تمدن بر مدار خلافت الهی انسان
آیت الله کعبی عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری در نشست با حضور اساتید بسیجی دانشگاهها به موضوع «تمدن برمدار خلافت الهی انسان» پرداخت که متن آن به شرح ذیل است:
خلاصه خبر
تمدن بر مدار خلافت الهی انسان
آیت الله کعبی عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری در نشست با حضور اساتید بسیجی دانشگاهها به موضوع «تمدن برمدار خلافت الهی انسان» پرداخت که متن آن به شرح ذیل است:همانطور که دین اصول و فروعی دارد، خداوند یک ساختار عقلانی برای دین قرار داده تا اهداف دین تحقق یابد. این ساختار عقلانی شامل پنج رکن است؛ رکن اول دین، رهبری آن است؛ رکن دوم، مسجد است که خانه دین به شمار میآید؛ رکن سوم، شهر دین است که بر پایه امنیت، سلامت و توسعه اقتصادی بنا نهاده شود؛ رکن چهارم شامل مراسم دینی، مناسبتها و شعائر دینی است و رکن پنجم، تعلیم و تربیت و آموزههای دین است.قرآن کریم این ارکان پنجگانه را "ملت ابراهیم" مینامد؛ ملت اینجا یعنی آیین دین و میفرماید که این ارکان صبغة الله هستند. صبغة در اینجا به معنای تحقق این ارکان است. خداوند میفرماید: «صبغة الله و من أحسن من اللّه صبغة و نحن له عابدون.»؛ کسی که از این ارکان فاصله بگیرد، از دین خردمندانه فاصله گرفته است؛ بر اساس ایات قرآن، ارتباط معنایی بین امام، مسجد، شهر، مناسک و تعلیم و تربیت وجود دارد.در حال حاضر، تبلور امامت و رهبری و هدایت انسانها و نفوس مستعده در وجود حضرت بقیه الله الاعظم (عج) است و در عصر غیبت بر عهده نواب عام و مراجع دینی در فهم دین است و عرصه هدایت سیاسی بر عهده ولی فقیه است؛ پایگاه دین مسجد است و بر پایه مسجد میتوان تحولات زیادی به وجود اورد و اگر روح دینداری در مسجد بر پایه امامت زنده شود، میتوان تحولات زیادی ایجاد کرد.مسجد باید بتواند یک شهر را آباد کند و مردم آن شهر در مراسم سالیانه و مناسبتهای دینی دور هم جمع شوند.
این مسئله تعلیم و تربیت میخواهد و نام آن را ساختار خردمندانه حافظ دین و دنیای مردم گذاشتهام که میتوان بر اساس آن تمدن بنا نهاد.خداوند متعال مدیر نظام آفرینش است و جهان هدفدار است و به صورت باطل و عبث خلق نشده است. خداوند انسان را خلیفه خود قرار داده تا جهان هستی را آباد کند. بر اساس عقل، علم، فکر و ارتباط با خدا و بندگی و اصل تسخیر ؛ انسان در مسیر آباد کردن جهان و تحقق حیات طیبه هرچه خواسته ، خدا به او داده و ظرفیتهای هستی برای رسیدن به این هدف، بی پایان است اکا دو مانع وجود دارد؛ انسانها معمولاً به خود، جامعه و به منابع الهی ظلم میکنند و از این امکانات به درستی استفاده نمیکنند مگر اینکه در مسیر انسانهای کامل و خلفای واقعی حرکت کند؛ دو مانع اصلی وجود دارد: موانع فردی مانند هوای نفس ، شیطان و جذابیتهای محدود زمینی است و همچنین موانع عمومی و اجتماعی.انسانها از لحاظ معرفت شناسی هم ویژگیهای متعالی دارند و هم ویژگیهای پست که میتوانند به سقوط منجر شوند؛ مانند خودخواهی، نفعطلبی و قدرتطلبی، انحصار طلبی از جمله ویژگیهایی هستند که موجب انحراف انسانها از مسیر صحیح میشود. خداوند به انسانها بر اساس عقلانیت و تفکر ، ظرفیت بی پایان و قدرتی داده که اگر در مسیر پلید قرار گیرد میتواند خودشان و و بشریت و جهان را نابود کنند؛ انسانها میتوانند موجودات دیگر و حتی انسانهای دیگر را به خدمت خود درآورند. اگر از قدرتهای الهی به شکل نادرست استفاده شود، منجر به استعمار و استثمار، استحمار و استکبار خواهد شد و جهان به دو بلوک قوی و ضعیف تبدیل میشود؛
