آن‌جا که سن عقب می‌ماند و شجاعت جلو می‌زند

کتاب «پهلوان مرحمت» روایتی مستند و کودکانه از زندگی شهید مرحمت بالازاده است. این اثر، بیست‌وششمین عنوان از مجموعه «قهرمان من»، برای مخاطبان کودک و نوجوان در انتشارات کتابک منتشر شده است.

خلاصه خبر

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب، زهرا اسکندری: کتاب «پهلوان مرحمت» بیست‌وششمین عنوان از مجموعه «قهرمان من» است؛ مجموعه‌ای که با تمرکز بر معرفی الگوهای واقعی، تلاش دارد زندگی شخصیت‌هایی اثرگذار و الهام‌بخش را با زبانی ساده و قابل‌فهم برای مخاطبان کودک و نوجوان روایت کند. این کتاب به زندگی نوجوانی سیزده‌ساله از روستای چای‌گرمی در دشت مغان می‌پردازد؛ نوجوانی که نامش با شجاعت، مسئولیت‌پذیری و حضوری فراتر از سن و سالش در سال‌های دفاع مقدس گره خورده است.

نویسندگی «پهلوان مرحمت» را محدثه سادات طباطبایی برعهده داشته و تصویرگری آن توسط سعید شمس انجام شده است. این اثر در ۲۴ صفحه و از سوی انتشارات کتابک منتشر شده و با بهره‌گیری از روایت مستند، تصویرسازی‌های جذاب و نثری روان، تلاش کرده است داستانی واقعی را در قالبی متناسب با ذهن و زبان کودکان و نوجوانان بازآفرینی کند. مخاطب اصلی کتاب، گروه سنی بالای ۹ سال معرفی شده است؛ گروهی که در آستانه شکل‌گیری هویت فردی و اجتماعی قرار دارند و بیش از هر زمان دیگر به الگوهای ملموس و واقعی نیازمندند.

این کتاب روایت زندگی شهید مرحمت بالازاده است؛ نوجوانی که در یکی از روستاهای دشت مغان رشد کرد و از همان سال‌های کودکی، با فضای مسجد، نماز جماعت، قرآن و فعالیت‌های فرهنگی و مذهبی آشنا شد. نویسنده، داستان را از دل زندگی روزمره مرحمت آغاز می‌کند؛ جایی که پدرش به‌عنوان دستفروش، با خورجینی پر از خرده‌ریزها، هر روز همراه فرزندش سوار بر دوچرخه می‌شود و در روستاهای اطراف، کنار مسجد بساط کار خود را پهن می‌کند. پدری که علاوه بر کار روزانه، موذن روستا نیز هست و همین پیوند هم‌زمان کار، دین و مردم، نقش مهمی در شکل‌گیری شخصیت مرحمت ایفا می‌کند.

کتاب، فضای روستاهای اردبیل و دشت مغان را با جزئیاتی ساده اما قابل لمس برای مخاطب کودک ترسیم می‌کند. توصیف مسیرهای روستایی، مسجد، کلاس‌های قرآن و احکام، اردوهای تفریحی و ارتباط صمیمی کودکان با یکدیگر، زمینه‌ای می‌سازد تا خواننده پیش از ورود به فضای جنگ، با دنیای آرام و منظم زندگی مرحمت آشنا شود. این انتخاب روایی، به درک بهتر تغییر شرایط و تصمیم‌های بعدی شخصیت اصلی کمک می‌کند.

با آغاز پاییز و شروع حمله رژیم بعث عراق، نقطه عطف داستان شکل می‌گیرد. مرحمت، جنگ را تنها یک اتفاق دوردست نمی‌بیند؛ بلکه آن را زمستانی می‌داند که کشورش را فرا گرفته است. همین درک کودکانه اما عمیق، او را به تصمیمی بزرگ می‌رساند. او خود را «مبلغ کوچک انقلاب» می‌داند و از روستایی به روستای دیگر می‌رود تا مردم را به حمایت از رزمندگان و تنها نگذاشتن جبهه‌ها تشویق کند. نویسنده در این بخش، بدون اغراق یا شعار، واکنش مردم را بازگو می‌کند؛ مردمی که وقتی شور و دغدغه یک نوجوان یازده‌ساله را می‌بینند، تحت تأثیر قرار می‌گیرند و همراهی خود را با دفاع از کشور اعلام می‌کنند.

در ادامه روایت، تلاش‌های مکرر مرحمت برای اعزام به جبهه به تصویر کشیده می‌شود. او بارها و بارها برای ثبت‌نام اقدام می‌کند؛ از تبریز تا اردبیل، از گرمی تا مشکین‌شهر، اما پاسخ همواره یک جمله است: «هنوز به سن قانونی نرسیده‌ای». این تکرار، به‌خوبی حس ناامیدی، سماجت و در عین حال امیدواری شخصیت اصلی را منتقل می‌کند. مرحمت اگرچه از نظر قانونی امکان حضور در جبهه را ندارد، اما میدان فعالیت خود را تغییر می‌دهد. او به سخنرانی، تبلیغ و تشویق مردم ادامه می‌دهد و حتی پیش از خطبه‌های نماز جمعه، به درخواست امام جمعه شهر، برای مردم سخن می‌گوید.

