چرا به علم اعتماد کنیم؟(2)
در بخش پیشین به دستاوردهای علم و اینکه دانش علمی نتیجه تلاشی جمعی است اشاره کردیم. در این بخش به توضیح روش علمی میپردازیم. وقتی برای اولین بار در مورد «روش علمی» یاد میگیریم، به ما گفته میشود که یک دانشمند مشاهداتی انجام میدهد و سپس فرضیهای -پیشنهادی که آن مشاهدات را توضیح میدهد- را مطرح میکند که میتواند با نوعی آزمایش سنجیده شود. اگر نتایج از فرضیه پشتیبانی کند، فرضیه تأیید میشود و محقق میتواند سپس تحقیقات بیشتری را برای اصلاح بیشتر مدل خود انجام دهد.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
حسین امیری-پژوهشگر مؤسسه پزشکی هوارد هیوز دانشگاه کالیفرنیا، برکلی: اگر نتایج از فرضیه پشتیبانی کند، فرضیه تأیید میشود و محقق میتواند سپس تحقیقات بیشتری را برای اصلاح بیشتر مدل خود انجام دهد. اما این تصویر بسیار سادهانگارانه است. در واقعیت، فرضیهها پیشنهادهایی هستند که برای ردشدن فرموله میشوند. دانشمندان آموزش دیدهاند که حتی (یا بهویژه) نسبت به فرضیههای خودشان شکاک باشند. دانشمندان خوب با این آگاهی عمل میکنند که ایدهها یا مدلهای اولیهشان ممکن است نیاز به تجدیدنظر یا حتی رد کامل داشته باشند. برخی حتی ممکن است استدلال کنند که هدف اصلی علم، حذف مفاهیم نادرست، نتایج غیرقابل تکرار و تفسیرهای نادرست است. از آنجا که علم از طریق آزمایش دقیق فرضیهها در سطح جامعه پیشرفت میکند، به طور مؤثر اشتباهات خود را اصلاح میکند. یک سیستم دقیق کنترل و توازن در روش علمی «گنجانیده شده» است که ما را از اطلاعات نادرست دور کرده و به سمت درک دقیقتر و قابل اعتمادتری از جهان هدایت میکند. کاربرد سالم شکگرایی به علم اجازه پیشرفت میدهد. اما این پیشرفت فقط به این دلیل است که دانشمندان، به عنوان یک جامعه، مجموعه ارزشهای مشابهی را به اشتراک میگذارند. جیکوب برونوفسکی، فیزیکدان و فیلسوف، در کتاب خود با عنوان «علم و ارزشهای انسانی» (Science and Human Values) خاطرنشان میکند: «علم، کار یک [محقق] را با کار دیگری روبهرو میکند و هریک را به دیگری پیوند میدهد؛ علم بدون عدالت و افتخار و احترام نمیتواند زنده بماند. علم تنها با این ابزارها میتواند هدف پایدار خود، یعنی کشف حقیقت، را دنبال کند».
* شیوههای مشترک، دقت یافتههای علمی را افزایش میدهند
ارزشهای مشترک به تنهایی برای خوداصلاحی علم کافی نیستند. با گذشت زمان، جامعه علمی مجموعهای از شیوههای انتقادی را توسعه داده است که بررسی مداوم دانش را که برای پیشرفت علم لازم است، تسهیل میکند. این شیوهها محققان را قادر میسازد تا با شناسایی مشکلات بالقوه در نظریهها و آزمایشهای خود، «کار خود را بررسی کنند» و به آنها اجازه میدهد اصلاحات لازم را دنبال کنند.
1- تکرار مستقل: وقتی محققان کار خود را منتشر میکنند، توضیحات جامعی از رویههای آزمایشی که دنبال کردهاند، ارائه میدهند. بسیاری از انتشارات شامل فهرستی از تمام مواد مورد استفاده و همچنین محل خریداری مواد اولیه، نحوه تهیه آنها و حتی شماره سری ساخت روی بطری هستند! این سطح طاقتفرسا از جزئیات به گونهای طراحی شده است که به دیگران در جامعه اجازه دهد آزمایش اصلی را بازتولید کنند (یا آزمایشی بسیار مشابه انجام دهند). به این ترتیب، دانشمندان میتوانند به راحتی نتایج یکدیگر را تأیید یا به آنها اضافه کنند یا مشکلی را در مطالعه اصلی شناسایی کنند.
2- آزمایشهای تصادفی کنترلشده: برای تعیین اینکه آیا یک دارو یا واکسن جدید (یا حتی یک برنامه درسی علوم دبیرستان) مؤثرتر از داروی فعلی است یا خیر، دانشمندان آنچه برای گروهی از افراد که مداخله جدید را دریافت میکنند اتفاق میافتد، با یک گروه «کنترل» که این مداخله را دریافت نمیکنند، مقایسه میکنند. برای اطمینان از اینکه این دو گروه به طور معناداری تفاوت ندارند (به عنوان مثال، یکی شامل افرادی باشد که همگی دههها از گروه دیگر مسنتر هستند)، چنین مطالعاتی شرکتکنندگان را به طور تصادفی به هر گروه اختصاص میدهند: برخی برای دریافت درمان آزمایشی و برخی دیگر برای دریافت درمان مرسوم و فعلی یا دارونما؛ یک ماده غیرفعال یا یک درمان غیرواقعی (یا «ساختگی»). این آزمایشهای تصادفی کنترلشده، رویکرد استاندارد طلایی را برای تعیین قطعی اینکه آیا یک درمان جدید هم مؤثر و هم ایمن است، نشان میدهند.
