چرا فلسفه باید با سلاح خردورزی به نبرد الگوریتم‌ها برود؟ / هوش مصنوعی فرصتی برای تعریف مجدد «انسان بودن» در عصر سیطره داده‌ها

در نشست «هوش مصنوعی و ما» دانشگاه آزاد اسلامی، فلاسفه بر ضرورت ورود فلسفه برای توصیف دگرگونی‌های دیجیتال تأکید کردند. سخنرانان با معرفی مفاهیمی چون اینفوسفر (جهان اطلاعاتی) و اینفورگ (انسان اطلاعاتی)، هوش مصنوعی را زمینه‌ساز آلودگی اطلاعاتی و چالش‌های هستی‌شناختی دانستند. همچنین، بر تمایز کنش اصیل انسانی (فلسفه‌ورزی و هنرورزی) از تولیدات ماشینی و خطر سلب هویت فردی در چارچوب‌های فنی هوش مصنوعی تأکید شد.

خلاصه خبر

 فروزان آصف نخعی: سومین دوره فلسفه با موضوع «هوش مصنوعی و ما» با سه زیرموضوع متافیزیک، معرفت شناسی و ارزش،  روز یکشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۴ ساعت ۹ الی ۱۳ در دانشگاه آزاد اسلامی - واحد علوم و تحقیقات برگزار شد. این نشست تلاش کرد بر روی پرسش های هستی شناختی (وجود شناختی) و کاربردی هوش مصنوعی تمرکز کند. در این نشست دکتر هادی صمدی، دکتر رامین رامبد، دکتر حسین اردلانی، دکتر محمد شکری، دکتر نرگس فتحعلیان، سخننرانی کردند. این چهار سخنران هر یک از نگاه خود به ابعاد متافیزیکی، معرفت‌شناختی، اخلاقی و عملیاتی پدیده هوش مصنوعی و نسبت آن با فلسفه پرداختند. هادی صمدی، با موضوع «ضرورت فلسفه در برابر هوش مصنوعی، به ضرورت ورود فلسفه به موضوع سخنرانی و میان فلسفه ورزی و محصول تمایز ایجاد گذاشت. او گفت که « فلسفه‌ورزی (به عنوان یک کنش و فرآیند) مانند هنرورزی، یک کنش اصیل و غیرقابل برون‌سپاری انسانی است، اما محصول نهایی پژوهش می‌تواند به شدت متأثر از هوش مصنوعی باشد.» . دکتر رامین رامبد با موضوع چارچوب لوچیانو فلوریدی، در سه حوزه دگرگونی خودفهمی، هوش مصنوعی و آلودگی، و اخلاق اطلاعاتی پرداخت. او در این بخش تاکید کرد که «مسئولیت اخلاقی ما شامل حفاظت از سلامت اینفوسفر (از طریق نظارت بر الگوریتم‌ها و سواد رسانه‌ای) و طراحی هوش مصنوعی مسئولانه است.» دکتر حسین اردلانی با موضوع هوش مصنوعی و هنر، به فرصت یا تهدید آن پرداخت و در بخش تمایز انسان و ماشین گفت که «هوش مصنوعی تنها از حافظه بهره می‌برد، اما خلق هنری اصیل انسانی ریشه در خیال، احساس، حواس پنج‌گانه و جهان زیسته دارد که هوش مصنوعی در حال حاضر از ارائه آن ناتوان است.» دکتر محمد شکری، با موضوع «نگاه هستی شناسانه هایدگری»، هوش مصنوعی را قدرتمندترین رقیبی دانست که فیلسوفان قرن بیست و یکم با آن مواجه هستند. او با الهام از فلسفه هایدگر، هوش مصنوعی را به عنوان ابزاری مکانیکی و ماشینی، نوعی تعرض آمیز به هستی انسان (دازاین) ذکر کرد که می تواند آدمی را گرفتار کرده و هویت فردی اش را مخدوش کند. او در ادامه به چالش های هستی شناختی هوش مصنوعی پرداخت. در نهایت دکتر نرگس فتحعلیان به موضوع «فلسفه فیزیک و ملاحظات عملی» پرداخت و در سخنانش دو موضوع را برجسته کرد، ابتدا تمایز هوش ارگانیک و مصنوعی، و دیگر توصیه های عملیاتی. او تاکید کرد که «هوش مصنوعی ابزار قدرتمندی برای افزایش سرعت پژوهش است، اما پژوهشگران باید مراقب خطاهای الگوریتمی آن مانند سوگیری تأیید (Confirmation Bias) باشند و هرگز خروجی ماشین را جایگزین تفکر انتقادی نکنند.» این گزارش در زیر از نظرتان می گذرد:

****

دکتر هادی صمدی: لزوم ورود فلسفه به پدیده هوش مصنوعی و دگرگونی رفتار انسان

 هادی صمدی استاد دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات ابتدا در پاسخ به این پرسش که «چرا فلسفه باید به موضوع هوش مصنوعی بپردازد» گفت: «در کل تاریخ فلسفه، فیلسوفان به مباحث مطرح در زمان خود می‌پرداختند. از این رو نپرداختن فیلسوفان کشور به پدیده‌ی هوش مصنوعی‌، نیاز به توضیح دارد. جهان در حال تغییرات بسیار بزرگی است و فلسفه باید هم در توصیف آنچه در حال وقوع است و هم در تجویز آن که چگونه با این تغییرات مواجه شویم تا زیست انسانی به خطر نیفتد، نظر دهد.»

