نگاهی بر آشتی و معماری همگرایی در فرهنگ ایران

شانزدهم دسامبر در تقویم بین‌المللی، نقطه‌ای نمادین است که تحت عنوان «روز جهانی آشتی» شناخته می‌شود.

خلاصه خبر

به گزارش خبرگزاری مهر، روزنامه آگاه نوشت: اما در جغرافیای فرهنگی ایران، مفهوم آشتی فراتر از یک قرارداد سیاسی متأخر یا یک نام‌گذاری تقویمی است. آشتی در ایران، یک زیست‌جهان است؛ مجموعه‌ای درهم تنیده از آئین‌ها، معماری‌ها، واژگان، باورهای اساطیری و رفتارهای اجتماعی که در تار و پود زندگی روزمره ایرانیان تنیده شده است. در این متن تلاش می‌شود تا با عبور از سطح مناسبت‌های تقویمی، به عمق فرهنگ آشتی در ایران سفر کنیم و بفهمیم چگونه در این فلات کهن، صلح تنها یک فضیلت اخلاقی نیست، بلکه یک سازه اجتماعی و الزام اکولوژیک است که حتی در خشت و گل کوچه‌های شهرهای کویری و در ضرباهنگ ورزش پهلوانی تجلی یافته است.

خرد صلح‌طلب

واژه «آشتی» در زبان فارسی، حامل بار معنایی سنگینی است که آن را به مفاهیم بنیادین هستی‌شناسی زرتشتی و کیهان‌شناسی ایران باستان پیوند می‌زند و فراتر از معنای ساده صلح در زبان‌های اروپایی قرار می‌دهد. بر اساس مستندات لغت‌نامه‌های معتبر تاریخی، واژه آشتی از واژه پهلوی «آشتیه» (Āshtih) مشتق شده است که به معنای صلح، سلم، دوستی از نو کردن و رنجشی را فراموش کردن است. در ادبیات کلاسیک ایران، به‌ویژه در شاهنامه فردوسی که آینه تمام‌نمای فرهنگ ایرانی است، آشتی همواره به عنوان نشانه خردورزی و بلوغ سیاسی ستایش شده است. فردوسی در ابیات متعددی، آشتی را بر جنگ ارجح دانسته و آن را راهکار خردمندان معرفی می‌کند:
«ز جنگ آشتی بی‌گمان بهتر است / نگر کن که گاوت به چرم اندر است»
«کسی نیست بی آز و بی‌نام و ننگ / همان آشتی بهتر آید ز جنگ»
این رویکرد نشان می‌دهد که در ناخودآگاه تاریخی ایرانیان، جنگ و قهر وضعیت‌هایی ناپایدار و نامطلوب هستند و آشتی، وضعیت اصیل و پایدار زیستن است.

معماری همگرایی

شاید جذاب‌ترین، ملموس‌ترین و شاعرانه‌ترین تجلی فرهنگ آشتی در ایران، نمود کالبدی آن در معماری و شهرسازی سنتی باشد. شهرهای ایران، به‌ویژه در مناطق کویری و گرم و خشک، تنها سکونت‌گاه‌هایی فیزیکی نیستند؛ آنها مسیرهای اجتماعی پیچیده‌ای برای تنظیم روابط انسانی هستند. معماران سنتی ایران با درکی عمیق از روانشناسی اجتماعی، فضاهایی را خلق کرده‌اند که آشتی را به ساکنان شهر یادآوری می‌کند.

شیراز و الزامی برای مهربانی در جوار حرم

در بافت تاریخی شهر شیراز، به‌ویژه در محله‌های قدیمی اطراف آستانه و آرامگاه سیدعلاءالدین حسین (ع) و بازارچه حاج اصغر، گذرهایی وجود دارد که ما به «کوچه قهر و آشتی» به یادشان می‌آوریم. این کوچه‌ها دارای ویژگی‌های مورفولوژیک منحصربه‌فردی هستند. عرض این کوچه‌ها بسیار کم است، گاهی کمتر از یک متر، به طوری که عبور دو نفر از کنار یکدیگر به سختی امکان‌پذیر است. مسیر این کوچه‌ها معمولاً مستقیم نیست و دارای انحنا و شکستگی است که میدان دید را کوتاه می‌کند و امکان پیش‌بینی عابر مقابل را کاهش می‌دهد. این مواجهه در فرهنگ گرم، صمیمی و عاطفی این شهر، اغلب به شکستن یخ قهر، تبسمی ناخواسته، سلامی کوتاه و در نهایت آشتی منجر می‌شد. اینجا معماری نقش میانجی خاموش را بازی می‌کند و غرور بازدارنده طرفین را با جبر فیزیکی درهم می‌شکند.

