

شرق آفریقا در چند پرده، آنچه دیکتاتورها نمیبینند
خاکِ سرخ و سبزیِ بیانتها. انبوهی فشرده از درختان استوایی با آلونکهای پراکنده و کودکانی که برای خودروهای عبوری دست تکان میدهند. این نخستین تصویری است که از اوگاندا در ذهنم حک شده است: سرزمینی که چرچیل نام «مروارید آفریقا» را بر آن نهاد؛ مرواریدی سبز بر دوش مردمانی فقیر.
پرده اول
نمایش انتخابات : روایت من از انتخاباتی که قرار نبود واقعی باشد
اما این طبیعت بکر را در مسیر فرودگاه انتبه به کامپالا، پوسترهای پرشمار تبلیغاتی یوری کاگوتا موسوِوِنی، رییسجمهور اوگاندا، مخدوش کرده است؛ پوسترهایی با لبخند همیشگی موسوِوِنی، پسزمینه زرد و کلاهی بر سر. مردی که از سال ۱۹۸۶ -یعنی ۳۹ سال- در قدرت مانده و اکنون تلاش میکند پنج سال دیگر نیز در کاخ ریاستجمهوری بماند و برای انتخابات ژانویه ۲۰۲۶ خیز برداشته است.

تام، راننده تاکسی فرودگاه ـ مردی با سه زن و ۱۰ فرزند ـ با خشم از موسوِوِنی و فساد فراگیر در کشور حرف میزند و میگوید ژانویه پایان کار اوست: «این بار باید برود.»
اما این حجم عظیم تبلیغات برای رییسجمهوری ۸۱ ساله اوگاندا، در کنار فضای سرکوب و خفقان علیه احزاب مخالف، پیام دیگری نیز دارد. همانند دورههای پیشین، تهدیدهای امنیتی علیه فعالان سیاسی، محدودیت در برگزاری تجمع طرفداران اپوزیسیون و از همه مهمتر نبود یک چهره قدرتمند مخالف، از انتخابات چیزی بیش از یک نمایش پرهزینه باقی نگذاشته است.
نزدیک به چهار دهه حضور موسوِوِنی در قدرت، میراثی از فساد و سرکوب سیستماتیک برجای گذاشته؛ میراثی که ممکن است آرزوهای امثال تام را برای تغییر را باز هم ناکام بگذارد.
درست مانند روایت همسایه جنوبی اوگاندا؛ تانزانیا
انتخابات ۲۹ اکتبر ۲۰۲۵ در تانزانیا بیشباهت به داستان اوگاندا نبود. سامیا صولحو حسن کارزار انتخاباتی گستردهای را بدون حضور هیچ رقیب جدی هدایت کرد. او که در سال ۲۰۲۱ پس از مرگ جان مگوفولی رییس جمهور فقید تانزانیا، از سمت معاونت به ریاستجمهوری رسید، گامبهگام با حذف رقبای اصلی برای انتخابات ۲۰۲۵ برنامهریزی کرد: توندو لیسو، رهبر بزرگترین حزب اپوزیسیون، را با اتهام «خیانت» به دادگاه کشاند، نامزد حزب ACT-Wazalendo را رد صلاحیت کرد، و با کنترل شدید رسانهها، ایجاد فضای ارعاب و بازداشتهای خودسرانه، از رقابت انتخاباتی تنها اسمی باقی گذاشت.
بهعنوان گردشگری که تنها دو روز پیش از انتخابات در زنگبار و دارالسلام بودم، حجم و گستره تبلیغات انتخاباتی صولحو حسن شگفتزدهام کرد. کمتر خیابانی بود که با پوسترهای یکپارچه و باکیفیت او -با روسری سبز و رژ لب سرخ- تزئین نشده باشد. در ساحل زنگبار نیز بالگردهای تبلیغاتی با افراشتن بنرهای عظیمِ تصویر او آرامش گردشگران را برهم زده و ماساییهای دستفروش را هیجانزده کرده بودند.