چرا فلسفه باید با سلاح خردورزی به نبرد الگوریتم‌ها برود؟ / هوش مصنوعی فرصتی برای تعریف مجدد «انسان بودن» در عصر سیطره داده‌ها
دکتر هادی صمدی

او در ادامه در باره «هرچه بیشتر انتزاعی و دیجیتال شدن رفتارهای انسان و تغییرات بنیادین در عادات رفتاری بخش بزرگی از گونه‌ی انسان پرداخت و گفت: «تاثیراتی که هوش مصنوعی بر خود فلسفه می‌گذارد بسیار مهم هستند. همچنین باید میان فلسفه‌ورزی، به عنوان یک کنش انسانی، و محصول نهایی یک پژوهش فلسفی که در قالب یک مقاله یا کتاب منتشر می‌شود فرق گذاشت و توضیح داد که دومی هر چه بیشتر متأثر از هوش مصنوعی است اما فلسفه‌ورزی اساساً کنشی انسانی است که علی‌الاصول قابل برون‌سپاری به هوش مصنوعی نیست و هر کس از برون سپاری این بخش سخن گوید دچار نوعی خطای مقوله‌ای شده است.»

او در  فلسفه ورزی را با هنرورزی مقایسه کرد و گفت: «هرچند که هوش مصنوعی قابلیت تولید شعر، موسیقی، تصویرپردازی و غیره را دارد اما هنرورزی نیز یک کنش انسانی غیر قابل برون‌سپاری است.»

دکتر رامین رامبد: انقلاب اطلاعاتی و دگرگونی خودفهمی: از انسان‌محوری به موجود اطلاعاتی

 رامین رامبد، از مترجمان نام‌آشنای کشور ، در سخنان خود به «دو مفهوم کلیدی در فلسفۀ اطلاعات "لوچیانو فلوریدی" شامل اینفوسفر (Infosphere) و اینفورگ (Inforg)» پرداخت و گفت: «مایلم نشان بدهم که هوش مصنوعی و پدیدۀ کژ/بداطلاعات (mis/disinformation) در این چارچوب چه جایگاهی پیدا می‌کنند. ادعای کلی فلوریدی این است که انقلاب دیجیتال فقط ابزارهای جدیدی به ما نداده، بلکه خودفهمی ما از "چه کسی هستیم" و "در چه جهانی زندگی می‌کنیم" را دگرگون کرده است. اگر پیش‌تر انقلاب‌های کوپرنیکی، داروینی و فرویدی هرکدام لایه‌ای از انسان‌مرکزی و خودمحوری ما را زدوده‌اند، انقلاب اطلاعاتی امروز ما را وادار می‌کند خودمان را به‌عنوان موجودات اطلاعاتی در یک جهان اطلاعاتی بفهمیم.»

چرا فلسفه باید با سلاح خردورزی به نبرد الگوریتم‌ها برود؟ / هوش مصنوعی فرصتی برای تعریف مجدد «انسان بودن» در عصر سیطره داده‌ها
دکتر رامین رامبد

اینفوسفر: زیست‌جهان اطلاعاتی و فروپاشی مرز آنلاین/آفلاین (Onlife)

رامبد در ادامه تاکید کرد:«فلوریدی برای توصیف جهان امروز از مفهوم "اینفوسفر" استفاده می‌کند. همان‌طور که «بیوسفر» به کل زیست‌کره، یعنی همۀ موجودات زنده و روابط میان آن‌ها اشاره دارد، اینفوسفر نامی است برای کل «زیست‌جهان/سپهر اطلاعاتی» ما: مجموعۀ همۀ داده‌ها، پیام‌ها، کدها، اسناد، تصاویر و نیز همۀ فرایندهای ثبت، پردازش و تبادل اطلاعات.» 

از نظر رامبد «نکتۀ مهم این است که اینفوسفر فقط به اینترنت یا فضای مجازی محدود نیست؛ کتاب‌ها، آرشیوها، رسانه‌های سنتی، پایگاه‌های دادۀ پزشکی و بانکی، فرم‌های اداری و البته شبکه‌های اجتماعی و وب، همگی در کنار هم اینفوسفر را می‌سازند.» 

او سپس به ادعای فلوریدی پرداخت: «یکی از ادعاهای مرکزی فلوریدی این است که مرز روشن میان «آنلاین» و «آفلاین» در حال فروریختن است. او از واژۀ onlife  استفاده می‌کند تا بگوید ما نه صرفاً «آنلاین» هستیم و نه «آفلاین»، بلکه در زندگی روزمره دائماً در هم‌پوشانی جهان فیزیکی و جهان اطلاعاتی حرکت می‌کنیم. وقتی با گوشی در خیابان راه می‌رویم، در عین حضور در فضا/زمان فیزیکی، در لایه‌ای اطلاعاتی هم حضور داریم: نوتیفیکیشن‌ها، نقشۀ آنلاین، پیام‌ها و الگوریتم‌هایی که محتوا را برای ما انتخاب می‌کنند.بدون درک این بعد اطلاعاتی، تصویر ما از واقعیت امروز ناقص می‌ماند.»