آنهایی که بیشتر میتوانند از امکانات مادی جهان استفاده کنند، اما چارچوب و محدوده درستی نداشته باشند، میشوند مستکبر و ظالم. آنهایی که نمیتوانند از نعمتهای خدادادی به خوبی استفاده کنند میشوند مستضعف و مظلوم. دو بلوک در بشریت شکل میگیرد: ظالم و مظلوم. خدا میفرماید: « إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى - أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى ﴿». این بلوک مستکبر که همیشه در زمانها و مکانها به شکلی بوده، و این طغیانها و طاغوتها اگر رها بشوند، جهان را نابود میکنند. از یک طرف شما میگویید جهان نظام احسن دارد و هدفدار است و بشریت اگر در مسیر درست حرکت کند؛ باید بشود خلیفه الله. این چگونه میشود؟ دو قطب متناقض است: یک قطب استکبار و یک قطب استضعاف که باعث میشود اهداف آفرینش ممکن است محقق نشود. این پرسشی است که فرشتهها از خدا داشتند هنگامی که خداوند فرمود: «من خلیفهای میخواهم انتخاب کنم در زمینتا جانشین من جهان را آباد کند» فرشتهها سؤالی داشتند که مخلوق زمینی نمیتواند جانشین ملکوت بشود و ما که مخلوق شما هستیم و ملکوتی هستیم، میتوانیم جانشین شما بشویم. آیا میخواهید کسی را بگذارید که با استکبار، فساد، طغیان و جنایت جهان را نابود کند در حالی که ما اهل تسبیح و تکبیر هستیم؟ ما باید جانشین شما بشویم. با چه چیزی انسان خلیفه الله شد؟ «و علّم آدم الأسماء کلها»؛ خلافت الهی مبتنی بر علم و ایمان است. علم منهای ایمان، انسان را به انحطاط میکشاند و انسان را به حیوانات نزدیک میکند؛ به ظاهر متمدن اما در حقیقت یک وحشی خونآشام. آنچه که در غزه اتفاق افتاد، محصول علم منهای ایمان است.
انسان از لحاظ علم میتواند پیشرفت کند اما اگر ایمان نداشته باشد، چنان موجود پیچیدهای است که هیچ محدودیتی برای جنایت ندارد. تمدن مبتنی بر جنایت میتواند درست کند و جاهلیت قرن ما از جاهلیت دوران صدر اسلام پیچیدهتر است. جاهلیت مسلح به سلاح و کشتار جهانی و نابودی بشریت، آن هم بر پایه علم، اما علم منهای ایمان. ایمان منهای علم هم عقبماندگی است و تمدنی که خلافت الهی را شکل میدهد، تمدن مبتنی بر علم و ایمان است. این علم و ایمان و تمدن با ادعا حل نمیشود و به تنهایی درست نمیشود. علاوه بر علم و ایمان، بشریت باید قدرت داشته باشد تا در مقابل کسانی که میخواهند جهان را نابود کنند، بایستد و جلوی نابودی جهان را بگیرد و جهان احسن و جهان بهتر و پاک را بسازد. لذا خدای تبارک و تعالی برای ساخت تمدن مبتنی بر علم و ایمان رسالتی بر دوش انسانها گذاشته به نام جهاد فی سبیل الله؛ یعنی تمدن برمدار علم و ایمان بدون جهاد و ایستادگی در مقابل