

وقتی دولت هم رقیب است هم داور؛ روایت دولتیشدن اقتصاد دیجیتال
روایتی از مردمیترین بخش اقتصاد ایران که در نتیجه مداخلات دولتی، نفسهای آخر را میکشد.
به گزارش اقتصاد آنلاین ، آرمان صفایی ، میزبان پادکست شعاع و کارآفرین اقتصاد دیجیتال طی یادداشتی نوشت:
اقتصاد دیجیتال ایران یکی از معدود بخشهای اقتصاد این کشور بود که نه با رانت متولد شد، نه با نفت بزرگ شد و نه با امتیاز دولتی نفس کشید. بخشی که کارآفرینانش راهکارهایی بر اساس نیاز واقعی مردم میساختند و رزق خود از دست مردم میگرفتند، سرمایهگذارانش ریسک میپذیرفتند و رشدش حاصل نوآوری بود نه دستور؛ اما همین ویژگیها، آن را به هدف مداخلهگر تبدیل کرد؛ نهادهایی که اینبار نهتنها وارد زمین بازی یک بخش خصوصی اقتصاد شده بودند، بلکه همزمان با نقش رقیب، در نقش ناظر و داور نتیجهای جز خفگی تدریجی اقتصاد دیجیتال نداشت.
دولتها عوض شدند، نوع دخالتها نه
سالهای ابتدایی دهه ۹۰ بود که طبق سنت، حاکمیت ما با نیت خیرخواهانه برای مردم، یعنی کنترل بازار و قیمتها در حال دخالت در بازارهای مختلف و رونق اقتصاد دستوری خودش بود. دولتهایی که دخالت به این شیوه را به یکدیگر ارث داده بودند که تا امروز هم ادامه دارد. دولتهایی که هر بازاری که پولی داشت و بلد بودند و برایشان شناختهشده بود را تماما با «نظارت و ساماندهی» به قول خودشان اشغال کرده بودند و در حال دستوری کردن همه بخشهای آن بودند. پتروشیمی، فولاد، معدن، خودرو و اپراتوری که یا دولتی بود یا اگر بخش خصوصی داشت، دست و پایش بسته بود چرا که قیمت به عنوان مهمترین ابزار برنامهریزی و استراتژی در اختیار خودش نیست و دولت دستورش را میدهد.
مسیر بستهای که جوانان نخبه را فراری داد
جوانان بسیاری که از سالها قبل به دنبال رشد فردی و حرفهای خود در یکی از رشتههای مهندسی درس میخواندند تا با امیدی خود را به یکی از این شرکتهای بزرگ برسانند و آنچه خواندهاند را بتوانند پیادهسازی کنند و احساس ارزشمندی کنند، میرفتند و یک به یک سرخورده برمیگشتند. در دوره کارشناسی ما در شریف که حداقل از این جنس سالبالاییها بسیار دیده بودیم. صنایع بزرگ ما درهایش بسته بود، تمام. مهندس شیمی و نفت دانشگاه شریف ما در کشوری با این حجم از منابع نفتی هیچ آیندهای در این صنعت برای خود نمیدید و مسیر عوض میکرد. یا اپلای یا تغییر رشته از صنعت به استاد دانشگاه شدن و … .