این مترجم نام آشنای کشور سپس به تقسیم بندی اینفوسفر اشاره کرد و گفت: «اینفوسفر را می‌توان دست‌کم در سه لایه تصور کرد: نخست، لایۀ فنی که متشکل از زیرساخت‌ها، سرورها، کابل‌ها و نرم‌افزارهاست؛ دوم، لایۀ اجتماعی که شامل نهادها، قوانین، رسانه‌ها و پلتفرم‌ها می‌شود؛ و سوم، لایۀ معنایی و فرهنگی که در آن داده‌ها به «معنا»، «روایت» و «گفتمان» تبدیل می‌شوند. این سه لایه روی هم ساختاری را شکل می‌دهند که در آن باورها، تصمیم‌ها و سیاست‌ها شکل می‌گیرند. درست همین‌جا است که کژاطلاعات و بداطلاعات موضوعیت پیدا می‌کند: یعنی وقتی در لایۀ معنایی و روایی، اطلاعات به‌گونه‌ای تحریف، انتخاب یا چارچوب‌بندی می‌شود که باور و قضاوت ما را به سمت‌های خاصی سوق دهد.»

اینفورگ: انسان به مثابه ارگانیسم اطلاعاتی و اخلاق عصر دیجیتال

رامبد در ادامه به معنای ساکنان این جهان بر اساس اینفوسفر پرداخت: «اگر جهان را به این معنا اینفوسفر بدانیم، پرسش بعدی این است که ساکنان این جهان چه کسانی هستند؟» او گفت: «پاسخ فلوریدی مفهوم اینفورگ است؛ ترکیبی از information  و organism، یعنی «ارگانیسم اطلاعاتی». انسان معاصر، در این نگاه، موجودی است که هویت‌اش به‌طور بنیادی با ساختارهای اطلاعاتی گره خورده است؛ نه فقط بدن زیستی او، بلکه مجموعه‌ای از داده‌ها، سوابق، پروفایل‌ها، ترجیحات، شبکۀ روابط و ردّ پای دیجیتال.» 

او در ادامه تاکید کرد: «ما به نوعی "بستۀ اطلاعاتی" هستیم که روی سرورها و پایگاه‌های داده توزیع شده است. اهمیت این نگاه وقتی روشن می‌شود که بفهمیم آسیب رساندن به اطلاعات تا چه حد می‌تواند معادل آسیب رساندن به خودِ ما باشد. سرقت داده‌های شخصی، تحریف پروفایل‌ها، انتشار اسناد جعلی یا حذف سوابق هویتی، صرفاً «بازی با اطلاعات» نیست، بلکه لطمه‌ای است به خود فرد به‌عنوان یک اینفورگ. در این چارچوب، حریم خصوصی، امنیت داده و صحت اطلاعات، نه موضوع‌هایی حاشیه‌ای، بلکه در قلب اخلاق عصر دیجیتال قرار می‌گیرند. فلوریدی طیفی از اینفورگ‌ها را در نظر می‌گیرد. از یک سو، انسان‌ها و حتی حیوانات و گیاهان را می‌توان، اگر از منظر الگوهای اطلاعاتی‌شان دیده شوند، نوعی اینفورگ دانست؛ از سوی دیگر، ما با اینفورگ‌های مصنوعی روبه‌رو هستیم: ربات‌ها، عامل‌های نرم‌افزاری، و به‌طور خاص سیستم‌های هوش مصنوعی که در شبکه‌ها عمل می‌کنند. اینجا هوش مصنوعی صرفاً «ابزار» نیست، بلکه می‌تواند به‌عنوان «کنشگر اطلاعاتی» در اینفوسفر وارد شود: محتوا تولید کند، داده تحلیل کند، توصیه ارائه دهد و در شکل دادن به جریان اطلاعات نقش فعال بازی کند.

چرا فلسفه باید با سلاح خردورزی به نبرد الگوریتم‌ها برود؟ / هوش مصنوعی فرصتی برای تعریف مجدد «انسان بودن» در عصر سیطره داده‌ها

هوش مصنوعی، کژاطلاعات و آلودگی زیست‌محیطی اینفوسفر

رامبد در ادامه به نقش دوگانه هوش مصنوعی در اینفوسفر اشاره کرد و گفت: «به‌ویژه نسل جدید هوش مصنوعی، از مدل‌های زبانی تا تولیدگر تصویر و ویدئو، می‌تواند نقش دوگانه‌ای در اینفوسفر داشته باشد. از یک طرف، این سامانه‌ها می‌توانند به ما کمک کنند اطلاعات پیچیده را فهم‌پذیرتر سازیم، خطاهای انسانی را کاهش دهیم و شفافیت را افزایش دهیم؛ از طرف دیگر، همان توان تولید محتوا در مقیاس بالا، در صورت استفادۀ نادرست، می‌تواند حجم عظیمی از بداطلاعات و کژاطلاعات تولید کند: متن‌های ظاهراً معتبر اما نادرست، تصاویر و ویدئوهای دست‌کاری‌شده (دیپ‌فیک)، و روایت‌هایی که به‌طور سیستمی برای گمراه کردن مخاطب طراحی شده‌اند.»

