آیا «اینشتین» بمب اتمی را ساخت؟
در گفتوگوهای عمومی درباره بمب اتمی یا هستهای به زبان دقیقتر و پروژه منهتن، یک روایت سادهشده و تکرارشونده وجود دارد: «اینشتین نامهای نوشت، بنابراین او بمب اتمی را ساخت». این روایت هم از نظر تاریخی نادقیق است و هم از نظر علّی و عقلانی ناقص. حقیقت این است که نامه امضاشده به نام اینشتین یک محرک سیاسی مهم بود، اما نه اختراعگر و سازنده فنیِ سلاح هستهای و نه مجری یا طراح فنیِ بمب. پیشازآن، چند رخداد علمی و فکری دیگر وجود داشت که امکان فنیِ سلاح را نشان دادند و شخصیتها و سازمانهای متعدد (ازجمله لئو سیلارد، ادوارد ویگرن، اِنریکو فرمی، فیزیکدانان بریتانیایی و نهایتا فهرستی از نهادهای دولتی-نظامی آمریکا) نقش کلیدی ایفا کردند.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
در گفتوگوهای عمومی درباره بمب اتمی یا هستهای به زبان دقیقتر و پروژه منهتن، یک روایت سادهشده و تکرارشونده وجود دارد: «اینشتین نامهای نوشت، بنابراین او بمب اتمی را ساخت». این روایت هم از نظر تاریخی نادقیق است و هم از نظر علّی و عقلانی ناقص. حقیقت این است که نامه امضاشده به نام اینشتین یک محرک سیاسی مهم بود، اما نه اختراعگر و سازنده فنیِ سلاح هستهای و نه مجری یا طراح فنیِ بمب. پیشازآن، چند رخداد علمی و فکری دیگر وجود داشت که امکان فنیِ سلاح را نشان دادند و شخصیتها و سازمانهای متعدد (ازجمله لئو سیلارد، ادوارد ویگرن، اِنریکو فرمی، فیزیکدانان بریتانیایی و نهایتا فهرستی از نهادهای دولتی-نظامی آمریکا) نقش کلیدی ایفا کردند. برای درک درستِ ماجرا، باید نامه را در بافت علمی و سیاسی آن زمان بخوانیم و هر بندش را به دقت توضیح دهیم. مراجع تاریخی درباره کشف شکافت هستهای و نقش سیلارد و دیگران در ادامه خواهد آمد.
مقدمه علمیِ پیش از نامه: کشف شکافت هستهای و نگره زنجیرهای
چند نقطه کلیدی علمی بهسرعت شرایط را برای ظهور ایده «بمب اتمی»
آماده کرد:
در دسامبر ۱۹۳۸، در برلین، اوتو هان و فریش استراسمان گزارش آزمایشهایی را دادند که بعدها با تئوریپردازی لیزه مایتنر و اوتو فریش به عنوان شکافت هستهای (nuclear fission) تبیین شد؛ یعنی شکستن هسته اتم اورانیوم به هستههای سبکتر با آزادسازی انرژی فراوان. این کشف، مبنای بالقوه آزادسازی انرژی عظیم بود.
پیشازآن (سال ۱۹۳۳) لئو سیلارد مفهوم «واکنش زنجیرهای» را تصور کرده و حتی در ۱۹۳۶ ایدهای مرتبط را ثبت اختراع کرد؛ یعنی احتمال اینکه نوترونها میتوانند واکنشهایی را ایجاد کنند که خود تولید نوترونهای بیشتر کنند (اصل اساسی برای رآکتور یا بمب). هنگامی که خبر شکافت در پایان ۱۹۳۸ منتشر شد، فیزیکدانان (ازجمله سیلارد و فرمی) بلافاصله دریافتند که اورانیوم میتواند زمینه یک واکنش زنجیرهای خودپایدار شود.
این ترکیبِ کشف فنیِ شکافت و ایده زنجیرهای، نگرانی راهبردی به وجود آورد: اگر یک دولت دشمن (مثلا آلمان نازی) بتواند این مسیر را پی بگیرد، میتوانست جنگافزارهایی با توان تخریبی هنگفت تولید کند. همین نگرانی راه را برای نامهنویسی و تلاش برای جلب توجه سیاستمداران باز کرد.