اقتصادی که اتفاقاً «مردمی» شکل گرفت
در همین اوایل دهه ۹۰ بودیم که پیرو روندهای جهانی و رشد اینترنت و گوشی هوشمند و جمعیت جوان بالا در ایران، تقاضایی برای ارائه خدمات اینترنتی ایجاد شده بود که هنوز محصولاتی برای پاسخ به آن تعریف نشده بود. به این بخش بعدا اقتصاد دیجیتال گفته شد و خود ما اما اکوسیستم استارتاپی صدایش میکردیم. این تقاضا توسط کارآفرینان اقتصاد دیجیتال خیلی سریع پاسخ داده شد و محصولاتی نوآورانه بر پایه وب و اپلیکیشن شکل گرفت. فناورانه و نوآورانه و جدید برای مردم. این شرکتها شروع شدند و دیدند نیاز به سرمایه دارند. خیلی سریع و در یک روند طبیعی شناسایی فرصت نیز سرمایهگذار خطرپذیر (VC) هم شکل گرفت و دست به دست هم نیازهای مردم را برطرف میکردند و کسبوکار واقعی میساختند. آنقدر برای مردم جذاب شده بود که هم خودشان آمدند و هم سینهبهسینه دوستان خود را به یک اسنپ گرفتن و خرید اینترنتی دیجیکالایی یا دانلود بازی از کافهبازار دعوت میکردند. رشد واقعا مردمی که بازار محصولات دیجیتال را بسیار بزرگتر کرد. خیلی سریع دیدیم که ما چندین شرکت بزرگ داریم که چندین میلیون کاربر از دل مردم دارند و بزرگ شده بودند. تعدادی شرکت با اندازههای بزرگ و چند صد شرکت کوچکتر اما در حال رشد پرسرعت. صدها دانشجوی نخبه، امیدوار شده بودند که میتوانند در بخشی از اقتصاد در همین کشور فعالیت کنند که خبری از رانت و ویژهخواری و مدیران انتصابی و … نیست و نوآوری و تلاششان میتواند درآمدی برایشان ایجاد کند که نتیجه خلق ارزش برای جامعه است. حتی داشتند میدیدند که آدمهایی شبیه به خودشان هستند که مثلا دو سال زودتر شروع کردهاند و بدون امتیاز خاصی از دولتها توانستهاند به موفقیتهای مالی بزرگی برسند. موفقیتهایی نه به معنایی که قبل از آن میشناختیم که از دل امتیازهای خاص ساخته شده بودند بلکه اینبار از دل نوآوریها خلق شده بودند. این بود که بسیار جذاب شده بود برای همدورهایهای ما.
موفقیت بدون نفت، بدون رانت، بدون دولت
شاید برای اولین بار به این شکل بود که بخشی از اقتصاد، واقعا توسط بخش خصوصی راه افتاده بود و بخش خصوصی هم سرمایهگذاری کرده بود و به مردم هم خدمت ارائه میکرد. دیدیم که هیچ جایش دولت نبود. این اتفاق بسیار منحصربهفرد بود در کشور چرا که این همدستی و همافزایی بخش خصوصی بر پایه نوآوری استوار بود نه یک فرصت رانتی پیش آمده ناشی از یک تقنین و سیاستگذاری اشتباه. اصلا به همین خاطر هم بسیار سریع رشد کرد چون برای رفع مسالهای از مردم درست شده بود و برای رضایت مشتریانش که مردم عادی بودند و نه برای رضایت نفت و مدیرانی که نفتزده تصمیم میگرفتند.
بزرگترین شانس اقتصاد دیجیتال: دیدهنشدن
من فکر میکنم شانس هم آوردیم. شانس آوردیم که دولت اصلا این تکه از اقتصاد را بلد نبود چون برای دولتهای دنیا هم نو و ناشناخته بود و چون هنوز عدد و رقم چشمگیری نداشت که توجهها را جلب کند. لذا اصلا در رادارهای دولت و رانتخواران پیرامونی دولتها قرار نگرفت؛ وگرنه زودتر میآمدند و با ورودشان از صفر، رانت را در دل این صنعت هم تزریق میکردند و دیگر این مسیبر به این زیبایی پیش نمیرفت. از این جهت شانس آوردیم که در رادار نبودیم و فرصت نفس کشیدن بخش خصوصی فراهم شد.
وقتی حمایت بهمعنای «کنترل» نبود
یک شانس دیگری هم آوردیم. یک بخش از دولت متوجه این اقتصاد نوظهور شده بود و ورود کرد. نزدیک بود این اقتصاد را هم دولتی کنند و مثل همه صنایع دولتیشده، نوآوریزدایی شود. اما شانس اینجا بود که این بخش از دولت که متوجه موضوع شده بود، معاونت علمی ریاست جمهوری بود با ریاست وقت دکتر ستاری. شخصی که به نظرم شبیه مدیران دولتی که دیده بودیم نبود. هم شبیه بچههای استارتاپی بود هم مورد وثوق دولتمردان. از همین رو زبان مشترک خوبی هم بین این دو بخش شد. ورود کرد اما خدا را شکر علیرغم فشارها، ورود به عنوان متولی و ناظر نکرد که بگوید من از این به بعد میگویم چه کنید و نکنید. بلکه ورودی داشت به عنوان ترویجگری. یعنی آمد و هرچه بودجه داشت آورد تا از راه افتادن شتابدهندههای استارتاپی و رویدادهای ترویجی و … حمایت کند. یعنی بیشتر سمت زیرساختها بود. البته که باز یک جاهایی هم باز رانت ایجاد شد یا مفاهیمی مثل دانشبنیان ساخته شد که ضرورت و خاصیت آن را هنوز نفهمیدهام و مواردی شبیه اینها. اما ورودش حداقلی بود. همینقدر ورود هم خالی از آسیب نبود اما فکر میکنم مجموعا برآیند مزایا بیشتر از معایب شد. این بود شانس دیگر ما که بخش دیگری از دولت نیامد و بخش فهمیدهتری به تور ما خورد.
