چرا نوآوری در شهر معنا پیدا میکند؟
سالهاست درباره نوآوری، ایدههای بزرگ، تحول دیجیتال و برنامههای ملی برای ارتقای کیفیت حکمرانی سخن گفته میشود. اما با وجود این حجم از اسناد، طرحها و نهادهای مرتبط با نوآوری، بسیاری از مسائل کشور همچنان حل نشده باقی ماندهاند: از ناترازی انرژی گرفته تا چالشهای اجتماعی، فرسودگی شهری، آلودگی هوا و نابرابریهای منطقهای.
خلاصه خبر
چرا نوآوری در شهر معنا پیدا میکند؟
سالهاست درباره نوآوری، ایدههای بزرگ، تحول دیجیتال و برنامههای ملی برای ارتقای کیفیت حکمرانی سخن گفته میشود. اما با وجود این حجم از اسناد، طرحها و نهادهای مرتبط با نوآوری، بسیاری از مسائل کشور همچنان حل نشده باقی ماندهاند: از ناترازی انرژی گرفته تا چالشهای اجتماعی، فرسودگی شهری، آلودگی هوا و نابرابریهای منطقهای.پرسش مهم این است:چرا با وجود این حجم از برنامهها، نوآوری در عمل به حل مسئله تبدیل نمیشود؟پاسخ، برخلاف تصور، در «فناوری» یا «منابع» نیست؛بلکه در انتخاب مقیاس نادرست برای نوآوری است.
شهر، نه کشور؛ مقیاس واقعی نوآوریتجربههای جهانی و ایرانی نشان میدهد که نوآوری خصوصا در نوآوری های اجتماعی، زمانی به نتیجه میرسد که در مقیاس شهر تعریف شود، نه در مقیاس ملی. چرا؟زیرا شهر تنها واحدی است که چهار مؤلفه حیاتی نوآوری را همزمان در خود دارد:1. مسئلههای ملموس: ترافیک، آلودگی، خدمات، سکونت، محله، امنیت، اشتغال خرد. این مسائل برای مردم «قابل لمس» هستند؛ بنابراین مشارکتپذیرند.2. کنشگران متعدد و قابل سازماندهی: مردم، شهرداریها، گروههای محلی، دانشگاهها، کسبوکارها و نهادهای مدنی— همه در یک جغرافیای محدود حضور دارند و امکان همکاری واقعی وجود دارد.3. زیرساخت داده و خدمات یکپارچه: شهر محل تمرکز خدمات عمومی است؛ بنابراین دادهها و تصمیمات میتوانند در یک نقطه همراستا شوند.4. ظرفیت پایلوتسازی و یادگیری: نوآوری نیازمند آزمون، خطا و یادگیری است؛ و این چرخه فقط در مقیاس شهری قابل اجراست، نه در مقیاس ملی.به بیان ساده:نوآوری، برای تبدیلشدن به تجربه و یادگیری، به جایی نیاز دارد که مسئله، مردم و ظرفیت اجرا کنار هم باشند—و این فقط در شهر اتفاق میافتد.چرا مسائل ملی نوآوریپذیر نیستند؟مسائل ملی معمولاً پیچیده، انتزاعی و بلندمدتاند.مردم آنها را در زندگی روزمره خود لمس نمیکنند؛ بنابراین انگیزه و امکان مشارکت اجتماعی در آنها بسیار محدود است.نمونه روشن این وضعیت، ناترازی انرژی است؛مسئلهای ملی که همراهسازی اجتماعی در آن دشوار است، زیرا برای اغلب مردم «انتزاعی» است.اما همین مردم وقتی با یک مسئله شهری مواجه میشوند—مثلاً آلودگی محله، کمبود خدمات، یا فرسودگی خیابانها—بلافاصله امکان مشارکت دارند.مسئلهای که دیده میشود، قابل حل میشود.
نوآوری شهری یعنی تغییر پارادایم، نه یک تکنولوژی جدیدرویکرد ما به نوآوری شهری، تغییر نسخههای مدیریتی نیست؛تغییر نگاه به نوآوری است.نوآوری در شهر یعنی:* حل مسئله بهجای اجرای پروژه،* استفاده از تجربهزیسته مردم،* مشارکت واقعی بهجای مشارکت نمایشی،* یادگیری و تکثیر محلهبهمحله،* و حرکت از مدیریت سنتی به حکمرانی نوآورانه.این دقیقاً همان چیزی است که بسیاری از شهرهای موفق دنیا از سئول و بارسلونا تا بوگوتا و استانبول تجربه کردهاند:نوآوری در شهر رخ میدهد، نه در پایتختهای سیاسی.نتیجه: آینده نوآوری ایران از مسیر شهرها میگذرداگر میخواهیم نوآوری به حل مسئله تبدیل شود،اگر میخواهیم مشارکت اجتماعی واقعی شکل بگیرد،و اگر میخواهیم ظرفیتهای مردمی، نهادی و تکنولوژیک همزمان فعال شوند،باید نوآوری را در مقیاس شهر تعریف کنیم.شهر جایی است که:* مسئله دیده میشود،* کنشگر حاضر است،* زیرساخت آماده است،* یادگیری ممکن است،* و مشارکت زندگی میکند.به همین دلیل است که میتوان با اطمینان گفت:«نوآوری ملی» در واقع همان «نوآوری شهریِ تکثیرشده» است.آینده نوآوری در ایران، از شهرها آغاز میشود؛از همان جایی که زندگی واقعی مردم جریان دارد.
07:34 - 29 آبان 1404
نظرات کاربران