چه کسی نامه را نوشت و چرا؟ (سیلارد، ویگنر، تلِر- و نقش اینشتین)
نامه مشهور در واقع کار دستِ علمیِ لئو سیلارد بود: او متنها را نوشت و از همکارانی مانند یوجین ویگنر و ادوارد تلر مشورت گرفت. سیلارد به دنبال یافتن راهی بود که توجه دولت آمریکا را به این خطرِ بالقوه جلب کند. او میخواست که نامهای از سوی شخصی بسیار برجسته -کسی که نامش تأثیر سیاسی و رسانهای داشته باشد- به دست رئیسجمهور آمریکا برسد. چرا؟ چون مقامات عالی آن زمان و نیز این زمان غالبا به نامههای فنی از «فیزیکدانان ناشناخته» توجه نمیکردند؛ اما نام آلبرت اینشتین میتوانست راه درِ کاخ سفید را باز کند. بنابراین متن را سیلارد نوشت و از اینشتین خواست آن را امضا کند. نکته مهم این که اینشتین در علوم نظری فیزیک بسیار برجسته بود اما خودش در جزئیات فیزیک هستهای و طراحی بمب تخصص عملی نداشت.
متن کامل نامه «اینشتین - سیلارد» به تاریخ ۲ آگوست ۱۹۳۹
نسخه متن نامه، همانگونه که مرجعهای تاریخی نگه داشتهاند به شرح زیر است:
متن انگلیسی سند تاریخی
Albert Einstein
Old Grove Road Peconic, Long Island
August 2nd, 1939
F. D. Roosevelt
President of the United States
White House
Washington, D. C.
Sir:
Some recent work by E. Fermi and L. Szilard, which has been communicated to me in manuscript, leads me to expect that the element uranium may be turned into a new and important source of energy in the immediate future. Certain aspects of the situation which has arisen seem to call for watchfulness and, if necessary, quick action on the part of the Administration.
It may be possible to set up a nuclear chain reaction in a large mass of uranium, by which vast quantities of power and large amounts of new radium-type elements would be generated. Now it appears almost certain that this could be achieved in the immediate future. This new phenomenon would also lead to the construction of bombs, and it is conceivable — though much less certain — that extremely powerful bombs of a new type may thus be constructed.
A single bomb of this type, carried by boat and exploded in a port, might very well destroy the whole port together with some of the surrounding territory. However, such bombs might very well prove to be too heavy for transportation by air.
The United States has only very poor ores of uranium in the United States; however, there is some ore in Canada and the former Czechoslovakia. There is probably more in the Belgian Congo. In view of this situation you may think it desirable to have some permanent contact maintained between the Administration and the group of physicists working on chain reactions in America. One possible way of making such contact is for you to entrust to me the responsibility of further developments which will have to be handled in this matter.
I understand that Germany has actually stopped the sale of uranium from the Czechoslovakian mines which she has taken over.
Yours very truly,
یادآور میشوم متن نامه برای مطالعه تاریخی از آرشیوها و بنیادهای تاریخی atomicarchive.com در دسترس است.
نکات سند: نامه دو سند دیگر (یک یادداشت پیوستی توضیحی فنیتر و یک پیام پشتیبانی از سیلارد) همراه داشت که محتوای فنی بیشتری درباره واکنش زنجیرهای و منابع اورانیوم ارائه میدادند؛ این اسناد بعدها اهمیت زیادی یافتند.
پاراگراف به پاراگراف شرح نامه و زمینه هر بند
بند آغازین: خط اول تا Administration
Some recent work by E. Fermi and L. Szilard… seems to call for watchfulness and, if necessary, quick action on the part of the Administration.
توضیح: این بند حکم «چکیده مسئله» را دارد: اشاره به کار فرمی و سیلارد به عنوان شواهدی که تغییرات علمی جدیدی پدید آوردهاند. درواقع فرمی (Enrico Fermi) تجربیات و پژوهشهایی در زمینه نوترونها داشت و سیلارد پیشازآن نظریه زنجیرهای را مطرح کرده بود؛ کنار هم گذاشتن اینها موجب نگرانی شد که توسعه سلاح ممکن و نزدیک است. هدف این بند آمادهسازی ذهن خواننده (رئیسجمهور) برای پیام اضطراری بعدی بود؛ پیامی که درخواست «نظارت و اقدام سریع» میکرد.
بند بعدی درباره امکان واکنش زنجیرهای و سلاح
«It may be possible to set up a nuclear chain reaction… extremely powerful bombs of a new type may thus be constructed.»
توضیح: اینجا جوهر نگرانی مطرح میشود: اگر واکنش زنجیرهای خودپایدار ممکن باشد، انرژی هنگفتی آزاد خواهد شد و امکان بهکارگیری در سلاح هستهای را داراست. مهم است که خواننده بداند این یک پیشبینی مبتنی بر دانش مقدماتی است، نه یک ادعای قطعی. در آن زمان محاسبات مقدار بحرانی (critical mass) هنوز نامطمئن بود؛ برخی برآوردها به مقادیر بزرگی (تٌنها) اشاره داشتند که تحویلپذیری عملی را دشوار میکرد ولی ظرف ماهها و سالهای بعد، برآوردها کاهش یافتند و امکان ساخت سلاح منفجرشونده واقعی عملا جدی شد. در طول ۱۹۳۹–۱۹۴۰ بحثهای محاسباتی و اندازهگیری ادامه یافت.