اول عکس یادگاری، بعد تقسیم غنیمت
اما ادامه داستان. این قطار پرسرعت در حال حرکت بود و از جوانان نخبه ما دلبری میکرد. حتی ما هنوز کارآفرینانی داریم از آن دوران که از شرکتهای خارجی به ایران مهاجرت معکوس کرده بودند. همینطور جلو رفتیم تا نیمه دوم دهه ۹۰. این بخش از اقتصاد که با بدنه مردم در ارتباط بود سروصدای زیادی داشت و همچنین دیگر حالا میتوان گفت که پولدار هم شده بود، در رادار برخی آقایان قرار گرفت. ابتدا شروع کردند به عکس انداختن و ویترین ساختن. چرا که اولین و تنها بخش از اقتصاد بود که برای مردم تمیزتر بود. مردم میدیدند که اینها مثل قبلیها نیستند و نامی از بنیاد و ستاد و سازمان خاصی پشت آنها نیست بلکه یک بنیانگذار و مدیرعامل در دسترسی دارد که جوان است و قبلا در دولت نبوده. در شبکههای اجتماعی میتوانند به این شرکتها اعتراض تند کنند و میبینند که آن شرکت پاسخگو است برخلاف هر شرکت دیگری که تا قبل از این دیده بودند. بنابراین مدیران دولتی نفتزده آمدند تا از اعتبار اقتصاد دیجیتال برای خود اعتباری کسب کنند. در نتیجه هر ادارهای به نمایشگاههای الکامپ آن دوره آمد و عکس خودش را انداخت و شد مدیر استارتاپی. دستیار و مشاور دانشبنیان و اقتصاد دیجیتال و استارتاپی برای خود انتصاب کردند و بودجه حمایتی دانشبنیان در هر دستگاهی برای خود کنار گذاشتند و این هم زمینههای نوعهای جدیدی از فساد را ساخت.
بعد از عکس و استفاده از اعتبار اما نوبت به سهمخواهی مثل سایر بخشهای اقتصاد بود. طبیعتا دولت و ویژهخواران پیرامونی آن که عادت کرده تا آرنج در زمین بخش خصوصی دستدرازی کند و فرصتها را یک به یک از بخش خصوصی بگیرد و خودش بنگاهداری کند، آیا از این بخش اقتصاد که حالا دیگر هم بزرگ شده و هم مورد استقبال عمده مردم، آیا به راحتی دست میکشد؟
وقتی حاکمیت هم رقیب است هم داور
نه تنها دست نکشید بلکه در پیچیدهترین حالت ممکن وارد کشتی گرفتن شد به طوری که تا قبل از آن جایی دیده نشده بود. چرا اینقدر جدی و پرقدرت وارد شد چون این حریف قوی بود. چرا که کارآفرینان این بخش دیگر از نفت ارتزاق نکردهاند که بتوانند آنها تهدید به قطع یک امتیاز یا جیره خاصی از نفت کنند. درآمدشان از مردم است و از نوآوریهای خود ارتزاق میکنند لذا این کشتی، کشتی سختی برای نفتزدههای دولتی شد. دیدند که برخی از این کارآفرینان خیلی سرسخت هستند و از منافع کسبوکارشان جدی دفاع میکنند. مردم هم آنها را دوست دارند و در این رقابت تشویقشان میکنند. بنابراین شیوهها و فنهای جدیدی در این کشتی با این اقتصاد نیاز شد. مثلا قبلتر کافی بود که یک رقیب خودشان درست میکردند و آن دیگری بخش خصوصی را با قطع یک امتیاز یا ایجاد یک انحصار از میدان به در میبردند. اینجا ولی این شیوه کار نمیکند چون این شرکتهای استارتاپی امتیاز ویژهای نداشتند که قطع کنند. نتیجتا چه کردند. خودشان رقیبی ساختند بعد خودشان هم شدند داور این رقابت. یعنی من حاکمیت، رقیب تو و همزمان داور این رقابت هستم!!!