هزارتوی انس در دل کویر

در شهر یزد به‌ویژه در محله تاریخی فهادان و بافت‌های زرتشتی‌نشین، کوچه‌های آشتی‌کنون با ویژگی‌های اقلیمی خاص‌تری ظاهر می‌شوند. این کوچه‌ها اغلب مسقف هستند (که به آنها ساباط می‌گویند) یا دیوارهای بلندی دارند که سایه‌اندازی حداکثری ایجاد می‌کنند. کارکرد اولیه این طراحی، حفاظت از عابران در برابر تابش سوزان خورشید کویر و کاهش تبخیر رطوبت بدن است.

اما کارکرد ثانویه و اجتماعی آنها، ایجاد فضایی دنج در عرصه عمومی است. این اتمسفر آرام و دور از هیاهو، فضایی مساعد برای مکث، گفت‌وگو و حل کدورت‌ها فراهم می‌آورد. برخلاف شهرسازی مدرن که بر محوریت خودرو و خیابان‌های مستقیم استوار است، بافت یزد مانند یک ارگانیسم زنده و پیچیده است. کوچه‌ها به هم راه دارند و عابران را در مسیری غیرقابل پیش‌بینی هدایت می‌کنند. این غیرقابل پیش‌بینی بودن، عنصر غافلگیری را در دیدارهای اجتماعی افزایش می‌دهد و فرصت اجتناب از روبه‌رو شدن با دیگران را از بین می‌برد.

بوشهر و آشتی با نسیم و دریا

در بافت تاریخی بوشهر (مانند محله‌های کوتی، بهبهانی و شنبدی)، بستر آشتی علاوه بر کارکرد اجتماعی، نقش حیاتی در مهندسی اقلیمی ایفا می‌کنند. در اقلیم گرم و مرطوب بوشهر، تنگی کوچه‌ها و بلندی دیوارها باعث ایجاد سایه و افزایش سرعت جریان هوا می‌شود. این کوچه‌ها مانند کانال‌های کولر طبیعی عمل کرده و نسیم خنک دریا را به سمت پنجره‌ها، شناشیل‌ها (از عناصر معماری بومی سواحل خلیج فارس) و حیاط مرکزی خانه‌ها هدایت می‌کنند. در بوشهر، هم‌نشینی کارکرد اقلیمی و اجتماعی به اوج می‌رسد؛ همان بادی که تن را خنک می‌کند و آسایش فیزیکی می‌آورد، در همان بستر کالبدی جریان دارد که دل‌ها را به هم نزدیک می‌کند. گویی صمیمیت مردم جنوب با معماری فشرده و درهم‌تنیده‌شان، نسبتی مستقیم دارد.

یک گسست شهری

با ورود مدرنیته و جایگزینی بافت ارگانیک با آسفالت خیابان‌ها، کوچه‌های آشتی‌کنون جای خود را به اتوبان‌های عریض دادند. در شهرسازی مدرن، انسان‌ها می‌توانند بدون اینکه شانه‌شان به هم بخورد، بدون اینکه با کسی چشم توی چشم باشند از کنار هم بگذرند. از بین رفتن این فضاهای مواجهه، یکی از دلایل اصلی کاهش سرمایه اجتماعی، کمرنگ شدن تعاملات چهره به چهره و افزایش قهرهای طولانی و سرد در کلان‌شهرهای امروز ایران است.