بند درباره اثر تخریبی و انتقال جنگافزار
«A single bomb of this type… destroyed the whole port… too heavy for transportation by air.»
توضیح: این بند نشاندهنده نبود قطعیت علمی و عملی است: نامه احتمال اثر تخریبی شدید را مطرح میکند اما درباره امکان عملی حمل هوایی هنوز شک داشت. این نشان میدهد نویسندگان نامه نه در پی ترساندن صرف، بلکه در پی ارائه ارزیابی واقعبینانه شواهد بودند؛ حتی اگر حذر و تردیدهایی وجود داشت. بعدها، برآوردها و پیشرفتهای طراحی (و محاسبات مهندسی) نشان داد حمل با هواپیمای بمبافکن و استفاده تاکتیکی ممکن است.
بند درباره منابع اورانیوم و پیشنهاد تماس دائم
«The United States has only very poor ores… you may think it desirable to have some permanent contact… entrust to me the responsibility…»
توضیح: این بخش از نامه هم پیام سیاسی/راهبردی دارد: منابع معدنی اورانیوم در جهان نامتقسّماند و دسترسی به آنها ممکن است یک عامل تعیینکننده باشد؛ از آنجا که آلمان کنترل معادن چکسلواکی را به دست آورده، نگرانی وجود دارد. همچنین این بند تلاش میکند کانالی بین جامعه علمی و دولت ایجاد کند و متن پیشنهاد میدهد که یک شخص معتبر (مثل اینشتین) یا نماینده او، ارتباطی دائم با دولت برقرار کند تا تحقیقات و اطلاعات هدایت شود. درواقع این بند دلیل اصلی تماس با الکساندر ساکس و ایجاد کمیتههای مشورتی را
توضیح میدهد.
خاتمه و عباراتی درباره توقف فروش اورانیوم توسط آلمان
I understand that Germany has actually stopped the sale of uranium…
توضیح: این جمله یک هشدار عملی است: اگر آلمان معادن را تحت کنترل گرفت و فروش را متوقف کرد، این نشانه عملی از اهمیت فوری موضوع است. بعدها معلوم شد که آلمان واقعا به دنبال پیشرفت در مهندسی هستهای بود؛ هرچند پس از مهاجرت بسیاری از دانشمندان یهودیتبار و غیریهودیتبار، ظرفیت علمی آلمان کاهش یافته بود؛ اما در آن لحظه زمانی، این ادعا و نگرانی کاملا معنادار و واقعی به نظر میآمد.
تحویل نامه به روزولت و پاسخ کاخ سفید
نامه در اصل در آگوست ۱۹۳۹ نوشته شد اما نحوه رساندنش به رئیسجمهور مهم است. سیلارد و همکارانش ابتدا تلاش کردند از راههای رسمی و دیپلماتیک وارد شوند. آلکساندر ساکس، مشاور اقتصادی و رابط سیاسی با کاخ سفید، نامه را در اکتبر ۱۹۳۹ به روزولت تحویل داد؛ و ساکس شخصا جلسهای خصوصی با رئیسجمهور داشت که در آن نامه و محتوا را توضیح داد. روزولت بهسرعت واکنش نشان داد و در اکتبر/نوامبر ۱۹۳۹ کمیتهای مشورتی (Advisory Committee on Uranium) تشکیل داد تا امکانسنجی فنی و منابع را بررسی کند. پاسخ رسمی کاخ سفید (نامه کوتاه تشکر از اینشتین و اشاره به تشکیل یک هیئت تحقیق) نیز چند هفته پس از تحویل به اینشتین بازگشت.
از کمیتهها تا پروژه منهتن: چگونه نامه به تولید تسلیحات هستهای انجامید
نامه اینشتین-سیلارد اقدام مستقیم دولت را برانگیخت: تشکیل کمیته بررسی اورانیوم، تخصیص بودجه مقدماتی برای آزمایشها و سرانجام در پی گزارشهای تکمیلشده ازجمله دستاوردهای علمی بریتانیاییها و گزارشهای دیگر، سرانجام مسیر انتقال از تحقیق به برنامه ساخت تسلیحات هموار شد. در نهایت، با ورود آمریکا به جنگ (دسامبر ۱۹۴۱) و تصمیمگیریهای امنیتی و اجرائی، اداره مهندسی ارتش (Manhattan District) زیر فرماندهی ژنرال لسلی گرووز، از ۱۹۴۲ به بعد مسئول هماهنگی و ساخت تسلیحات اتمی یا به زبان دقیقتر هستهای شد؛ چیزی که بعدها به «پروژه منهتن» مشهور شد. بنابراین نامه «آغاز اقدام سیاسی/اداری» بود اما خودِ آن مستقیما گویای طرح فنی یا طراحی بمب نبود؛ بلکه کار مفصل با نقش فیزیکدانان، مهندسان و سازندگان و نیروگاهها انجام شد.
