به گزارش همشهری آنلاین صحنهای که تا چند سال پیش بیشتر در فیلمها و شبکههای اجتماعیِ خارجی دیده میشد، حالا در خیابانها، کافهها و مراکز خرید شهرهای کشور خودمان هم تکرار میشود؛ مردی در میان جمع مقابل یک خانم زانو میزند، جعبهای کوچک را باز میکند و دوربینهای موبایل از هر زاویهای این لحظه را ثبت میکنند؛ اتفاقی که واکنشهایی مثل شوق و تشویق رهگذران را به دنبال دارد و کمک میکند تا ویدئو گرفتهشده برای انتشار در صفحات شخصی و بلاگری جذابیت بیشتری داشته باشد. خواستگاری در حضور دیگران، تصویر تازهای از خواستگاری است که بیش از آنکه نشاندهندۀ نقطه آغاز یک تصمیم بزرگ برای زندگی باشد، به اعلام عمومی تصمیمی تبدیل شده که پیشتر گرفته شده است و حالا دختر به عنوان بازیگر اصلی این سناریو باید ذوق کند و هیجانزده شود!
خواستگاری در فرهنگ ایرانی، دستکم در شکل رایج چند دهۀ گذشته، آیینی خانوادگی بود. دیدارها در هر شکلی از آشنایی، چه سنتی و چه مدرن، در فضایی شخصیتر انجام میشد، واسطهها نقش پررنگی داشتند و گفتوگوها بیشتر معطوف به شناخت، بررسی شرایط و رسیدن به توافق بود. حتی وقتی شکل مراسم ساده هم بود، منطق آن تغییر نمیکرد و خواستگاری مجالی برای گفتوگو و تصمیمگیری بود. اما آنچه امروز در بخشی از جامعه دیده میشود، فاصله گرفتن از این کارکرد و حرکت به سمت کارکردی تازه و نمایشی است، دستاوردی که البته بیراه نیست اگر بگوییم آن هم نشاتگرفته از سبک زندگی بلاگری است؛ سبکی که با نشان دادن تصاویری خاص از عشق و رابطه، بهتدریج به الگو تبدیل شده و از فضای مجازی به زندگی روزمره راه پیدا کرده است. تا جایی که در برخی موارد، این مدل خواستگاری نکردن میتواند بهعنوان کمتوجهیِ مرد تلقی شود، غافل از اینکه این روند هم درست مثل عروسیهای اسپانسری، یک سناریو از پیش تعیینشده دارد!
با اجازه اسپانسرها، بله!
در واقع شاید در نمونههای خارجی پسری زانو بزند و خواستگاری کند و جواب منفی بشنود، اما در نمونه ایرانی همه چیز کاملا برنامهریزیشده پیش میرود و دختر و پسر، هردو میدانند که با اتفاقی مواجه هستند که در نهایت به یک «بله» ذوقزده ختم میشود. در خواستگاریهای نمایشی که این سالها شاهد آن هستیم، گفتوگوهای اصلی میان دو نفر پیش از آن انجام شده است. طرفین دربارۀ ازدواج، زمان و حتی شکل کلی رابطه به تفاهم رسیدهاند و لحظهای که تصاویر آن در فضای مجازی دست به دست میشود، بیشتر نقش اعلام رسمی این مقطع از رابطه را دارد. درواقع خواستگاری از مرحله تصمیمگیری عبور کرده و به راهی برای دیده شدن، واکنش گرفتن و حتی عقب نماندن از قافله تبدیل شده است.
خواستگاری با حضور سایر بازیگران!
این روند تغییرات مهمی را در معنای خواستگاری ایجاد کرده است. وقتی مخاطبِ این لحظه فقط خانواده یا فرد مقابل نیست، بلکه جمعی از رهگذران، دنبالکنندگان مجازی و مخاطبان ناشناس را هم شامل میشود، طبیعی است که شکل اجرا اهمیت پیدا کند. مکان شلوغ، زمان غافلگیرکننده و ثبت تصویری دقیق، بخشی از این جریان تازه است.
الگوهای رفتاریِ این نوع خواستگاری شباهت زیادی به نمونههایی دارد که سالهاست در فیلمها و شبکههای اجتماعی خارجی دیده میشود. زانو زدن، حلقه دادن و اعلام عشق در فضای عمومی عناصری هستند که از آن فضا وارد شدهاند و در کشور ما هم مانند هر چیز فرنگی و وارداتی دیگر، ایرانیزه شده و اتفاق میافتد. البته نکته مهم این است که این نوع خواستگاری الزاما جایگزین کاملِ شکلهای قدیمی نشده است. هنوز هم در بخش بزرگی از جامعه، خواستگاری رسمیِ خانوادگی جریان دارد. اما آنچه تغییر کرده، عادیشدن شکل نمایشی است. چیزی که تا چند سال پیش عجیب یا نامتعارف تلقی میشد، حالا برای بسیاری قابل تصور و حتی قابل انتظار شده است.