او افزود: «در این نقطه، ارتباط میان اینفوسفر، اینفورگ، هوش مصنوعی و کژ/بداطلاعات روشن‌تر می‌شود. اگر اینفوسفر را یک «بوم‌شناسی اطلاعاتی» بدانیم، اینفورگ‌ها موجودات این بوم‌اند و هوش مصنوعی بخشی از «گونه‌های جدید» در این اکوسیستم است که می‌تواند جریان اطلاعات را شتاب دهد، فیلتر کند و حتی دست‌کاری کند. کژاطلاعات و بداطلاعات در این چارچوب، نوعی «آلودگی زیست‌محیطی» در سطح اینفوسفر است: همان‌طور که آلودگی هوا و آب، زیست‌بوم را برای موجودات زنده ناامن می‌کند، سیل اطلاعات جعلی، گمراه‌کننده یا دست‌کاری‌شده، زیست‌جهان اطلاعاتی را برای اینفورگ‌ها ناسالم می‌کند و توانایی‌شان برای شکل دادن به باورهای موجه و تصمیم‌های مسئولانه را تضعیف می‌سازد.»

About – Luciano Floridi | Philosophy of Information
لوچیانو فلوریدی

مسئولیت اخلاقی در قبال سلامت اینفوسفر و طراحی مسئولانه هوش مصنوعی

رامبد در ادامه به یک نکته مهم اشاره کرد و آن این که «آلودگی صرفاً از نیت‌های فردیِ چند تولیدکنندۀ محتوا ناشی نمی‌شود؛ بلکه با طراحی پلتفرم‌ها و الگوریتم‌ها گره خورده است. الگوریتم‌های شبکه‌های اجتماعی که محتوا را بر اساس جذابیت، سرعت واکنش و هیجان‌برانگیزی رتبه‌بندی می‌کنند، عملاً در ساختار اینفوسفر مداخله می‌کنند. اگر این الگوریتم‌ها و سامانه‌های هوش مصنوعی، بدون توجه به ارزش حقیقت، صرفاً به دنبال حداکثرسازی توجه و درگیر کردن کاربر باشند، به‌طور سیستماتیک به تقویت جریان کژاطلاعات کمک می‌کنند. در این حالت، نه فقط یک فرد، بلکه کل اینفوسفر دچار اختلال می‌شود و اینفورگ‌ها در محیطی آلوده به اطلاعات گمراه‌کننده رشد می‌کنند.» 

او افزود: در برابر این وضعیت، فلوریدی از نوعی اخلاق اطلاعاتی دفاع می‌کند که در آن، مسئولیت ما محدود به کنش فردی نیست، بلکه شامل مسئولیت نسبت به "سلامت اینفوسفر" نیز می‌شود. اگر خود و دیگران را اینفورگ بدانیم، باید بپذیریم که حفاظت از کیفیت اطلاعات، مبارزه با بداطلاعات و طراحی مسئولانۀ هوش مصنوعی، همگی بخشی از وظیفۀ ما در قبال اینفوسفر است. در این نگاه، توسعۀ هوش مصنوعیِ مسئولانه، نظارت بر الگوریتم‌ها، شفافیت در استفاده از داده‌ها و آموزش سواد رسانه‌ای، نه پروژه‌های فرعی، بلکه اجزای اصلی یک سیاست و اخلاق متناسب با عصر اطلاعات هستند.»

رامبد در پایان سخنان خود تاکید کرد که «مفاهیم اینفوسفر و اینفورگ فقط دو اصطلاح نظری جذاب نیستند، بلکه چارچوبی فراهم می‌کنند که در آن بتوانیم جایگاه خودمان، نقش هوش مصنوعی و خطرهای کژ/بداطلاعات را با هم بفهمیم. اگر جهان را اینفوسفر و خود را اینفورگ ببینیم، آن‌گاه می‌توانیم بهتر درک کنیم که چرا هر "قطره" اطلاعات نادرست، می‌تواند مثل آلاینده‌ای در این اکوسیستم عمل کند، و چرا طراحی و استفادۀ مسئولانه از هوش مصنوعی برای آیندۀ ما به‌عنوان موجودات اطلاعاتی، حیاتی است.»

سخنرانی دکتر حسین اردلانی: هوش مصنوعی، هنر و بازتعریف عینیت / هوش مصنوعی، فرصت یا تهدید

 حسین اردلانی دانشیار گروه فلسفه هنر، به «بخش مهمی از دغدغه‌های پژوهشی» اشاره کرد و گفت: « در تمامی حوزه‌ها از جمله در حوزه هنر و فلسفه حضور یک انقلابی به عنوان هوش مصنوعی قابل مشاهده است. به صورت اخص در حوزه هنر این روزها شاهد توانایی‌های خارق‌العاده هوش مصنوعی به عنوان رقیبی برای خلق و ارائه آثار هنری یا شبه هنری هستیم. سوال اینجاست که به راستی هوش مصنوعی یارای رقابت با هنرمند و این حوزه از فعالیت بشر را دارد یا خیر؟»

چرا فلسفه باید با سلاح خردورزی به نبرد الگوریتم‌ها برود؟ / هوش مصنوعی فرصتی برای تعریف مجدد «انسان بودن» در عصر سیطره داده‌ها
دکتر حسین اردلان

اردلانی به تکرار تاریخی در باره سابقه اختراع هوش مصنوعی اشاره کرد و گفت: «اگر به گذشته تاریخی نه چندان دور مراجعه کنیم درمی یابیم که این اتفاق در سال ۱۸۳۷ توسط برادران داگر با اختراع دوربین عکاسی رخ داد. جنگی میان کهن‌ترین هنر تجسمی و تازه‌ترین هنر در همان حوزه تجسمی. ابتدا نقاشان از این اختراع حیرت کردند و دریافتند که رقیبی سرسخت جای فعالیت آن ها را بسیار سریع و ساده گرفته است. نقاشی عینی‌گرایی که ماه ها طول می‌کشید خلق شود اکنون کمتر از دقایقی بر روی صفحه بسیار نازکی خیلی دقیق‌تر شکل می‌گیرد. نقاشان تقلا کردند تا کاری کنند تا توجیه ادامه روند این هنر را اعلام بدارند.»

