

روز جهانی مهاجران؛ وقتی خروج از ایران از «انتخاب» به «استراتژی بقا» تبدیل میشود
جهان در حالی به استقبال روز جهانی مهاجران میرود که سازمان بینالمللی مهاجرت شعار سال ۲۰۲۵ را «داستان بزرگ من؛ فرهنگها و توسعه» انتخاب کرده است. اما در سوی دیگر این شعار امیدبخش، واقعیت تلخ جوامعی قرار دارد که مهاجرت در آنها از یک انتخاب به یک ضرورت برای بقا تبدیل شده است.
در حالی که آمارهای رسمی از جابهجایی جمعی گسترده ایرانیان حکایت دارد، دیوارهای قانونی در اروپا و آمریکا بلندتر از هر زمان دیگری شده است.
یکی از چالشهای بنیادین در فهم پدیده جابهجایی انسانی، درهمتنیدگی تعاریف حقوقی است. برای درک تجربه مهاجرت ایرانیان، لازم است پیش از هر چیز به سراغ چارچوبهای حقوقی و اداری این مقوله رفت.
«مهاجر» به فردی اطلاق میشود که بهصورت داوطلبانه و با مجوز قانونی، مانند ویزای تحصیلی یا کاری، کشور را ترک میکند. برای مثال، هزاران دانشجوی ایرانی که سالانه از دانشگاههای معتبر دنیا پذیرش میگیرند، از نظر حقوقی مهاجر محسوب میشوند.
«پناهجو» کسی است که بهدلیل «ترس موجه» از سرکوب سیاسی، جنگ یا نقض بنیادین حقوق انسانی، ناگزیر به ترک وطن شده و در انتظار دریافت حمایت قانونی در کشور مقصد است.
پناهندگی، برخلاف مهاجرت، یک اقدام اضطراری برای گریز از خطر محسوب میشود.
در کنار این دو گروه، نیروهای متخصص فرامرزی یا «اِکسپَت» نیز وجود دارند؛ کارشناسان و متخصصانی که بهدلیل برخورداری از مهارتهای خاص، از سوی شرکتها، نهادهای بینالمللی یا موسسات پژوهشی، جذب و معمولا بر اساس قراردادهای کاری مشخص جابهجا میشوند.
این گروه از نظر حقوقی مهاجر محسوب میشوند، اما ماهیت جابهجایی آنها بیشتر به بازار جهانی نیروی کار و گردش تخصص وابسته است؛ هرچند در عمل، این مسیر برای بسیاری از متخصصان ایرانی به اقامت دائم منتهی میشود.
آمارهای هشداردهنده درباره خروج ایرانیان از کشور
بر اساس دادههای رصدخانه مهاجرت ایران، تنها در سال ۲۰۲۲، «تعداد درخواستهای جدید پناهجویی ایرانیان رشدی بیش از ۴۰ درصد را تجربه کرده است»؛ روندی که از تشدید فشارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جمهوری اسلامی حکایت دارد.
طبق دادههای این نهاد، موج جدید خروج از کشور دیگر پدیدهای محدود به گروههای خاص نیست و در بستر تشدید فشارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در حال گسترش است.
در حال حاضر، آمارهای رسمی، شمار ایرانیان نسل اول مقیم خارج از کشور را بین ۱.۷ تا دو میلیون نفر برآورد میکنند؛ هرچند منابع غیررسمی این رقم را تا بیش از هشت میلیون نفر هم تخمین میزنند.
ایران همچنین در سالهای اخیر همواره در صدر فهرست کشورهای فرستنده دانشجو به آمریکا و اروپا بوده و رتبه چهارم جهان در اعزام دانشجوی دکتری به ایالات متحده را به خود اختصاص داده که این موضوع نشاندهنده تخلیه سیستماتیک سرمایههای انسانی است.
مرزهای حقوقی که در تجربه اجتماعی رنگ میبازند
در جامعه امروز ایران، مرزهای حقوقی و گفتمانی-اجتماعی میان مهاجرت، پناهجویی و جابهجاییهای تخصصی در تجربه زیسته بسیاری از شهروندان کمرنگ شده است.
