بحرانِ کتاب در امت پیامبرِ کتاب

ما چقدر از آن تصویری که از «امت پیامبرِ کتاب» داریم فاصله گرفته‌ایم. امتی که معجزه پیامبرش کتاب بود، اما اکنون مطالعه در آن به فعالیتی کم‌رمق، ناامن از نظر اقتصادی و فاقد جایگاهی پایدار در خانه تبدیل شده است.

خلاصه خبر

بحرانِ کتاب در امت پیامبرِ کتاب

ما چقدر از آن تصویری که از «امت پیامبرِ کتاب» داریم فاصله گرفته‌ایم. امتی که معجزه پیامبرش کتاب بود، اما اکنون مطالعه در آن به فعالیتی کم‌رمق، ناامن از نظر اقتصادی و فاقد جایگاهی پایدار در خانه تبدیل شده است.
گروه زندگی: «باید خرید کتاب، یکی از مخارج اصلی خانواده محسوب شود. مردم باید بیش از خریدن بعضی از وسایل تزیینی و تجملاتی مثل لوسترهای گران‌قیمت، میزهای لوکس، مبل‌های تازه‌مد و پرده‌های چشم‌گیر، به کتاب اهمیت بدهند. اول کتاب را مثل نان و خوراکی و وسایل معیشتی لازم بخرند؛ بعد که این تامین شد به زواید بپردازند.» این جمله رهبر را بارها در ذهنم مرور کرده‌ام؛ جمله‌ای که وقتی آن را روی کاغذ می‌نویسم، مثل نوری است که لابه‌لای تاریکیِ خانه‌های بی‌قفسه می‌افتد و نشان می‌دهد چه فاصله‌ای از جایی که باید باشیم گرفته‌ایم. وقتی از درِ خانه‌هایمان وارد می‌شویم و همه‌چیز مرتب است، پرده‌ها نو، مبل‌ها شیک، دکور چشم‌نواز، اما جایی برای کتاب نیست، انگار یک عضو مهم خانه غایب است؛ عضوی که نبودنش در سکوت پذیرفته شده!

آمار مطالعه‌ای که پایین است

در ایران، بر اساس گزارش رسمی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، حدود ۴۳.۵ درصد مردم «اهل مطالعه» هستند، اما میانگین مطالعه کتاب غیردرسی میان همین گروه فقط حدود ۳۲ دقیقه در روز است؛ رقمی که وقتی به کل جمعیت تعمیم پیدا می‌کند، به حدود ۱۵ تا ۱۶.۳۶ دقیقه در روز می‌رسد. این آمار در گزارش پژوهشگاه به ‌روشنی آمده و نشان می‌دهد وضعیت مطالعه نه فقط پایین است، بلکه تنها محدود به درصدی از جامعه است که اصولا کتاب را در برنامه روزانه خود قرار می‌دهند. در کنار این گزارش، وزیر ارشاد نیز در سال 1402 عدد ۳۵ دقیقه را بیان کرده اما تاکید داشته که این عدد بدون درنظر گرفتن بخشی از انواع مطالعه است.

تفوت‌هایی که نسبت به مطالعه جهانی چشمگیر می‌شوند

در همین حال، بخش‌هایی از رسانه‌های بین‌المللی مانند دویچه‌وله این آمارها را «متناقض و ساختگی» خوانده‌اند؛ تناقضی که خود بخش مهمی از مسئله است، چون حتی برای فهمیدن عمق بحران نیز آمار روشن و دقیقی نداریم.اما وقتی نگاهی به فضای جهانی می‌اندازیم، تفاوت‌ها چشم‌گیرتر می‌شود. مقام‌های کتابخانه‌ای کشور با استناد به داده‌هایی که تسنیم منتشر کرده، به کشورهایی اشاره کرده‌اند که سرانه مطالعه‌شان چندین برابر ماست؛ مثل هند که گفته می‌شود مردمش به طور متوسط بیش از ۱۰ ساعت در هفته مطالعه می‌کنند و تایلند که رقمی بالای ۹ ساعت دارد و چین که حدود ۸ ساعت مطالعه هفتگی را در آمارهایش ثبت کرده است.

