛ داوطلبان به همراه خانوادههایشان در مناطق مرزی مستقر میشدند و ضمن خدمت نظامی، زندگی مدنی و کشاورزی نیز داشتند. این شهرکها، در ظاهر مدنی بودند، اما در عمل بهعنوان واحدهای نظامی و استراتژیک عمل میکردند.به گفته ییگال آلون، تجمعات «ناحال» پیش از تأسیس اسرائیل و ارتش مزیت سیاسی و امنیتی بزرگی برای رژیم ایجاد کردند و نشان دادند، ترکیب خدمت نظامی با زندگی مدنی، مؤثرتر از اردوگاههای سنتی است؛ زیرا هم پایداری داخلی داشت و هم توان اقتصادی و کشاورزی ساکنان را حفظ میکرد.
معماری با آمیزهای از ترس و وحشت
احمد حمدی عبدالعظیم، معمار، محقق و نویسنده کتاب «کنیسه خراب: صهیونیسم، شهرکسازی و معماری» توضیح میدهد، معماری شهرکها بر اساس موقعیت و اهداف امنیتی طراحی میشود. در مناطقی که دیوار کشیده شده، هدف حفاظت از ساکنان و تثبیت حضور رژیم است، درحالیکه در دیگر مناطق، دیوارها حذف میشوند تا امکان توسعه داشته باشند. در پوشش غزه، خانهها کوچک و با درختان بزرگ پوشیده شدهاند تا محل شهرک پنهان بماند و امنیت ساکنان حفظ شود. وجود پناهگاههایی با دسترسی سریع و استفاده از بتن مسلح در ساخت خانهها، نشاندهنده ذهنیت اسرائیلی از دائمی بودن رویایی و نقش بستن این واقعیت در اذهان آنهاست. سبک معماری نیز بر اساس منطقه متفاوت است. شهرکهای کرانه با سقفهای سفالی قرمز و فضاهای سبز، ظاهری اروپایی دارند که تحمیل صهیونیستی بر فضای فلسطینی را نشان میدهد. این طراحی آرمانشهری، اگرچه جوانان صهیونیست را به سوی «بهشت» جذب میکند، اما در همان حال به آنها یادآوری میکند که دشمن در همان نزدیکی است.ریشه «دیوارها» به تاریخ باستان بازمیگردد و با گذر زمان، دیوارها و قلعههای مدرن، مانند دیوار حائل و سیمهای خاردار، ابزار سلطه و ترس در جامعهای شدهاند که پشت آنها پناه گرفته است. جادههای انحرافی و موانع متعدد، فلسطینیان را محاصره و ارتباط آنها را قطع میکند و همزمان امکان تردد سریع شهرکنشینان را فراهم میکند.شهرکهای پوشش غزه نقش استراتژیک و امنیتی دارند و خط مقدم تهاجمی اسرائیل هستند؛ موانعی که ارتباط نوار با کرانه را قطع و امکان کنترل و محاصره فلسطینیها را تسهیل میکند. این ترکیب معماری، دیوارها، و جادههای کنترلشده، نشاندهنده حاکمیت ترس و وحشت بر اسرائیلیها و تلاش برای کنترل فلسطینیها است
آیا امنیت محقق میشود؟
در مراحل اولیه تأسیس اسرائیل، امنیت و ایجاد دژهای هجومی محور اصلی شهرکسازی بود، زیرا پایه ایده جذب مهاجران و تثبیت حضور صهیونیستی را فراهم میکرد. هر شهرک با مصالح ساختمانی، ابزار کشاورزی، سلاح و جادههای سریعالسیر ساخته میشد. لِوی اِشکول میگوید، شهرکهای اولیه «واحدهای نظامی در لباس غیرنظامی» بودند و در دهه ۱۹۶۰ به «شهرکهای غیرنظامی در لباس نظامی» تبدیل شدند.