با وجود تفاوتها، انگیزه خروج برای بخش بزرگی از شهروندان به هدفی مشترک گره خورده است: ترک ایران برای ساختن یک زندگی امنتر، باثباتتر، قابل پیشبینیتر و برخوردار شدن از آزادیهای اجتماعی.
در این چارچوب، پناهجویی و مهاجرت تحصیلی یا تخصصی بیش از آنکه بازتاب تفاوت مقصد یا هدف باشد، مسیرهای متفاوتی برای تحقق یک میل مشترک است: ساختن آیندهای بیرون از ایران.

از انقلاب تا بحران؛ ریشههای یک میل جمعی
تاریخچه مهاجرت ایرانیان پس از انقلاب ۵۷، داستانی از موجهای متوالی است.
موج اول با استقرار ساختار سیاسی جدید آغاز شد و موج دوم در سالهای جنگ هشت ساله با عراق رقم خورد.
اما در دهههای اخیر، ترکیب سرکوبهای سیاسی، محدودیتهای اجتماعی و بحران مزمن اقتصادی، مهاجرت را به یک استراتژی بقا تبدیل کرده است.
شهلا شفیق، نویسنده و جامعهشناس، در مصاحبه با ایراناینترنشنال گفت: «از همان آغاز استقرار جمهوری اسلامی بهدلیل سرکوبهای مختلف، مرز میان تبعید، پناهندگی و مهاجرت برای ایرانیان از بین رفت.»
او افزود: «بسیاری از ایرانیان نه با یک طرح برنامهریزیشده، بلکه بهناچار کشور را ترک کردند؛ روندی که در مقاطع مختلف، از جنبش سبز و اعتراضات آبان تا خیزش زن، زندگی، آزادی، در قالب موجهای متوالی ادامه یافت و تبعید و مهاجرت را به پدیدهای درهمتنیده تبدیل کرد.»
شفیق عامل مکمل این روند را «بیآیندگی» دانست؛ وضعیتی که در آن فقدان آزادیهای فردی با فروپاشی چشمانداز اقتصادی و اجتماعی گره خورده و امکان تصور «یک زندگی معمولی و انسانی»، بهویژه برای نسلهای آینده، بهشدت تضعیف شده است.
به گفته این نویسنده و جامعهشناس، «مهاجرت که پیش از انقلاب ۵۷ پدیدهای محدود بود، امروز به یکی از ویژگیهای ساختاری جامعه ایران بدل شده و نه فقط در واقعیت اجتماعی، بلکه در ادبیات و روایتهای فرهنگی ایرانیان خارج از کشور نیز بازتاب یافته است».
قوانین تازه سختگیرانه مهاجرتی غرب
در حالی که انگیزه ایرانیان برای مهاجرت همچنان بالاست، کشورهای غربی سیاستهای محدودکنندهتری در پیش گرفتهاند. در اروپا، اجرای پیمانهای جدید مهاجرتی و تشدید کنترلهای مرزی، دسترسی به مسیرهای پیشین را دشوارتر کرده است.
در ایالات متحده نیز دونالد ترامپ با صدور فرمانی اجرایی، ورود شهروندان ایرانی را به خاک این کشور ممنوع اعلام کرده؛ تصمیمی که عملا مسیرهای مهاجرتی، تحصیلی و کاری ایرانیان به آمریکا را با انسداد جدی روبهرو کرده است.
در جستوجوی یک زندگی معمولی
روز جهانی مهاجران یادآوری میکند که این پدیده بخشی از واقعیت زندگی امروز ایرانیان است.
چه آنهایی که با پذیرش تحصیلی و کاری میروند و چه آنهایی که مسیرهای سختتری را برمیگزینند، همگی حامل روایتهایی از تلاش برای زندگی و امید هستند.
تا زمانی که بسترها برای توسعه فردی مهیا نباشد، جادههای خروج همچنان بهعنوان مسیری برای تجربه یک «داستان بزرگ» یا یک «زندگی معمولی» باقی خواهند ماند.









