در قرن چهارم پیش از میلاد، افلاطون سه بار به سیراکوز در جزیره سیسیل سفر کرد تا آموزههای فلسفی خود را درباره عدالت و خویشتنداری به حاکمان آن شهر بیاموزد. اما هر سه بار شکست خورد.
در نخستین سفر، دیدگاههایش خشم «دیونیسوس یکم»، فرمانروای مستبد سیراکوز را برانگیخت.
افلاطون در دومین سفر به امید آموزش پسر او، دیونیسوس دوم، بازگشت. شاگرد جوان در آغاز علاقه نشان داد، اما خیلی زود از نظم و سختی فلسفه گریخت.
با این حال، افلاطون بار دیگر بازگشت؛ سومین سفر، خطای بزرگ او بود. دیونیسوس دوم وانمود کرد که آماده تغییر است، اما در عمل تنها میخواست فیلسوف به نظر برسد نه آنکه فلسفی بیندیشد. افلاطون اینبار بهزحمت جان سالم به در برد.
تلهای که هنوز تکرار میشود
تجربه افلاطون تنها یک روایت تاریخی نیست. در روانشناسی امروز این رفتار بهخوبی شناخته شده است: تلاش مداوم برای تغییر دادن فردی که انگیزه درونی ندارد. الگویی که در روابط عاشقانه، خانوادگی یا دوستیها بارها تکرار میشود.
در چنین رابطههایی، یکسو امیدوار است «اینبار فرق دارد»، در حالی که طرف مقابل هر بار وعده میدهد، اندکی تغییر نشان میدهد و سپس به همان رفتارهای پیشین بازمیگردد.
به تعبیر این مقاله، «هر بار دوباره کشتی به سوی سیسیل میرود»؛ تلاشی بیپایان و بیثمر برای نجات فردی که خودش نمیخواهد نجات پیدا کند.
چرا تغییر از درون آغاز میشود؟
به گفته کارشناسان، تغییر پایدار تنها زمانی رخ میدهد که فرد:
• انگیزه درونی قوی داشته باشد،
• حاضر باشد با رنج رشد روبهرو شود،
• بهطور مداوم و نه مقطعی تلاش کند،
• و در محیطی قرار گیرد که رفتار سالم را تقویت میکند.
دیونیسوس دوم، مانند بسیاری از کسانی که در الگوهای ناسالم گرفتارند، هیچیک از این شرایط را نداشت. او در محیطی پر از چاپلوسی زندگی میکرد و هر بار که با دشواری مواجه میشد عقب مینشست.
خطای سومین سفر؛ امید در برابر واقعیت
بزرگترین اشتباه افلاطون نه در ندانستن، بلکه در نادیده گرفتن واقعیت آشکار بود. او شواهد کافی از بیمیلی شاگرد خود داشت، اما امید را جایگزین منطق کرد.
بسیاری از ما همان اشتباه را تکرار میکنیم: بارها و بارها به کسی فرصت دوباره میدهیم با این باور که «این بار متفاوت است»، در حالی که واقعیت هیچ نشانهای از تغییر نشان نمیدهد.
این رفتار نه تنها ما را فرسوده میکند، بلکه در عمل به تداوم همان رفتارهای مخرب کمک میکند.
نشانههایی که زمان رفتن را اعلام میکنند
روانشناسان میگویند اگر این نشانهها در رابطهای تکرار میشوند، زمان آن رسیده که «بادبان بکشید و از سیسیل بروید»:
• وعدههای تغییر بارها داده و شکسته شده است؛
• رابطه بیشتر فرساینده است تا سازنده؛
• سلامت و ارزشهای شخصیتان در خطر است؛
• طرف مقابل مسئولیت رفتار خود را نمیپذیرد؛
• تنها وقتی ترس از دست دادن دارد، ابراز علاقه میکند.
به کانال تلگرام یورونیوز فارسی بپیوندید
بازگشت به آتن؛ تمرکز بر «حکومت درونی»
پس از این شکستها افلاطون به آتن بازگشت، آکادمی خود را بنیان گذاشت و شاهکارش کتاب «جمهور» را نوشت. اثری که در آن تاکید میکند: «برای حکومت بر دیگران، نخست باید بر خویش حکومت کرد.»
درس بزرگ افلاطون از سیسیل همین بود: اصلاح واقعی از درون آغاز میشود، نه از تغییر دادن دیگران. وقتی فرد بر رشد و نظم درونی خود تمرکز میکند، هم آرامتر میشود و هم تأثیرگذارتر.
پیام پایانی: «سیسیل» را رها کن
بسیاری از ما «دیونیسوس دوم»ای در زندگیمان داریم. کسی که دوستش داریم اما نمیتواند یا نمیخواهد تغییر کند.
درس افلاطون ساده است: «واقعیت را بپذیر، مرزهای خود را مشخص کن، اجازه بده پیامدها مسیر طبیعیشان را طی کنند، و به جای «اصلاح دیگران» بر رشد خودت تمرکز کن.
افلاطون میراث فلسفی خود را نه در اصلاح سیراکوز، بلکه در بازگشت به آتن بر جای گذاشت. شاید شما نیز تا زمانی که دست از «سفر به سیسیل» برندارید، نتوانید بهترین بخش زندگیتان را بیابید.