او افزود: «بُعد زمان را به هنر سه بعدی اضافه کردند. در رنگ، نقاشان امپرسیونیستی با لکه‌گذاری رنگ‌های درخشان و در فرم، نقاشان کوبیستی با تغییر جهت در نگاه به یک ابژه کار خود را متمایز از عکاسی کردند. به طوری که پیکاسو در یادداشتی می‌گوید: بسیار خوشحالم از اختراع دوربین عکاسی، چون به وظیفه دیرینه و احمقانه نقاشی پایان داد. نقاشان رفته‌ رفته دریافتند که هدف انعکاس چیزهای مرئی نیست بلکه باید احساس را انعکاس دهند، و این امر رفته رفته نبوغ را به حوزه بداهه‌گری وارد کرد.»

زندگینامه پابلو پیکاسو؛ لیست آثار او + عکس - جادوی باور
پابلو پیکاسو

اردلانی سپس به نوع شناخت نقاشان اولیه اشاره کرد و گفت: «نقاشان اولین کسانی بودند که دوربین عکاسی را وسیله قلمداد کردند و نه هدف برای هنر عینی‌گرا. امروزه ما شاهد عکس‌هایی هستیم که به درستی دوربین را وسیله معرفی می‌کنند و اینجاست که چیزهای دیگری نزد خالق منجر به ارائه عکس به عنوان اثر هنری می شود. در نتیجه با حضور دوربین عکاسی می‌توان با مفهومی به عنوان عینیت به مثابه اثر هنری برای همیشه خداحافظی کرد. حضور هوش مصنوعی نیز انقلابی از این دست است. این یک امکان و فرصت است تا هنرمندان مسیر دقیق‌تری در حوزه عالم هنر درک کنند. این یک امکان است و نه تهدید.»

تمایز اساسی: خیال و احساس به مثابه منبع خلق هنری در انسان

این استاد دانشگاه در ادامه به تفاوت های خلق توسط هنرمند و هوش مصنوعی اشاره کرد و گفت: «اما از تفاوت‌هایی که می‌توان میان خلق از جانب یک هنرمند و هوش مصنوعی برشمرد، نیروهایی است که فقط در زیست انسان حضور دارد. (خیال) و (احساس) دو ویژگی‌ای است که مختص به انسان و شاید با احتیاط برخی دیگر از موجودات زنده باشد با تناسب‌های متفاوت. اینگونه نیست که هنرمند بتواند بصورت دقیق آدرس دهد که ایده خلق فلان اثر دقیقا از کجای درون او نشأت گرفته، دیگر در دنیای معاصر هر دالی یک مدلول ندارد. و سوژه انسانی بر خلاف نظریه دکارت، نسبت به احساس عقب رانده می‌شود. حواس پنج گانه، جهان زیسته، و مهمتر خیال، حوزه‌هایی از شناخت و سرچشمه خلق آثار هنری توسط انسان است که هوش مصنوعی اکنون ناتوان از ارائه آن است. هوش مصنوعی تنها می‌تواند از حافظه بهره ببرد. چیزی نزدیک به سابجکتیو در انسان و نه احساس و ... به طوری که اگر حافظه را از هوش مصنوعی حذف کنیم چیزی نمی‌ماند.حضور هوش مصنوعی دست‌کم برای هنر و هنرمندان یک نعمت است، یک ویژگی است تا هنرمندان یک بار دیگر به فعالیت‌های خود و تمایز هنر با دیگر حوزه‌های فعالیت بشری تامل کنند و دریابند با این تحولات پیش‌رو هنر چیست؟ چه می‌خواهد؟ و در نهایت چه تاثیری برای مخاطبان خود دارد؟»

 دکتر محمد شکری: هوش مصنوعی و ملاحظات هستی‌شناسانه هایدگری / رقیب مقتدر فلسفی

 محمد شکری، استاد فلسفه در دانشگاه آزاد تهران مرکز سخنران بعدی بود. او گفت که « امروزه  در همه محافل علمی جهانی بحث در باره نسبت فلسفه و هوش مصنوعی است و گویی تقدیر چنان رقم خورده تا ذهنیت فلسفی دوباره با چالش تازه ­ای مواجه شود. شاید از پیدایش این پدیده بیش از یک ربع قرن نگذشته باشد اما در همین اندک زمان همه نگاه ­ها را متوجه خود کرده و فیلسوفان را نیز گزیر و گریزی از پرداختن به ابعاد و لوازم فلسفی آن نیست و لازمست تکلیف خود را را در برابر آن، که مدعی داشتن توانایی کافی برای پاسخ به هر پرسشی خواه فلسفی و خواه غیر فلسفی است، روشن کنند.»