مناسک گذار از کینه به مهر

فرهنگ آشتی در ایران تنها به فرم کالبدی شهر محدود نمی‌شود؛ مجموعه‌ای از آئین‌های رفتاری، مناسک و مکانیزم‌های اجتماعی است که با ظرافت روانشناختی خاصی طراحی شده‌اند تا غرور فردی را حفظ کرده و راه بازگشت به صلح را هموار کنند. یکی از نمونه‌های این سنت‌ها، در فرهنگ پهلوانی و زورخانه‌ای است. «گلریزان» آئینی جوان‌مردانه برای آشتی دادن فرد ورشکسته یا آسیب‌دیده با جامعه است.

زمانی که فردی دچار مشکل مالی می‌شد، به زندان می‌افتاد یا ورشکست می‌شد، مرشد و پیشکسوتان زورخانه مراسمی ترتیب می‌دادند. بدون اینکه نام فرد نیازمند به صراحت برده شود یا عزت نفس او خدشه‌دار شود، پهلوانان و حضار با ریختن گل و پول در گود زورخانه، سرمایه لازم برای حل مشکل او را فراهم می‌کردند. این آئین، نوعی آشتی اقتصادی است که فرد طرد شده یا منزوی را دوباره به چرخه حیات اجتماعی برمی‌گرداند و از فروپاشی خانواده‌ها جلوگیری می‌کند. گلریزان نماد همبستگی و مسئولیت اجتماعی در برابر شکست‌های فردی است.

یک ضرب‌الاجل ملی برای آشتی

نوروز در ایران، کارکردی بسیار فراتر از جشن آغاز سال دارد؛ نوروز یک ضرب‌الاجل اجتماعی سخت‌گیرانه برای پایان دادن به قهرهاست. باور عمومی و نانوشته بر این است که نباید با قهر و کینه وارد سال نو شد وگرنه تمام سال به تلخی خواهد گذشت. آئین‌های پیش از نوروز مانند خانه‌تکانی، نمادی بیرونی از تکاندن غبار کینه از دل است. سنت دید و بازدیدهای نوروزی، فرصتی طلایی و ساختاریافته ایجاد می‌کند. کوچک‌ترها وظیفه دارند به دیدن بزرگ‌ترها بروند و همین بهانه ساده، سد سکوت و قهر را می‌شکند.

دیپلماسی طعم

در فرهنگ ایرانی، غذا و طعم نقش اساسی در روابط اجتماعی دارند. هیچ آشتی‌کنونی بدون شیرینی رسمیت و قطعیت نمی‌یابد! خوردن چای، شربت و شیرینی در مراسم آشتی‌کنون، نماد شیرین کردن کام و تغییر ذائقه از تلخی قهر به شیرینی دوستی است. اصطلاح «دهانت را شیرین کن»، نشان‌دهنده باور عمیق به تأثیر جسمانیت طعم‌ها بر روحیات و خلقیات انسانی است. همچنین رسم تعارف در هنگام غذا خوردن یا تعارف کردن شیرینی، ابزاری زبانی برای نرم کردن روابط و ایجاد پل‌های ارتباطی است.

بحران آشتی در عصر مدرن

فرهنگ آشتی در ایران، یک منظومه پیچیده و چندبعدی است. این منظومه از ریشه‌های الهیاتی آغاز می‌شود، در کالبد شهر و معماری تجلی می‌یابد و در آئین‌های اجتماعی بازتولید می‌شود. ویژگی منحصر به فرد مدل ایرانی، استفاده هوشمندانه از فضاسازی و میانجی‌گری برای غلبه بر موانع روانی آشتی است. ایرانیان با درک دشواری شکستن غرور، موقعیت‌هایی خلق کرده‌اند که آشتی را از یک انتخاب دشوار به یک رخداد اجتناب‌ناپذیر، روزمره و سهل تبدیل می‌کند.
امروز، با گسترش آپارتمان‌نشینی و سیطره فضای مجازی، کوچه‌های آشتی‌کنون فیزیکی از بین رفته‌اند و بلاک کردن در شبکه‌های اجتماعی جای قهر سنتی را گرفته است. قهرهای مدرن، بدون چهره، بدون صدا و بدون مواجهه هستند و لذا بسیار پایدارتر، عمیق‌تر و مخرب‌ترند. ما نیازمند بازطراحی مفهوم کوچه آشتی‌کنون برای زیست قرن بیست‌ویکم هستیم.

کد خبر 6691610
نظرات کاربران
ارسال به صورت ناشناس
اخبار داغ