به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «تمرینهای سینمایی: هفت فیلمنامه از فرید ناصر» اولین کتاب این نویسنده در پاییز امسال منتشر شد.
فرید ناصر دارای مدرک کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی است و سابقه ده ساله در زمینه ساخت فیلم و پژوهش سینمایی دارد.
تمرینهای سینمایی شامل فیلمنامههای بلند سینمایی اوست که از سال ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۹ نوشته و تاکنون تعدادی از آنها را ساخته است. این کتاب به هفت بخش تقسیم شده و فیلمنامهها شامل موارد زیر هستند:
برهوت (۱۳۹۳) قصه یک زندانی یک زندان فرضی در یک بیابان است که با خطوط گچی کشیده شده روی زمین حبس شده است و تصمیم میگیرد از آنجا فرار کند. او هر چقدر از زندان دور میشود از تاریخ زمانه خود نیز فاصله میگیرد و در مسیر با افراد شاخصی در طول تاریخ مواجه میشود.
رستنیها کم نیست (۱۳۹۴) قصه پسر جوانی است که برای تمرکز و فهم تلفیق در موسیقی به یک خانه باغ خارج از شهر میرود و در آنجا آرام آرام با کودکی و پیری خودش روبرو شده و زندگی میکند.
سیاه، سفید، خاکستری (۱۳۹۵) قصه یک مجرم سیاسی است که وارد سلول انفرادی میشود و با سلولهای سمت راست و چپ خود ارتباط میگیرد. روایت هر بار از داخل یکی از سه سلول (سیاه، سفید و خاکستری) باز تعریف میشود و مشخص میگردد که همه آنها در واقع همان یک نفر بوده اند که در سنهای مختلف محبوس شدند.
اوزوم (انگور) (۱۳۹۶) قصه پدر سه شهید جنگ است که در روستایی زندگی میکند و حاضر به دریافت هیچ کمک دولتی نیست. اما پسر دیگر او نظر متفاوتی دارد. او میخواهد از فرصت به وجود آمده بابت دریافت زمین رایگان در شهر استفاده کرده و با مهاجرت، آینده همسر و فرزندش را نجات دهد. این فی ۹ لمنامه به زبان ترکی و ترجمه فارسی نوشته شده است.

فصل سردسیر (۱۳۹۷) قصه دختر نوجوانی است که بعد از سرخوردگی خانوادگی و سیستم آموزشی، پایش به یک رابطه مثلثی باز میشود. او بیاطلاع در این مسیر وارد شده و به قتل میرسد و مادرش در صدد انتقام بر میآید.
آشفتهایم… (۱۳۹۸) قصه دو دختر نوجوان معتقد به تناسخ است که پس از زیست در مشکلات اجتماعی و دست و پنجه نرم کردن با قوانین، یکی از آنها تصمیم به خودکشی میگیرد تا در کالبدی پسرانه به مجدداً به دنیا بیاید.
زمان پریش (۱۳۹۹) قصه مرد میانسال تنهایی است که در زمان قرنطینه کرونا زندگی خودش و همسرش را در دورههای مختلف از کودکی تا پیری هر یک را به صورت نامنظم مرور میکند. او در رفت و آمدهای ذهنی خودش در سنین نامرتبطی با همسرش دیدار میکند و دغدغههای شخصیاش را واکاوی و خاطرات را بازسازی مینماید. او زمان حال را معتبر ندانسته و مدام در میان گذشته و آینده سرگردان است.
مشخصاً اهمیت فرم چه در نوشته و چه در شیوه ساخته شدن هرکدام از فیلمنامهها قابل مشاهده است. پرداختن به جریان سیال ذهن در فیلمنامههایی مثل «برهوت»، «رستنیها کم نیست»، «سیاه، سفید، خاکستری» و «زمانپریش»، فضایی سوررئال برای مخاطب میسازد؛ این در حالی است که نویسنده سعی دارد به فضای نزدیک به واقعیت وفادار بماند. نویسنده تلاش میکند که هر بار و با هر قصه، نگاهی انتقادی با زاویه دید و شیوه بیانی متفاوت داشته باشد.