عبدالعظیم معتقد است ایده امنیت در این شهرکها توهمی بیش نیست. شهرکهایی مانند «ناحالعوز» حتی با وجود گنبد آهنین، همچنان در معرض حملات موشکی است، اما ساکنان به امنیت خیالی دل بستهاند. این توهم، بزرگترین دستاورد اسرائیل در تثبیت روانی شهرکنشینان است.تأکید بر امنیت و ارزش جان شهرکنشینان، به افزایش نظامیگری و استفاده از شهرکها بهعنوان پایگاههای حمله به مناطق فلسطینی منجر شدهاست. شهرکها در مواقع حمله، نقطه شروع عملیات تلافیجویانه هستند و مفهوم «اردوگاه جنگی غیرنظامی» را تداعیمیکنند. در جریان جنگ ۱۹۶۷، وقتی مصر ۷۰۰ هزار نفر از شهروندان خود را از شهرهای پورتسعيد، اسماعیلیه و سوئز برای حفظ جانشان تخلیه کرد، اسرائیل بلافاصله اقدام به تأسیس شهرکهای جدید با اهداف نظامی در این مناطق نمود.عبدالعظیم همچنین تأکید میکند که شهرکها منعکسکننده تبعیضنژادی و فرهنگی نیز هستند؛ یهودیان اشکنازی که خود را بنیانگذاران اسرائیل میدانستند، در مناطق مرکزی و امن مستقر شدند، درحالیکه یهودیان عرب در شهرکهای نزدیک نوار غزه متمرکز شدند. به این ترتیب، امنیت شهری نه فقط فیزیکی بلکه ابزار کنترل، سلطه و تفکیک اجتماعی و نژادی شدهاست و شهرکها ترکیبی از توهم امنیت، قدرت نظامی و سلسلهمراتب اجتماعی را در خود جای دادهاند.
کاج در برابر درختان زیتون
ویژگیهای شهرهایی که توسط اسرائیل طراحی شدند، نشاندهنده فقدان اصالت و تلاش برای بخشیدن هویتی ساختگی است. تلآویو، شهری که بر ویرانههای یافا ساخته شد، ترکیبی از سبکهای معماری مدرنیسم اروپایی و عناصر شرقی را در خود دارد و در سال ۲۰۰۳ توسط یونسکو به عنوان «شهر سفید» ثبت شد. این نام و طراحی، تلاشی برای پنهان کردن تاریخ سیاسی و استعماری شهر و ارائه تصویری از آن به عنوان «شهر صلح» است.این تحمیل هویت، حتی در پوشش گیاهی شهرکها نیز دیده میشود. پساز تأسیس اسرائیل و تخریب حدود ۵۰۰ روستای فلسطینی، صندوق قومی یهود ۱۰ هزار اصله درخت کاج و سرو از اروپا وارد کرد و در زمینهای فلسطینی غرس نمود تا آثار گذشته محو شود و ظاهری اروپایی به شهرهای تازه ببخشد. درخت زیتون، نماد فرهنگ فلسطینی، به حاشیه رانده شد. با این حال، کاجهای اروپایی با طبیعت و اقلیم منطقه سازگار نشدند و هزینههای زیادی از جمله خشکسالی، بیماری، آفات و آتشسوزی برای رژیم به بار آوردند.تلاش برای محو تاریخ و ایجاد امنیت در این شهرکها، نه تنها نتیجهای پایدار نداشت، بلکه باعث تعمیق خصومت و نفرت هم در میان فلسطینیها و هم اسرائیلیها شد. دیوارها و استحکامات، به جای تأمین امنیت واقعی، فضایی از ترس، کمین و ابهام ایجاد کردند و ثبات و استقرار و امنیت را غیرممکن ساختند. این شهرها و جنگلهای مصنوعی، نمادی از ناکامی پروژههای استعماری و تلاشهای بیثمر برای تغییر تاریخ و طبیعت فلسطین هستند و نشان میدهند که امنیت و هویت ساختگی هیچگاه دوام نمیآورد.
09:04 - 26 آبان 1404
نظرات کاربران









