ناترازی مدیریتی؛ سرچشمه ناترازی‌ها

ناترازی مدیریتی؛ ریشه پنهان همه ناترازی‌های ایران

خلاصه خبر

ناترازی مدیریتی؛ سرچشمه ناترازی‌ها

ناترازی مدیریتی؛ ریشه پنهان همه ناترازی‌های ایراناگر بخواهیم با نگاهی آرام، منصفانه و دقیق به وضعیت امروز ایران نگاه کنیم—از شرکت‌های بزرگ اقتصادی گرفته تا سیاست‌گذاری‌های کلان—یک حقیقت مثل نخ تسبیح از میان همه مشکلات عبور می‌کند: ایران بیشتر از آنکه درگیر ناترازی‌های اقتصادی باشد، درگیر ناترازی مدیریتی است.این ناترازی یعنی حجم مسئولیت‌ها و پیچیدگی کارها بسیار بزرگ‌تر از ظرف حرفه‌ای و مهارتی بسیاری از مدیران است. یعنی با روش‌های کوچک به جنگ مسائل بزرگ می‌رویم. همین فاصله، مثل یک شکاف آرام اما عمیق، در همه ارکان تصمیم‌گیری دیده می‌شود. مجموعه‌های اقتصادی بزرگ این ناترازی بیشتر هم دیده می‌شود. چرا؟ چون وزن تصمیم‌ها در این مجموعه‌ها سنگین‌تر است. یک تصمیم اشتباه در یک شرکت کوچک شاید چند ده میلیون تومان خسارت بزند؛ اما همان اشتباه در یک بنگاه بزرگ می‌تواند هزاران میلیارد سرمایه ملی را از بین ببرد یا حتی یک زنجیره تولید را برای ماه‌ها مختل کند. اینجاست که ضعف مدیریتی دیگر «اشتباه فردی» نیست؛ تبدیل به «ریسک ملی» می‌شود.مشکل از آنجا پیچیده‌تر می‌شود که مدیریت در ایران هنوز فردمحور است، نه سیستم‌محور. یعنی به‌جای اینکه سیستم تصمیم بگیرد و مدیر آن را هدایت کند، معمولاً شخصیت مدیر تعیین‌کننده مسیر است. هر مدیر که می‌آید، همه‌چیز تغییر می‌کند؛ از سیاست‌ها تا نیروها. در حالی که در کشورهای توسعه‌یافته، مسیر کلان آن‌قدر دقیق طراحی شده که حتی با تغییر چندین مدیر، جهت کلان ثابت می‌ماند. این تفاوت کوچک نیست؛ اینجا ریشه بسیاری از نوسان‌ها و خطاهاست.
از طرف دیگر، در بسیاری از ساختارها اختیارها زیاد است اما پاسخگویی واقعی کم است. نتیجه، تصمیم‌هایی است که بیشتر برای «امروز» گرفته می‌شود تا «فردا».مسائل بلندمدت کشور با نگاه‌های کوتاه‌مدت مدیریت می‌شوند و این یعنی انباشته شدن مشکلاتی که هر سال بزرگ‌تر و پیچیده‌تر می‌شوند.وقتی لایه‌ها را کنار بزنیم، تقریباً همه ناترازی‌های مشهور امروز ایران—از ناترازی انرژی تا ناترازی بودجه، از بحران صندوق‌های بازنشستگی تا مشکلات ساختاری بانک‌ها—به یک نقطه مشترک می‌رسند:مدیریتی که هم‌وزن اندازه مسائل نشده است.اقتصاد ایران مشکل کمبود منابع ندارد؛ مشکل کمبود «مدیریت مناسبِ منابع» دارد. مشکل از نداشتن نقشه بلندمدت است؛ از قطع بودن ارتباط بین دانش و تصمیم‌سازی است؛ از تکیه بر روابط به جای شایستگی است؛ و از اینکه سال‌هاست با جابه‌جایی افراد دنبال حل مسئله‌ای هستیم که فقط با تغییر کیفیت مدیریت حل می‌شود، نه با تغییر نام مدیران.ناترازی مدیریتی مثل خوردگی آرام یک ستون سازه است. ساختمان هنوز سرِ پا است، اما زیر آن ترک‌های ریز دیده می‌شود؛ ترک‌هایی که اگر به‌موقع درمان نشوند، روزی بار ساختمان را تحمل نمی‌کنند. همین مثال، وضعیت امروز بسیاری از بخش‌های ایران است: مسائل قابل حل‌اند، اما پیش از آن باید ریشه مدیریت تقویت شود.
و حقیقت این است که هیچ اصلاح اقتصادی پایداری بدون اصلاح مدیریت اتفاق نمی‌افتد.اصلاح بودجه، اصلاح بانکی، اصلاح انرژی، اصلاح ساختار دولت—همه این‌ها در نهایت به یک نقطه ختم می‌شوند:تا ناترازی مدیریتی اصلاح نشود، هیچ اصلاح دیگری ماندگار نخواهد بود.بنابراین نقطه شروع مسیر درست، «بازطراحی مدیریت» است: حرفه‌ای کردن مدیریت، ایجاد سیستم‌های پاسخگو، ساختن تصمیم‌گیری علمی، و بالا بردن سطح مدیران تا اندازه مسئولیت‌هایی که بر دوش دارند.این نگاه نتیجه سال‌ها مشاهده، تجربه و مطالعه ایران است: مسئله اصلی ایران کمبود منابع نیست؛ کمبود مدیریت هم‌تراز با بزرگی ایران است.اگر این یک نقطه اصلاح شود، بسیاری از گره‌های کشور خودبه‌خود باز خواهند شد.#ایران_متحد_و_سربلند
20:56 - 29 آبان 1404
نظرات کاربران
ارسال به صورت ناشناس
اخبار داغ