چرا فلسفه باید با سلاح خردورزی به نبرد الگوریتم‌ها برود؟ / هوش مصنوعی فرصتی برای تعریف مجدد «انسان بودن» در عصر سیطره داده‌ها
دکتر محمد شکری

او در ادامه به طرح یک پرسش مهم پرداخت و افزود: « مگر فیلسوفان در قرن بیست و یکم رقیب و هم­آوردی مقتدر­تر از هوش مصنوعی به خود دیده­ اند؟ هوش مصنوعی (artificial intelligence) یا به اختصار AIچیست؟ وجه مصنوعی بودنش چیست و همین خصوصیت چه کاستی­ ها و مزایایی را متوجه آن می ­کند؟»

او افزود: «هوش به‌طور کلی به‌عنوان فرایند کسب، ذخیره، بازیابی، ترکیب، مقایسه و بازسازی اطلاعات و مهارت‌های مفهومی تعریف می‌شود. هوش به انسان این توانایی را می‌دهد تا توصیف چیزها را به خاطر بسپارد و از آن توصیف‌ها در رفتارهای آینده استفاده کند(ویکی پدیا). این توانایی که محصول عوامل غیراکتسابی و اکتسابی متعددی مانند ژنتیک، محیط، شخصیت و حتی-چنانکه برخی گفته­ اند- اقلیم است، سبب می شود تا فرآیند دریافت و پردازش اطلاعات و استفاده از آن ها با سرعتی بیشتر یا کمتر انجام شده تا فرد بتواند پاسخ مناسب به شرایط بدهد. هوش مصنوعی که از مهمترین ابداعات تکنولوژی جدید است به سیستم‌های کامپیوتری اطلاق می‌شود که قادر به انجام وظایفی هستند که در حالت عادی به هوش انسانی نیاز دارند. در واقع،  ai شبیه سازی فرآیندهای هوش انسانی مانند استدلال، یادگیری، برنامه ریزی، خلاقیت، فهم زبان و حل مسائل پیچیده توسط ماشین‌ها به ویژه سیستم های کامپیوتری است.»

مارتین هایدگر : اندیشمندی که از مرگ، هستی می آفریند | ایران کتاب
مارتین هایدگر

تکنولوژی به مثابه گشتل (Gestell) و تعرض به طبیعت

این استاد دانشگاه به تاملات و تحقیقات هایدگر در باره فلسفه تکنولوژی پرداخت و گفت: « از میان همه اندیشمندانی که به تأمل در باره ذات و ماهیت تکنولوژی پرداخته ­اند ورود هایدگر به این مقوله  به لحاظ فلسفی عمق و غنای بیشتری دارد. او هم در  فقراتی از کتاب هستی و زمان و هم در درسگفتار معروفش با عنوان پرسش از تکنولوژی به این موضوع پرداخته و ضمن مفید و بجا بودن استفاده از تکنولوژی به بحث در باره ماهیت آن پرداخته و نقش آن را در قرب یا دوری از حقیقت (aletheia) مورد توجه قرار داده است.»

 شکری در ادامه گفت: «در این گفتار  نه مجال آن است تا به تفصیل به معرفی دیدگاه هایدگر در باره تکنولوژی پرداخته شود و نه ضرورتی برای آن می ­بینم. سبب طرح دیدگاه وی در خصوص  تکنولوژی و ماهیت متافیزیکی آن بیشتر از آن رو بوده است که گوینده این مقال در صدد است با الهام از روح تأملات هایدگری در باب تکنولوژی، مختصری در باب ملاحظات فلسفی مربوط به هوش مصنوعی که از دستاوردهای اصلی تکنولوژی جدید است بر زبان آورد، هرچند که به عجز و قصور خود برای عرضه تصویری کاملا هایدگری ­پسند در این باب از پیش معترف است.»

 او افزود: «موضوع مهم در باره تکنولوژی از نظر هایدگر آن است که ابزاری است که توسط انسان ساخته شده است. این تعریف هرچند تعریف درستی است، همه آنچه را وی از این مقوله در ذهن دارد تکافو نمی کند. به عبارتی تعریف تکنولوژی به مثابه ابزار، کشف ماهیت و حقیقت تکنولوژی نیست. هایدگر  تخنه(techne) را-که تکنولوژی از آن گرفته شده - نحوه ­ای انکشاف و حضور می ­داند،تخنه به مثابه امری وجودی یا اونتولوژیک شرایطی فراهم می ­آورد تا فعالیت های انسانی در آن جلوه و ظهور یابند؛ به واسطه این فعالیت ها است که حقیقت از طریق انسان ظهور می­ یابد.»

این استاد دانشگاه سپس تعریف تخنه در مفهوم یونانی و تکنولوژیک آن پرداخت و گفت:« قاعدتا میان تخنه در مفهوم یونانی که ناظر به فعالیت فرد انسانی است و تکنولوژی که فعالیتی ماشینی براساس علم و مهندسی جدید است در انکشاف حقیقت و حضور باید شباهتی وجود داشته باشد. اما به نظر هایدگر میان تکنولوژی قدیم و جدید این تفاوت وجود دارد که انکشافی که در تکنولوژی جدید رخ می­ دهدخود را در بصورت فعالیت یا عمل فردی(پوئسیس) نشان نمی­دهد. انکشاف حاصل از تکنولوژی جدید تعرض آمیز است، تعرضی که از طبیعت این انتظار نابجا را دارد تا تأمین کننده انرژی باشد یعنی تا بی ­نهایت از آن انرژی استخراج کرد. تکنولوژی به خدمت گرفته می ­شود تا از هوا نیتروژن استخراج شود ،تا از زمین نفت و گاز و دیگر مواد معدنی و کانی استخراج شود ،تا از دریا ماهی و غذا استخراج شود، تا......... هایدگر همه این اقسام فعالیت اعم از اکتشاف، ذخیره سازی، فرآوری و انبار کردن و وارد چرخه توزیع و مصرف کردن را انحای انکشاف وجود می­ داند.»