پارادوکس تلخی بود؛ مردمی با میانگین درآمد ماهانه کمتر از ۱۰۰ دلار، و رییسجمهوری که از آسمان، لبخندزنان بر آنان سایه میانداخت.
از عبدالله، جوان نارگیلفروش ساحلی توریستی در زنگبار، پرسیدم: «فکر میکنی خانم حسن رأی میآورد؟»
لبخندی زد و گفت: «فکر نمیکنم.»
گفتم: «بعد از انتخابات ممکن است درگیری بشود؟»
قهقهه زد و گفت: «ما میرویم رأی میدهیم، بعدش هاکونا ماتاتا» به زبان سواحیلی یعنی «بیخیال، مهم نیست.»
اما پیشبینی عبدالله درست از آب درنیامد و این بار مردم تانزانیا «هاکونا ماتاتا» نبودند. انتخابات برگزار شد و طبق انتظار، صولحو حسن با اکثریت آرا پیروز اعلام شد. مردم اما این بار به خیابان آمدند و اعتراضهای خونینی شکل گرفت. دولت با سرکوب شدید، قطع اینترنت و بازداشت رهبران مخالف، کنترل اوضاع را به دست گرفت.
رویترز گزارش داد که در این درگیریها صدها نفر کشته شدند؛ رقمی که اپوزیسیون آن را حدود ۷۰۰ نفر اعلام کرده است. سامیا صولحو حسن ۶۵ ساله برای پنج سال دیگر بهعنوان نخستین رئیسجمهور زنِ محجبه آفریقا قدرت خود را تثبیت کرد و نمایش انتخابات به پایان رسید.

پرده دوم
پیوند اژدهای سرخ و دیکتاتورهای سالخورده
اوگاندا و تانزانیا فقط از نظر داشتن حکومتهای تمامیتخواه به هم شبیه نیستند. این دو کشور ثروتمند شرق آفریقا تولیدکننده و صادرکننده طلا و محصولات کمنظیر کشاورزی هستند. طبق گزارشهای رسمی، نزدیک به ۴۰ درصد صادرات این دو کشور طلا است و فقط در اوگاندا، طبق گزارش بانک مرکزی، در سال ۲۰۲۳ صادرات طلا بیش از ده برابر افزایش یافته است؛ آن هم بعد از سرمایهگذاری چین در یک کارخانه ذوب و تصفیه طلا در شرق این کشور.
چینیها حالا تبدیل به یکی از بزرگترین سرمایهگذاران و وامدهندگان به کشورهای شرق آفریقا شدهاند. دیدن رستورانهای چینی و مهندسان و تکنسینهایی که در شرق آفریقا برای به سامان رساندن پروژههای کوچک و بزرگ زندگی میکنند، تصویر آشنایی است.
چین از پروژههای عمرانی مثل ساخت جاده و راهآهن تا کشاورزی و مخابرات در شرق آفریقا حضور دارد. برای بسیاری از پروژهها، پکن از ترکیب وامهای بلندمدت از طریق بانکهای چینی و اجرای شرکتهای ساختمانی پیمانکاری چینی استفاده کرده است.
بهعنوان نمونه، تنها در پروژه نیروگاه حرارتی/آبی کاروما، چین حدود ۱٫۴ میلیارد دلار به اوگاندا وام داده است. در حوزه کشاورزی هم شرکتهای بزرگ چینی با اجاره زمین در شرق آفریقا محصولاتی مانند برنج، سویا و سیسال برای صادرات تولید میکنند. برخی زمینهایی که شرکتهای چینی اجاره کردهاند، قبلا به دست کشاورزان کوچک محلی برای خودکفایی یا تولید محصولات محلی استفاده میشد. اجاره بلندمدت این زمینها، در برخی قراردادها تا ۹۹ سال، باعث شده کشاورزان محلی دسترسی خود به زمین را از دست بدهند.