همیشه پای یک بلاگر در میان است!
در این میان، نقش بلاگرها و اینفلوئنسرها نیز قابل چشمپوشی نیست. صفحات پرمخاطبی که لحظههای خصوصی زندگی را به محتوایی برای مصرف همگانی تبدیل میکنند، تصویر خاصی از رابطه عاطفی را هم در ذهن مخاطب تثبیت کردهاند. در این تصویر، عشق باید دیده شود، لحظهها باید ثبت شوند و نقاط احساسی رابطه، ولو بسیار شخصی، منتشر میشود. بنابراین خواستگاریِ نمایشی برای دیده شدن بیشتر در این چارچوب معنا پیدا میکند، حتی اگر به قیمت تغییر ذائقه مخاطبان باشد. در نهایت تکرار و برجستهسازی این نوع خواستگاری، معیارهای تازهای ساخته است. وقتی یک شکل از ابراز احساسات بارها بازنشر میشود و با واکنش مثبت مواجه میشود، بهتدریج به الگوی غالب تبدیل میشود.
چرا ما نه!؟
این روند، فشار پنهانی هم ایجاد میکند. زوجهایی که اساسا تمایلی به نمایش عمومی ندارند، ممکن است خود را در مقایسه با تصاویر پرزرقوبرق شبکههای اجتماعی ببینند. خواستگاری نمایشی در این شرایط از یک لحظۀ شخصی به یک انتظار اجتماعی تبدیل میشود؛ انتظاری که همیشه آشکار بیان نمیشود، اما در ذهن افراد میماند. وقتی این تصویر ذهنی محقق نشود، ممکن است احساس کمبود یا ناتمامماندن یک مرحله از رابطه ایجاد شود؛ احساسی که ناشی از تجربۀ واقعی دونفره نیست و از مقایسه با غافلگیریهای خواستگاری فضای مجازی میآید. این مقایسهها گاهی باعث میشود کیفیت رابطه و مسیر طیشده، زیر سایه شکل اعلام آن قرار بگیرد. در این فضا، حتی روابطی که با گفتوگو و توافق شکل گرفتهاند، ممکن است در نبود یک لحظۀ نمایشی، کماهمیت تلقی شوند. نتیجه آن است که مرز میان رضایت شخصی و تأیید اجتماعی کمرنگتر میشود و بخشی از معنا و ارزش رابطه، به واکنش دیگران گره میخورد.
سؤال مهمی که در این میان مطرح میشود، مخاطب اصلی این خواستگاریهاست. آیا این پرفورمنس خواستگاری، شریک احساسی را خطاب قرار میدهد یا جمع را؟ وقتی دوربینها روشن است و تصاویر برای انتشار آماده میشود، خواستگاری دیگر فقط صحبتی میان دو نفر نیست. این تغییر، بخشی از جابهجاییهای بزرگ میان زندگی خصوصی و عمومی است.
از سوی دیگر، واکنش جامعه به این نوع خواستگاری هم یکدست نیست. برخی آن را نشانه جسارت، عشق و شفافیت میدانند و برخی دیگر آن را نمایشی یا تقلیدی تلقی میکنند. دوگانهای که نشان میدهد، جامعه هنوز در حال هضم این تغییر است و به یک تعریف مشترک نرسیده است. نکته قابل توجه این است که حتی منتقدان این شکل از خواستگاری هم ناچار به دیدن و مواجهه با آن هستند. فضای عمومی و شبکههای اجتماعی امکان نادیدهگرفتن این تصاویر را کم کرده است و همین دیدهشدن مداوم، نقش مهمی در تثبیت این پدیده دارد.
شلوغترین جای ممکن را انتخاب کن!
در این میان، نباید از نقش مکان در خواستگاریهای نمایشی غافل شد. انتخاب مکانهای شلوغ و شناختهشده، بخشی از این اجراست. خیابانهای مرکزی شهر، مراکز خرید و کافههای پررفتوآمد، ساحل دریا و... فضاهایی هستند که حضور جمع را تضمین میکنند. این انتخاب تصادفی نیست؛ جمعیت، سیاهیلشگر و بخشی از صحنه هستند. حضور جمعیت، واکنش فوری به دنبال دارد؛ تشویق، نگاهها و حتی ضبط ویدئو توسط رهگذران، بخشی از تجربه خواستگاری میشود.
در نهایت، آنچه در اغلب روابط اتفاق میافتد، همچنان در فضای خصوصی شکل میگیرد. گفتوگوها، تردیدها و تصمیم نهایی معمولاً دور از نگاه جمع انجام میشود. خواستگاریهای نمایشی نه جای این مسیر را گرفتهاند و نه آن را تعیین میکنند؛ آنها بیشتر مرحلهای اضافهاند که بعد از تصمیم اصلی، بازی میشوند.