نقش واقعی آلبرت اینشتین: امضا و موضعگیری بعدی
نکات مهم درباره نقش اینشتین:
او نامه را امضا کرد: متن را سیلارد، ویگنر و تِلِر نوشته بودند و این امضا بیشتر از جنس نفوذ سیاسی بود تا نقش فنی. اینشتین در آن دوران یکی از معدود چهرههای علمیای بود که نام و شهرتش میتوانست توجه سیاسی را جلب کند.
اینشتین عملا در پروژه منهتن کار نکرد: به دلایل امنیتی و سیاسی (پیشینه فعالیتهای سیاسی و گرایشهای صلحطلبانهاش و نیز نگاه امنیتی ارتش و افدیآر به چهرههای شناختهشده)، او اجازه دسترسی به اطلاعات محرمانه را نگرفت. بهطور خلاصه: او «محرک سیاسی» بود، نه طراح یا اجراکننده فنی.
پشیمانی بعدی: پس از پایان جنگ، اینشتین بارها اظهار نظر کرد که اگر میدانست آلمان پیشرفتی نخواهد کرد (به خاطر مهاجرت دانشمندان)، او هرگز در این ماجرا مشارکت نمیکرد؛ او بعدها این نامه را یکی از بزرگترین اشتباهات زندگیاش خواند. جمله مشهور او (تقریبا): «اگر میدانستم آلمان موفق نخواهد شد، هرگز این کار را نمیکردم». این پشیمانی نشان میدهد که حتی نویسنده نامآشنای نامه نیز پیچیدگیهای اخلاقی پیامدها را درک کرده بود.
چند سوءبرداشت رایج که باید کنار گذاشته شوند
1. اینشتین طراح بمب نبود: او هیچگاه در طراحی یا توسعه فنی بمب شرکت عملی نکرد و به خاطر نگرانیهای امنیتی از کاربرهای پروژه کنار گذاشته شد. نقش واقعی او سیاسی و علامتگذاری توجه دولت بود و بس.
2. نامه او بهتنهایی «پروژه منهتن» را ساخت: نامه در واقع نقطه شتابدهندهای سیاسی بود که مسیر بررسی دولتی را آغاز کرد اما توسعه فنی بمب حاصل همکاریهای گسترده علمی (فرمی، سیکلاد، هاوکینز، بریتانیاییها و...) و تصمیمات اجرائی بزرگ بعدی بود.
3. ادعاهای «آلمان حتما موفق میشد» اغراقآمیز بود: واقعیت این است که خروج گسترده دانشمندان و اپوزیسیون از آلمان و نیز مشکلات فنی آلمان باعث شد وضعیت پیشرفت آلمان پیچیده و نه لزوما پیشتاز باشد؛ اما در آن لحظه زمانی (۱۹۳۹) نمیشد با قطعیت مطمئن شد و ترس معقولی وجود داشت.
پیامدهای اخلاقی و تاریخی: چرا این موضوع مهم است؟
نامه اینشتین-سیلارد مثال روشنی از برخورد علم با سیاست است: وقتی کشف علمیِ بنیادی (شکافت) و ایده فناورانه (واکنش زنجیرهای) با فضای تهدید بینالمللی در هم میآمیزند، جامعه علمی ناچار وارد میدان سیاست میشود. پرسشهای اخلاقی که از آن زمان برجای ماندهاند -آیا دانشمندان باید به سیاستمداران هشدار دهند؟ آیا شهرت علمی مجوز تأثیرگذاری سیاسی میدهد؟- هنوز حل نشدهاند. اما نتیجه رفتاری آن لحظه روشن است: نامه موجب شد دولت آمریکا به ایده تسلیح هستهای توجه کند و نهایتا پروژهای نظامی و مهندسی عظیم به وقوع بپیوندد که تأثیر ژرفی بر تاریخ جنگ و سیاست جهانی داشت.
جمعبندی نهایی؛ جملهای کوتاه و روشن
اینشتین نامه را امضا کرد و آن نامه گامی تاریخی بود اما او بمبساز یا طراح تهیهکننده تسلیحات اتمی نبود.
موتور فنی بمب مجموعهای از کشفیات علمی (شکافت، زنجیره)، محاسبات مهندسی و توسعه سازمانی و نظامی گسترده بود؛ با بازیگرانی کلیدی مانند لئو سیلارد، فرمی، دانشمندان بریتانیایی و در نهایت سازماندهی دولتی که تبدیل به پروژه منهتن شد.
روایت دقیق آن است که نامه اینشتین-سیلارد جرقه سیاسی را تأمین کرد؛ اما مسیر فنی و اجرائی تولید بمب، حاصل کار بلندمدت مجموعهای از افراد و سازمانها بود.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.