اما نگرانی اصلی این است که سرمایهگذاران چینی عمدتا علاقهای به شفافیت در پروژههای خود ندارند. آنها تمایل دارند جزئیات مالی، نرخ بهره و شرایط وامها یا قراردادهای سرمایهگذاری را منتشر نکنند. بسیاری از پروژهها از طریق وامهای دولتی یا شرکتهای دولتی چینی انجام میشوند و قراردادها محرمانهاند. حتی میزان پرداخت اقساط، تضمینهای دولتی یا نرخ سود معمولاً در دسترس عمومی نیست. از همه مهمتر بسیاری از پروژهها ارزیابی اثرات زیستمحیطی و اجتماعی محدود یا ناقص دارند.
قراردادهایی که با حمایت حکومتهای تمامیتخواه امضا میشوند و سود مردم محلی از آنها ناچیز است. تام، راننده تاکسی ما در اوگاندا، از نابود کردن جنگلها و از دست رفتن زمینهای کشاورزی مناسب برای سرمایهگذاری خارجی گلایه میکرد؛ از آلوده شدن آب رودخانهها با کودهای شیمیایی و بیکار شدن کشاورزان محلی.
اما این تنها گوشهای از حضور گسترده چینیها در شرق آفریقاست. اینکه منافع ملی مردم شرق آفریقا کجای این بده بستانهای اقتصادی است و بازپرداخت وامهای محرمانهای که به حکومتهای توتالیتر تقدیم میشود چه آیندهای را در اقتصاد این کشورها رقم میزند موضوعی فراتر از نگرانی کشاورزان محلی است. پشت پرده همکاری پکن با دیکتاتورهای سالخورده آفریقا است.
پرده سوم
فقر از جنسی دیگر، کریه و بیانتها
«ساحل کوکو» در دارالسلام از محبوبترین مکانهای شهر برای خوشگذرانی در یک آخر هفته گرم و شرجی است. جمعیتی انبوه از مردم شهر که به این گوشه تفریحی هجوم میآورند، شنا میکنند و از دکههای ارزانقیمت، موزهای کباب شده و نوشیدنی میخرند و با موسیقی و رقص معاشرت میکنند. سروصدای دستفروشان، گداها و تعداد زیاد کودکان در ساحل و شیطنتهایشان هیاهو را به اوج میرساند.
دیدن این تعداد کودک یک جا در ساحل برایم تازگی داشت. اما برای کشوری که نرخ باروری در آن ۴/۶ برای هر زن است، محل تفریح شهر هم باید اینگونه باشد. کودکانی که طبق گزارش یونیسف و اداره آمار ملی تانزانیا، ۷۴ درصد آنها دچار فقر چندبعدیاند؛ یعنی در حداقل سه حوزه مانند سلامت، آموزش، مسکن، آب و سرویسهای بهداشتی فقیرند. فقر در کشور اوگاندا وضعیت به مراتب وخیمتری دارد.

در مسیر رسیدن به سرچشمه رود نیل در شهر جینجا در اوگاندا، از شهرهای کوچک و روستاهای بسیاری عبور کردیم. جنس فقر در این گوشه از جهان متفاوت است: کریه، عریان و آوار بر سر زنان و کودکان. دیدن کودکانی که بعد از مدرسه، ساقه نیشکر به دهان و بدون کفش دبههای سنگین آب را تا خانه حمل میکنند، تصویر مشترک نیمروز روستاهای اوگانداست؛ روستاهایی که به معنای واقعی هیچ ندارند. داشتن برق و آب آشامیدنی سالم آرزویی دور برای روستاییان است. جادهها هم حتی در این مسیر توریستی که سالانه میلیونها دلار برای دولت درآمد دارد، خاکی و پر از دستانداز رها شدهاند.
بعد از ساعتها رانندگی به شهر جینجا رسیدیم؛ در میان همه زاغهها و آلونکها، یک خانه ویلایی زیبا با درختان بلند آووکادو و انبه خودنمایی میکرد. خانهای که روی دیوارهایش سیمهای خاردار و نیزه کار گذاشته بودند. راهنمای محلی گفت که این، خانهی شهردار جینجاست. محو زیبایی فضای سبز خانه بودم که ماشین در چالهای بزرگ افتاد و راهنما با خنده گفت: «فقط خانه خودش آباد است و حتی جاده اینجا را هم درست نکرده.»
روایت شهردار جینجا روایت کل کشور و حتی فراتر از آن شرق آفریقاست: سرزمینی که روی ثروت خوابیده، اما فساد حکومتهای تمامیتخواه، مردم را غارت کرده. دیکتاتورهایی که رفاه را به انحصار خودیها درآوردهاند و آرامش را تا چهارچوب دروازه خانههایشان متصور شدهاند.اقلیتی که کنترل ثروت ملی و سرمایهگذاریهای خارجی را در دست دارند و باقی کشور را در فقر و محنت بیپایان رها کردهاند.










