حرکات «موش پیت» فضای مجازی
در صف های اول کنسرتهای «هووی متال» معمولا تماشاگران تحت تاثیر شور حاصله از آهنگهای گروه موسیقی به حالت رقص و پایکوبی آنقدر با شدت به یکدیگر برخورد میکنند که به نظر میرسد در حال زد و خورد هستند. این جنب و جوش مانند رفتار مولکولهای گاز بلافاصله به قسمتهای انتهایی صفوف تماشاگران منتقل شده و بعد از مدتی،موجی وسیع، خشن و تا حدی خطرناک سراسر سالن را دربرمیگیرد. اصطلاحا به این حرکات موشپیت (mosh pit) گفته میشود نوعی رفتار که میتوان در دستهبندیهای روانشناسی اجتماعی آنرا بنوعی زیرگروه رفتارگلهای قرار داد (herd behavior) در این گونه موارد افراد تصمیمات خود را نه بر اساس تحلیل شخصی بلکه با تقلید از کنش های گروهی از افراد انجام میدهند.
اثر «پرت فال» و پژمان جمشیدی
در شبکه های اجتماعی هم این موضع و موضوع موجی بشدت محسوس و رایج است. طبعا این هجمهها به دلیل عدم تحلیل و منطق صحیح و صرفا متکی بر هیجان و احساسات توسط گروهی خاص تعیین و ظرف مدت کوتاهی توسط کاربران احساسی پخش می شوند. به اصطلاح بعد از ترند شدن وایرال میشوند. حال اگر کسی در این موج نباشد یا حتی بیاطلاع باشد بلافاصله محکوم به اُمل و منگول شده و طرد میگردد. بعنوان مثال موج حمایت از پژمان جمشیدی را از یاد نمیبریم که مردم بدون آنکه خود متوجه باشند تحت تاثیر اثر پرت فال «pratfall effect» قرار گرفتند و بدون آنکه منتظر شواهد و مدارک باشند قربانی را محکوم کردند و متهم را تبرئه! حتی در ادامه این خبر را به حساب یک خبر پوششی برای ازدواج دختر یکی از سران گذاشتند(توضیح: در اثر پرت فال افراد خطاها و اشتباهات افراد محبوب و سلبریتیها را نوعی شیرینکاری محسوب کرده حتی آنها را دلیلی بر دوست داشتنی بودنشان تلقی میکنند! بعنوان مثال خاطره فرار از مدرسه یا آتشزدن خانه توسط یک سلبریتی بسیار شنیدنی و هیجانانگیز و نوعی شیرینکاری برای وی درنظرگرفته میشود)
نفوذ «اثر هالهای» در قضاوتها
در همین راستا مدتی است که نوعی نخبهکشی در فضای مجازی آغاز شده و مردم،برای آنکه از این قافله عقب نمانند آنرا بشدت دنبال میکنند.مسئولیت این نوع از نخبهکشی برخلاف گذشته بر گردن مدیران و مسئولین نیست بلکه عامل آن خود مردم هستند! مردم در مسیری که برایشان تعیین شده حرکت میکنند و از روی تعصب با کسانی که ساز مخالف میزنند با زدن برچسب و انگهای سیاسی و فرهنگی بشدت برخورد میکنند. در این دیدگاه شدیدا دوقطبی، افراد به دو گروه خوب و بد تقسیم میگردند. از خوبها بشدت حمایت شده و بدها با زدن انواع برچسبها کوبیده میشوند. برچسبهایی همچون «حکومتی بودن» و «پاچهخواری نظام» و... یعنی کسی که قرار است منکوب و کوبیده شود باید در ابتدا متهم به طرفداری از نظام شده و بعد،هر آنچه که میخواهند و میتوانند بدون درنظر گرفتن سوابق خوب گذَشته بارش میکنند.حتی طرفدارن آنها نیز از نیش و گزند تهمتها در امان نمیمانند و البته بالعکس. بعنوام مثال در همین خبرگزاری خبرآنلاین بنده در اوج محبوبیت کیروش انتقاداتی به ایشان داشتم که ناگهان سیلی از فحش و ناسزا نصیبم شد چون با سیاست غربگرایی و بیگانه پرستی گردانندگان فضای مجازی سازگار نبود.
اگر مسئولین کسانی مانند رشیدپور، فردوسیپور،احسان علیخانی و رامبد جوان و وریا غفوری ها را حذف کردند در حال حاضر مردم هم، کمر به همت حذف افرادی همچون قلعه نوئی ؛ شجاع خلیل زاده؛بهروز عطایی و حتی مجریانی همچون رسول مهربانی(که سبک جدید و تاثیرگذاری را در گزارشگری تعریف کرد) و یا میثاقی(با همه سواد و تواناییهایش در مجری گری) بسته و قصد خارج کردن آنها از صحنه را دارند. به این نوع رفتار اصطلاحا «اثر هالهای» گفته می شود. در اثر هالهای( halo effect) افراد محبوب و مثبت تحت هر شرائطی خوبند و افراد غیرمحبوب و منفی تحت هر شرائطی بد. با توجه به اینکه در این نوع از حذف نخبگان دلیل خاصی وجود ندارد گاه شخصی همچون کیروش 8 سال تمام بدون کسب هیچ افتخاری در ایران و سایر کشورها آنهم با گرفتن مبلغی فراوان میماند و شخصی همچون اسکوچیچ بدون هیچ کارنامه بدی اخراج میشود. اگر پیاتزا در مسابقهای تصمیم بگیرد در برابر آلمان ناگهان جوانگرایی کند(و همین تصمیم دلیلی بر عدم صعود والیبال ایران در لیگ ملتها شود) نوعی استراتژی درست محسوب شده اما بهروز عطایی با یکی دو باخت که معمولا تیمهایش قهرمان لیگ میشوند محکوم به استعفا و اخراج! با چنین مانیفستی قلعه نوئی هر کاری کند باید سرزنش شود آنهم با انگ حکومتی بودن( انگی که سالها قبل مایلی کهن را از صحنه فوتبال حذف کرد) این شمشیر(حکومتی بودن) اخیرا بعد از تساوی مقابل تیم قوی فوتسال افغانستان بر گرده وحید شمسایی هم در حال نشستن بود که بطور موقت با برد 5 بر هیچ مراکش در نطفه خفه شد!
لازم به توضیح است هدف از این متن طرفداری صرف از این افراد نیست بلکه هشداری است برای کسانی که بدون آگاهی خود را در اختیار موجهای مجازی قرار میدهند و احساس وظیفه میکنند تحت هر شرائطی سوژهای که برایشان تعیین شده را با چسباندن چند برچسب بیربط له کنند. اگر قلعه نوئی اعلام کند که هدف تیم بردن و گل زدن نبوده و صرفا آزمایشی برای خط دفاعی و گل نخوردن بوده بازهم این موج «موش پیتی» دست بردار نخواهد بود و دمار از روزگار سوژههایش درخواهد آورد. این نوع از دوستیهای خاله خرسهای نه تنها کمکی به تیم و کشورمان نخواهد کرد بلکه باعث خواهد شد که مثلا اعتماد به نفس بازیکنان به حدی پایین بیاید که حتی نتوانند در یک بازی دوستانه پنالتی بزنند.