امتی که دیگر کتاب نمی‌خوانَد

این اعداد فقط یک مقایسه ساده نیست؛ آیینه‌ای است که نشان می‌دهد ما چقدر از آن تصویری که از «امت پیامبرِ کتاب» داریم فاصله گرفته‌ایم. امتی که معجزه پیامبرش کتاب بود، اما اکنون مطالعه در آن به فعالیتی کم‌رمق، ناامن از نظر اقتصادی و فاقد جایگاهی پایدار در خانه تبدیل شده است.این فاصله ریشه در ترکیبی از شرایط فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی دارد. کتاب در ایران به‌ تدریج از کالایی فرهنگی و ضروری تبدیل به کالایی لوکس شده است. افزایش قیمت کاغذ، تیراژهای پایین، هزینه تولید و کاهش قدرت خرید مردم باعث شده است که خانواده‌ها، وقتی مجبور به انتخاب هستند، ترجیح بدهند پولشان را صرف چیزهایی کنند که «بازده فوری» دارد؛ چیزهایی که دیده می‌شود، لمس می‌شود، و با معیارهای امروزیِ تجمل و ظاهر هماهنگ‌تر است.

وقتی کتاب‌ها، رانده می‌شوند

کتاب در چنین وضعیتی عملا به گوشه ذهن رانده می‌شود، چون نه سود فوری دارد، نه جنبه تزئینی، و نه جایگاه اجتماعی‌اش در خانه به‌ اندازه گذشته تثبیت شده است. نبود قفسه کتاب در خانه، فقط نبود یک وسیله نیست؛ علامتی است از نوع اولویت‌گذاری ما، انعکاسی از ذهنی که کتاب را نه در سطح نیاز، که در سطح حاشیه قرار داده است.

دلمان برای پناهگاه تنگ شده

این وضعیت از فضای عمومی نیز تاثیر گرفته است. نبود آمارهای شفاف و دقیق، سیاست‌گذاری را سردرگم کرده و باعث شده برنامه‌ها بیشتر رنگ مناسبت‌های مقطعی داشته باشند تا طرح‌هایی که بتوانند الگوی مطالعه را در خانواده‌ها نهادینه کنند. مدرسه‌ها هم نتوانسته‌اند نقش قدیمی خود را بازیابی کنند؛ نقشی که روزگاری کتابخانه مدرسه را تبدیل به پناهگاه نسل نوجوان می‌کرد.

خانه‌هایی که بدون کتاب جان ندارند

حالا کتابخانه‌ها خلوت‌اند، کتاب‌فروشی‌ها درگیر بقا هستند، و خانه‌هایی که زمانی با چند قفسه ساده پر از کتاب بودند، جای خود را به دکورهایی داده‌اند که سهمی برای کتاب در آنها نیست.ما در خانه‌هایمان قفسه کتاب نداریم چون سال‌هاست یاد گرفته‌ایم کتاب را «اضافه» ببینیم، نه «اصل». یاد گرفته‌ایم که خانه درست وقتی خانه است که مبل و پرده و تزییناتش چشم‌نواز باشد، نه وقتی کتاب‌هایش نفس بکشند و از دل قفسه‌ها صدای ورق خوردن بیاید. یاد گرفته‌ایم که فرهنگ را به خاطره تبدیل کنیم؛ چیزی که گاهی درباره‌اش حرف می‌زنیم، اما در زندگی روزمره‌مان جایی برایش نمی‌گذاریم. درحالی‌ که اگر واقعا بخواهیم دوباره به جایگاه کتاب برگردیم، باید از همین نقطه شروع کنیم؛ از خانه، از یک قفسه کوچک، از لحظه‌ای که تصمیم می‌گیریم به جای خرید یک وسیله تازه، یک کتاب به خانه بیاوریم و جایی در زندگی‌مان برایش باز کنیم.#کتاب #کتابخانه#مطالعه
14:21 - 28 آبان 1404
نظرات کاربران
ارسال به صورت ناشناس
اخبار داغ