این دولت و آن دولت، حاکمیت و بخش عمومی و … هم ندارد. بانک مرکزی در همه دورهها، صداوسیما در همه دورهها، وزارتخانهها و شهرداری در همه دورهها … همه مشغول همین کار هستند. یعنی من دولت هم رقابت مستقیم میکنم با بخش خصوصی، هم داور این رقابت میشوم و من میگویم چه کسی باشد چه کسی نباشد با مجوز دادنم، هم اگر قرار است باشی من میگویم چگونه بازی کنی و قیمت چند بگذاری. عجیب است. این سطح از کشتیگیری که امروز در اقتصاد دیجیتال شاهد آن هستیم بسیار عجیب است. اصلا لیگ دیگری شد.
نیت خیر، نتیجه ویرانگر
برای من جالب اینجاست که من مدیران اصلی و کلیدی دولتی حاکمیتی را اتفاقا دارای حسن فاعلی میدانم فقط حسن فعلی ندارند. یعنی واقعا در دلشان میخواستند کمک کنند به این بخش از اقتصاد. اما دو صد حیف که برایشان تجربه نشده که حمایت اتفاقا یعنی اصلا کاری نکنی. همانطور که نبودید و بخش خصوصی خودش این اقتصاد را شکل داد و این همه توسعه داد. چون باید نباشی که اگر باشی، خودت خیرخواهی درست اما با ورودت با خود دهها زمینه رانت ایجاد میشود که فرصتطلبان زیادی را به طمع آن به آن صنعت میکشانی. در نتیجه فرهنگ حاکم بر آن صنعت را هم رانتزده میکنی. کارآفرینی که عاشق وطنش بود و در حال خلق ارزش بود حالا با ورود و حمایت دولتی، دارد میبیند که ناچار است در زمینی بازی کند که دوست ندارد و اگر مثل بقیه از این رانتها استفاده نکند حذف میشود.
اقتصاد دیجیتال هم دولتی و نفتزده شد، تمام
در نتیجه فعالیتهای مستمر این دولتهای مسئول در ۱۰ سال اخیر و کار سختی برای مهار این بخش اقتصاد به خرج دادند به نتیجه رسیدند و به ایشان تبریک میگوییم. بله این بخش از اقتصاد یعنی اقتصاد دیجیتال هم یا نابود شد یا دولتی. هرچند هنوز نفسهایی میکشد و بسیاری دارند میجنگند برای بقای آن. اما گروههای بزرگ اینترنتی ایران امروز برای اپراتورها هستند و این بسیار مایه تاسف است که بالاخره توانستند سهم جدی از این شرکتها را دولتی کنند. متاسفانه تنها گروههایی که خصوصی ماندهاند هم پشت درهای بورس معطل هستند تا بالاخره آنها هم خود را به دولت بفروشند یا نابود شوند.
فناوری منتظر دولتها نمیماند
این اقتصاد هم دولتی شد و بسیاری از جوانان امیدوار شده، ناامید. گذشت و زور این کارآفرینان هم به دولتهای دخالتگر ما نرسید. اما فناوریها منتظر نمیمانند. فناوریهایی خواهیم داشت که اصلا قابل دخالت توسط دولتها نیستند. هیچ دولتی در جهان و فیلترینگی هم در کار نخواهد بود. کاش بالاخره درس بگیریم و تنظیمگری را بپذیریم به جای مداخله.
اگر نمیتوانید واگذار کنید، حداقل توسعه ندهید
به امید روزی که نه در حرف که در عمل دولتهای ما کار را به مردم واگذار کنند. چوب دولتیسازیها را به قدر کافی خوردهایم. نمیگوییم از اقتصاد بیرون بروید و خصوصیسازی کنید. نه. دست شما باشد اینهایی که دارید. ما کارآفرینان بخش خصوصی خواهش میکنیم حداقل توسعه ندهید. به شرکتهای دولتی حاکمیتی خود بگویید حداقل شرکت جدید نسازند یا نخرند. همان سطح از زمین بازی بخش خصوصی که در اختیار دارید، بمانید. بزرگترش نکنید. بگذارید چند حوزه اقتصادی برای بخش خصوصی باقی بماند.