3- تحلیل کور: وقتی دانشمندان آزمایشهای خود را طراحی و اجرا میکنند، چه چیزی مانع از آن میشود که (چه عمدی و چه غیرعمدی) دادههایی را که از فرضیههایشان پشتیبانی میکنند، به صورت گزینشی گزارش دهند؟ برای جلوگیری از چنین سوگیریای، دانشمندان میتوانند از یک «تحلیل کور» استفاده کنند تا از «دیدن پاسخها» از قبل جلوگیری کنند. به عنوان مثال، در یک کارآزمایی بالینی برای آزمایش اثربخشی یک دارو یا واکسن، محققانی که مطالعه را انجام میدهند معمولا نمیدانند کدام شرکتکنندگان درمان را دریافت میکنند و کدام یک دارونما. اغلب اوقات، خود شرکتکنندگان نیز نمیدانند و این تضمین میکند که هیچکس درگیر در مطالعه نمیتواند سهوا نتایج را تغییر دهد.
4- اعتبارسنجی آماری: دادههای علمی همیشه تا حدی تغییرپذیری را نشان میدهند، بنابراین محققان از تحلیلهای آماری برای ارزیابی احتمال «واقعی»بودن یک نتیجه خاص، در مقایسه با چیزی که میتواند به طور تصادفی اتفاق افتاده باشد، استفاده میکنند. برای جلوگیری از گمراهشدن، دانشمندان خوب آزمایشهای خود را با تمام کنترلهای مناسب، نمونههای تکراری و تعداد به اندازه کافی بزرگی از نمونهها طراحی میکنند تا به آنها اطمینان دهد که نتایج آنها معنادار است و صرفا به دلیل شانس تصادفی نیست.
5- ارزیابی همتایان: هر کاری که دانشمندان انجام میدهند، توسط دانشمندان دیگر ارزیابی میشود. محققان معمولا قبل از شروع تحقیقات خود، درخواستهایی برای تأمین بودجه آزمایشهای خود ارائه میدهند و توضیح میدهند که قصد دارند چه کاری انجام دهند و چگونه آن را انجام دهند. این درخواستها توسط سایر محققان ارزیابی میشوند تا اطمینان حاصل شود که فقط پروژههایی که خوب طراحی شدهاند، حمایت مالی دریافت میکنند. مقالاتی که دانشمندان برای توصیف تحقیقات خود مینویسند، قبل از انتشار در مجلات «ارزیابیشده توسط همتایان» به طور مشابه بررسی میشوند. در این فرایند، دانشمندانی که تخصص لازم را دارند (که هویت آنها معمولا برای نویسندگان مطالعه فاش نمیشود) قبل از پذیرش مقاله برای انتشار، در مورد آن بازخورد میدهند. در نهایت، پس از انتشار مقالات تحقیقاتی، تمام اطلاعات ارائهشده توسط آنها، توسط جامعه علمی گستردهتر مورد نقد قرار میگیرد. دانشمندان با انتشار نتایج خود و بررسی انتقادی روشها و تحلیلهایشان، تبادل ایدهها را تسهیل میکنند، فرضیهها و تفسیرها را به چالش میکشند و یکدیگر را تشویق میکنند تا دائما نظریههای خود را دوباره ارزیابی کرده و نتیجهگیریهای خود را اصلاح کنند. بنابراین، اگرچه ممکن است دانشمندان به صورت انفرادی اشتباه کنند، اصلاحات جامعهمحور به آن حوزه اجازه میدهد تا به سمت درک هرچه بیشتر پیشرفت کند. فقط ادعاهایی که از آزمونهای دقیق آزمایشها و نقدهای گسترده در سطح جامعه سربلند بیرون آمدهاند، به عنوان ادعاهایی موقتا معتبر پذیرفته میشوند و بدین ترتیب ما را به سمت اجماعی قابل اعتماد سوق میدهند که میتوانیم به آن اعتماد کنیم. همانطور که نائومی اورِسکِس
(Naomi Oreskes)، دانشمند و مورخ، در کتاب خود با عنوان «چرا به علم اعتماد کنیم؟»
(Why Trust Science) میگوید: «... اساس اعتماد ما به دانشمندان -به عنوان افرادی خردمند یا درستکار- نیست، بلکه به علم به عنوان یک فرایند اجتماعی است که ادعاها را به دقت بررسی میکند».
* این بخش دوم از نوشتاری ششقسمتی از بروس آلبرتز، کارن هاپکین و کیث رابرتز برای کمک به گسترش درک عمومی از چگونگی تولید دانش علمی است که نسخه اصل آن به انگلیسی به همراه مجموعهای از منابع آموزشی در تارنمای whytrustscience.org.uk در دسترس است.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.