شکری سپس به مفهوم گشتلی در اندیشه هایدگر اشاره کرد و گفت: «هایدگر تکنولوژی جدید را چارچوب یا گشتلی(Gestell)  می ­داند که از انسان می ­خواهد تا به نحوی متعرضانه طبیعت را به نحوی خاص به عنوان منبعی زوال ناپذیر منکشف کند. گشتل انسان را به عنوان واسطه و میانجی برای تعرض به طبیعت بسان منبعی لایزال بکار می­ گیرد و به زعم هایدگر از طریق تکنولوژی به نحوی خاص پرده از چهره حقیقت کنار زده می­ شود. اما در میانه چنین پرده برگرفتنی که با عاملیت انسانی و نه لزوما با اراده او صورت می­ گیرد، بشر خود را گرفتار در نوعی گشودگی هستی می ­یابد که وی را یارای تغییر این مسیر منضبط و از پیش طراحی شده نیست. این حکایت غم انگیزی است از رابطه تکنولوژی جدید با انسان.»

ملاحظات فلسفی هوش مصنوعی: سلب هویت و چالش دازاین

این پژوهشگر حوزه فلسفه، بعد از تبیین اندیشه هایدگر در حوزه تکنولوژی،«ضمن تصدیق و به رسمیت شناختن توأم با رضایت پدیده هوش مصنوعی که اینک فایده مندی آن از جهات متعدد بر ما آشکار شده است» گفت: «آیا نمی­ توان حکایت ارتباط انسان را با هوش مصنوعی همانند رابطه وی با تکنولوژی پنداشت؟»

شکری در پاسخ به طرح سوال مذکور گفت: «با نگرشی هایدگری می ­توان تصور کرد که هوش طبیعی قدرتی است برای ذخیره و پردازش و استفاده فردی از داده ­ها یا به تعبیر هایدگر نحوی انکشاف و حضور. قابلیتی که در افراد انسانی به اشکال گوناگون تحقق می ­یابد و به طریقی در این نوع مواجهه فردی با حقیقت، انسان به مثابه دازاین موضوعیت می ­یابد. اما هوش مصنوعی که ابزاری مکانیکی و ماشینی برای دریافت، ذخیره و پردازش داده­ هاست با قطع نظر از فردیت و هستی دازاینی مخاطب، ورودی تعرض آمیز به آنچه اصطلاحاً هستی اگزیستانس نامیده می ­شود نیست؟ آیا هوش مصنوعی با این نحو انکشاف هستی از انسانی که آن را به مثابه ابزار بکار می­ گیرد سلب هویت نمی­ کند؟ بجای آنکه دازاین عالمیتی بالنسبه اگزیستانسیالیستی داشته باشد، خود را درون عالمی مکانیکی و ماشینی که توسط هوش مصنوعی ایجاد شده و خود و دیگران را در این عالم دارای ذهنیتی مشابه که با تیراژ بالا تولید شده نمی­ بیند؟ آیا هویت و این همانی به مثابه فرد انسانی مخدوش نمی ­شود؟آیا دیگری به مثابه دیگری موضوعیت دارد؟ اصولا هوش مصنوعی چه  نسخه­ ای برای فهم آنچه احوالات درونی و نفسانی نامیده می ­شود دارد؟ ایا هوش مصنوعی در عرصه­ هایی مانند هنر و اخلاق و ..... که تجلی نبوغ و اراده فردی است مجالی برای حضور دارد؟ آیا به صرف تزریق الگوریتمی از ابداع و نوآوری به آن می ­توان انتظار آن داشت تا هوش مصنوعی بتواند آثاری همسنگ آنچه هنرمندان بزرگ بواسطه ذوق و قریحه فردی خود آفریدیده­ اند و نانوشته مهر و نشان خود را بر آن ها حک کرده ­اند بیافریند؟ این پرسشها و هزاران پرسش دیگر چالش­ هایی هستند که هوش مصنوعی با آن ها مواجه است و بی شک رواج و گسترش بیشتر این پدیده لاجرم بعضی از این نگرانی ها را به محاق خواهد برد و چه بسا نسل بعدی کاربران هوش مصنوعی از این دست نگرانییهایی که من نوعی دارم هرگز نداشته باشند.»   

 دکتر نرگس فتحعلیان: فلسفه فیزیک، و آفت‌های ابرتخصصی شدن

نرگس فتحعلیان استادیار فیزیک دانشگاه پیام نور و پژوهشگر میان رشته در حوزه فلسفه فیزیک و فلسفه علم به عنوان آخرین سخنران ابتدا به معرفی اجمالی فلسفه فیزیک برای حضار پرداخت و در ادامه، بحث خود را به هوش مصنوعی ربط داد و برخی توصیه‌های عملی را برای به کارگیری هوش مصنوعی در پژوهش‌های فلسفی ارائه کرد. او ابتدا به معرفی شاخه فلسفه فیزیک به عنوان یکی از فلسفه‌های مضاف پرداخت و به مسائل باز در این رشته در زمینه فلسفه مکانیک کوانتوم، فلسفه فضازمان و تقارن‌ها و فلسفه ترمودینامیک و مکانیک آماری اشاره کرد.  .

