ازفسق اعتقادی تا بازسازی ایمان اجتماعی
در تحلیل تحولات اجتماعی ایران، دیگر نمیتوان تنها به رفتارهای سطحی بسنده کرد. آنچه امروز با آن مواجهیم، نه صرفاً فسق عملی، بلکه نوعی «فسق اعتقادی» است؛ فسقی که باورها را هدف گرفته، و در لایههای عمیق ذهن و زیست مردم نفوذ کرده است. این تحول، نشانهٔ یک جابهجایی تمدنی است: از جامعهای که گناه میکرد اما ایمان داشت، به جامعهای که ایمان را گناه میپندارد.
خلاصه خبر
ازفسق اعتقادی تا بازسازی ایمان اجتماعی
در تحلیل تحولات اجتماعی ایران، دیگر نمیتوان تنها به رفتارهای سطحی بسنده کرد. آنچه امروز با آن مواجهیم، نه صرفاً فسق عملی، بلکه نوعی «فسق اعتقادی» است؛ فسقی که باورها را هدف گرفته، و در لایههای عمیق ذهن و زیست مردم نفوذ کرده است. این تحول، نشانهٔ یک جابهجایی تمدنی است: از جامعهای که گناه میکرد اما ایمان داشت، به جامعهای که ایمان را گناه میپندارد. چرخهٔ انحراف و امکان بازگشت از انقلاب معنوی تا ابتذال مدرننسل پیش از انقلاب، با همهٔ لغزشهایش، در لحظهٔ تاریخیِ ۱۳۵۷، به ندای معنا پاسخ داد. انقلاب، نه صرفاً یک جنبش سیاسی، بلکه پژواکی از خستگی روح و عطش معنا بود. اما امروز، همان نسل و فرزندانش، در دام سبکزندگیِ مصرفزده و لذتمحور گرفتار شدهاند. این بازگشت به ابتذال، اگرچه نگرانکننده است، اما نشان میدهد که «بازگشت به معنا» ممکن است؛ اگر راهبردی، عمیق و الهامگرفته از سنت باشد.بحران مدیریت فرهنگی؛ نیاز به بازمهندسی راهبردی با نگاهی راهبردی، سه بحران بنیادین را در ساختار فرهنگی کشور شناسایی میکند:نخست، ناتوانی متولیان فرهنگی در ارتقای فهم اعتقادی جامعه، که پیامد آن گسترش شکاکیت، دینگریزی و بیاعتمادی به مفاهیم معنوی است. راهکار پیشنهادی، طراحی نظام تربیتیای است که عقل، دل و تجربه زیسته را همزمان مخاطب قرار دهد؛ نظامی که از سطح آموزش عبور کرده و به تربیت حکیمانه برسد.دوم، حذف یا حاشیهنشینی عالمان ربانی در فرآیندهای سیاستگذاری فرهنگی، که منجر به فقدان نور، عمق و حکمت در تولیدات فرهنگی شده است. پیشنهاد می شود که مدل «عالِم-راهبردساز» جایگزین مدلهای تکنوکراتیک شود؛ یعنی عالمان ربانی نه فقط مشاور، بلکه معمار فرهنگی باشند.
سوم، تبدیل نهادهای فرهنگی به مراکز بیثمر و بیجهت، که منابع را تلف کرده و اعتماد عمومی را فرسودهاند. راهکار، بازمهندسی مأموریت این نهادهاست؛ بهگونهای که از تولید محتوا به تولید معنا برسند، و از مدیریت پروژه به هدایت روح جمعی. الگوی راهبردی از فرمان مالک اشتر بازتعریف گزینش مدیران فرهنگی با الهام از فرمان امیرالمؤمنین (ع) به مالک اشتر، یک الگوی راهبردی برای انتخاب مدیران فرهنگی پیشنهاد میکند. در این الگو، معیار گزینش نه قدرتطلبی و نفوذ سیاسی، بلکه سه اصل بنیادین است: تقوا: یعنی توانایی دیدن حقیقت در تاریکی، و حفظ اخلاص در قدرت کرامت: یعنی مسئولیتپذیری اخلاقی، صداقت در تصمیمگیری، و بلندنظری در خدمت خدمتمحوری: یعنی ترجیح دین بر قدرت، معنا بر نفوذ، و نور بر عدداین الگو، نه فقط برای انتخاب افراد، بلکه برای طراحی کل ساختار فرهنگی کشور قابل استفاده است؛ ساختاری که به جای رقابت بر سر نفوذ، رقابت بر سر خدمت به حقیقت را محور قرار دهد.مسیر پیشنهادی برای تحول فرهنگیبرای عبور از فسق اعتقادی و بازسازی ایمان اجتماعی، چهار مسیر راهبردی پیشنهاد می شود:1. طراحی نظام تربیتی جدیدی که عقل، دل و تجربه را همزمان مخاطب قرار دهد؛ 2. قرار دادن عالمان ربانی در قلب سیاستگذاری فرهنگی، نه در حاشیه؛ 3. بازمهندسی نهادهای فرهنگی برای عبور از تولید محتوا به تولید معنا ؛ 4. گزینش مدیران فرهنگی بر اساس معیارهای الهی، نه براساس نفوذ سیاسی.
۳ MB
11:59 - 26 آبان 1404
نظرات کاربران