جبهه استکبار و کسانی که میخواهند انسانیت را نابود کنند، محقق نمیشود. خدا میفرماید: «لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض» یعنی اگر خداوند جهاد را تشریع نمیکرد و به وسیله جهاد انسانهای صالح را در مقابل انسانهای متجاوز قرار نمیداد، جهان نابود میشد. لذا فلسفه جهاد فی سبیل الله ایستادن در مقابل ستمکاران، زورگویان، طاغوتها و متجاوزان و جبهه استکباری است که میخواهد بشریت را نابود کند.بنابراین اگر ما بخواهیم تمدن بسازیم، تمدنی مبتنی بر سه ضلع خواهیم داشت: ضلع اول نظریه تمدنی برخاسته از نظریه خلافت الهی است. این نظریه خلافت الهی دوگانههایی را در کنار هم قرار میدهد که این دوگانهها بسیار حائز اهمیت هستند:
علم و ایمان، عقلانیت و معنویت، آزادی و بندگی خدا، عدالت و پیشرفت؛ محبت و رحمت و اقتدار در مقابل ظالمها و زورگوها. این دوگانهها تمدنساز است.ضلع دوم تمدن، علم و فناوری و فتح مرزهای دانش است؛ چون صرفا با نظریه پردازی نمیتوان تمدن ساخت؛ ضلع سوم تمدن ساز، مقاومت و تولید قدرت بازدارنده نظامی، دفاعی و امنیتی است.انقلاب اسلامی یک انقلاب فطری، انسانی ، تمدنی، توحیدی با مقیاس جهانی است و رسالت آن احیای یک تمدن در دنیای معاصر بر پایه خلافت الهی است؛ در دنیایی که تمدن خود را بر بنیاد جدایی دین و معنویت ساخته بود با نگاه شرقی یا با نگاه غربی؛ در دهه اول انقلاب «شرق ایدئولوژیک » تمام شد؛ چین و روسیه امروز داعیه ایدئولوژی ندارند و قدرت اقتصادی هستند؛ غرب باقی ماند که ریشه کهن استعماری دارد و انقلاب اسلامی که در طول ۴۶ سال با فراز و فرود و جنگ و تحریم و فشار و تهدید و تبلیغ و تزویر و جنگ ترکیبی سپری شد.یک تمدن نوینی درحال ساختن است به نام تمدن نوین اسلامی که برخواسته از انقلاب اسلامی و بر پایه علم و ایمان و معنویت و اقتدار بازدارنده که دشمن نمیخواهد این تمدن محقق شود؛ از سوی دیگر بزرگترین نظریه پردازهای روابط بینالملل معتقدند که تمدن غربی درحال افول است و نظم نوین بین الملل درحال پدید آمدن است که به آن نظم چند قطبی پیچیده چندلایهای میگویند و اذعان دارند ایران در این نظم جدید، محوریت ایدئولوژیک را دارد و قدرت نوظهور است.
قدرت آینده از آن کشور و بلوکی است که حرف نو برای گفتن دارد؛ جهان ارتباطات از نظر سخت افزاری انسانها را به هم نزدیک کرده است و جهان نه یک دهکده بلکه یک خانه جهانی شده است و اگر کسی بتواند محتوای نرم افزاری قوی به بشریت بدهد، بشریت به استضعاف کشیده شده، قیام میکند؛ انسان معاصر میخواهد حرف نو بشنود؛ راهپیمایی چند میلیونی در آمریکا علیه ترامپ، حمایت دانشجویان از مردم غزه و پیروزی زهران ممدانی در انتخابات نیویورک که او نیز برآمده از هنجارهای غربی است، نشان دهنده ایجاد یک تحول درونی است.نباید روایت پیروزی انقلاب اسلامی در دهه پنجم را دشمن با غول رسانهای خود به روایت شکست و عقب نشینی تفسیر کند؛ برخی خودباختههای داخلی و بعضی ایرانی نماهای خدمتکار آمریکا القا میکنند که هیچ راهی برای حرکت به جلو جز تسلیم برابر آمریکا نیست.
19:33 - 29 آبان 1404
نظرات کاربران