در بخش نخست سخنرانی، دکتر فتحعلیان به معرفی فلسفه فیزیک پرداخت. او توضیح داد که «فلسفه فیزیک یکی از شاخه‌های «فلسفه مضاف» است؛ که به بررسی مسائل فلسفی میان‌رشته‌ای فیزیک می‌پردازد. مسائلی مانند نظریه‌های چندجهانی کوانتومی، فهم فرآیندهای تعادلی، یا درک دقیق ساختار و ماهیت فضازمان. همچنین این حوزه شامل مسائلی است که کمتر مورد کاوش قرار گرفته‌اند، مانند اینکه چه چیزی باعث می‌شود یک ساختار ریاضی جهان را نمایش دهد؟»

او اشاره کرد که «منتقدان در حوزه فلسفه فیزیک توصیه می‌کنند فلاسفه فیزیک با جامعه فیزیک و فیزیک‌دان‌ها تعامل داشته‌باشند تا مسائل این حوزه را به طور ملموس‌تر درک کنند. همچنین هشدار می‌دهند که ابَرتخصصی شدن فلسفه فیزیک، افزودن ساختارهای بی‌حاصل یا گرفتار شدن در «علمِ عادی» (normal science) صرف می‌تواند از آفت‌های کار در این حوزه باشد.»

چرا فلسفه باید با سلاح خردورزی به نبرد الگوریتم‌ها برود؟ / هوش مصنوعی فرصتی برای تعریف مجدد «انسان بودن» در عصر سیطره داده‌ها
دکتر نرگس فتحعلیان

فلسفه بیوفیزیک: چالش تمایز هوش ارگانیک و مصنوعی

این استاد دانشگاه در بخشی از سخنان خود «به اهمیت فلسفه بیوفیزیک در بحث هوش مصنوعی و علوم شناختی اشاره» کرد و گفت: «در عصر هوش مصنوعی و علوم شناختی، پرسش از تمایز میان موجود زنده و غیرزنده اهمیت ویژه‌ای یافته‌است. بیوفیزیک، علمی است که قوانین فیزیکی را در مطالعه موجودات زنده به کار می‌گیرد. اما فلسفه بیوفیزیک می‌پرسد که آیا «زندگی»ْ صرفاً مجموعه‌ای از فرآیندهای فیزیکی و شیمیایی است یا امری کیفی و متمایز است؟ اگر روزی بتوانیم سلول‌های هوشمند تولید کنیم آیا هوشِ ایجاد شده همچنان مصنوعی است؟ به عبارتی ملاکِ تمییز و تمایز هوش ارگانیک و مصنوعی چیست؟ آیا یک ماشین هوشمند می‌تواند «زنده» تلقی شود؟ تمایز میان آگاهی زیستی و پردازش الگوریتمی چیست؟ آیا مرز میان موجود زنده و غیرزنده در حال از بین رفتن است یا همچنان پابرجاست؟»

به باور فتحعلیان، «پاسخ به این پرسش‌ها نه تنها برای فلسفه بلکه برای اخلاق و حقوق نیز حیاتی است.» او گفت: «اگر ماشین‌ها به سطحی از هوشمندی برسند که شبیه به آگاهی انسانی باشد، باید درباره حقوق و مسئولیت‌های آنان نیز اندیشید.»

در این سخنرانی فتحعلیان به نکات عمل‌گرایانه درباره استفاده از هوش مصنوعی در کارهای آکادمیک اشاره کرد. در این خصوص، او به جنبه‌های عملی هوش مصنوعی در محیط‌های دانشگاهی پرداخت و با نگاهی واقع‌گرایانه، هم مزایا و هم خطرات استفاده از این فناوری را برشمرد. او گفت: «اگر چه ابزارهای هوش مصنوعی می‌توانند در تهیه پیش‌نویس، اصلاح نگارش، و حتی ترجمه متون علمی کمک کنند، داده‌های وسیع را تحلیل کنند و بر سرعت پژوهشگران بیافزایند اما پژوهشگران باید مراقب خطاهای الگوریتمی آن نیز باشند.»

او به مثالی در باره خطاهای خطاهای الگوریتمی اشاره کرد و گفت: «برای مثال برخی سامانه‌های هوش مصنوعی تمایل دارند پاسخ‌هایی مطابق میل کاربر بدهند یا او را تایید کنند (Confirmation Bias). این امر می‌تواند به تثبیت خطاها و گمراهی علمی منجر شود. از طرفی اگر پژوهشگران به جای تفکر انتقادی، صرفاً به خروجی ماشین‌ها اعتماد کنند، کیفیت پژوهش‌های علمی کاهش خواهد یافت. او تأکید کرد که استفاده از هوش مصنوعی باید همراه با رویکرد انتقادی باشد. پژوهشگر باید همواره خروجی ماشین را بررسی کند و آن را با معیارهای علمی و فلسفیِ معتبر بسنجد. هوش مصنوعی می‌تواند کمک قدرتمندی برای پژوهش باشد، اما تنها در صورتی که با دقت و نقد همراه شود.»

۲۱۶۲۱۶

نظرات کاربران
ارسال به صورت ناشناس
اخبار داغ