به‌تدریج، نام مرحمت در میان مردم اردبیل شناخته می‌شود. نوجوانی که با سن کم، اما با کلامی تأثیرگذار، توانسته است بسیاری را به حضور در جبهه ترغیب کند. با این حال، درون او همچنان حسرتی باقی است؛ حسرت حضور مستقیم در جبهه. نویسنده این دلتنگی را نه با جملات احساسی، بلکه از خلال رفتارها و تصمیم‌های شخصیت اصلی نشان می‌دهد.

یکی از بخش‌های مهم و تأثیرگذار کتاب، دیدار مرحمت با رهبر معظم انقلاب در دوران ریاست‌جمهوری ایشان است. این دیدار، نقطه عطفی در مسیر زندگی نوجوان داستان به‌شمار می‌آید. گفت‌وگوی مرحمت با رئیس‌جمهور وقت، با زبانی ساده اما عمیق روایت می‌شود. درخواست او برای اعزام به جبهه، اشاره‌اش به حضرت قاسم(ع) و مقایسه سن خود با آن واقعه تاریخی، از بخش‌هایی است که بدون پیچیدگی، اما با بار معنایی بالا، در کتاب آمده است. واکنش رهبر انقلاب، توصیه به درس خواندن در کنار جهاد، و در نهایت پیگیری برای حل مشکل اعزام، مسیری تازه پیش روی مرحمت می‌گشاید.

پس از این دیدار، با وجود همه سختی‌ها، زمینه اعزام مرحمت فراهم می‌شود. او به جبهه می‌رود و در تیپ عاشورا حضور پیدا می‌کند. نویسنده در این بخش، با نگاهی جزئی‌نگر، به ارتباط مرحمت با دیگر رزمندگان، به‌ویژه شهید مهدی باکری، می‌پردازد. این ارتباط، نه در قالب بزرگ‌نمایی، بلکه در چارچوب یک رابطه انسانی و پدرانه روایت می‌شود. مرحمت در جبهه، هر کاری که از دستش برمی‌آید انجام می‌دهد و به‌تدریج به چهره‌ای آشنا و دوست‌داشتنی برای رزمندگان تبدیل می‌شود.

اوج داستان، روایت ماجرای اسیر گرفتن نیروهای دشمن توسط مرحمت است؛ ماجرایی که یکی از شناخته‌شده‌ترین خاطرات مربوط به این شهید نوجوان به‌شمار می‌آید. در شبی تاریک، زمانی که مرحمت بدون سلاح در حال بازگشت به سمت خاکریزهای خودی است، با نیروهای دشمن مواجه می‌شود. تصمیم او برای جلوگیری از شناسایی مواضع نیروهای ایرانی و استفاده از یک لوله اگزوز شکسته به‌جای سلاح، صحنه‌ای خلق می‌کند که هم شگفت‌انگیز است و هم قابل درک برای مخاطب کودک. نویسنده این صحنه را با زبانی ساده، اما دقیق، روایت می‌کند؛ به‌گونه‌ای که نه خشونت اغراق‌آمیز دارد و نه از واقعیت فاصله می‌گیرد.

واکنش رزمندگان و گفت‌وگوی طنزآمیز درباره «سلاح» مرحمت، فضای داستان را از یکنواختی خارج می‌کند و در عین حال، شجاعت و خلاقیت شخصیت اصلی را برجسته می‌سازد. این بخش، نمونه‌ای از تلاش کتاب برای ارائه تصویری انسانی و واقعی از جنگ است؛ تصویری که در آن، شجاعت لزوماً به ابزار جنگی گره نخورده، بلکه به تصمیم و مسئولیت فردی وابسته است.

در پایان، کتاب به شهادت مرحمت بالازاده اشاره می‌کند؛ پایانی که بدون توصیف‌های سنگین و احساسی، اما با حفظ شأن واقعه، روایت می‌شود. این انتخاب روایی، به مخاطب کودک اجازه می‌دهد تا مفهوم شهادت را در امتداد زندگی و انتخاب‌های شخصیت اصلی درک کند، نه به‌عنوان یک حادثه ناگهانی و جدا از مسیر داستان.

«پهلوان مرحمت» در مجموع، اثری است که تلاش کرده است با زبانی ساده، تصویری روشن از یک قهرمان واقعی ارائه دهد؛ قهرمانی که نه به‌دلیل سن و سال یا توان جسمی، بلکه به‌واسطه مسئولیت‌پذیری، شجاعت و پایبندی به باورهایش ماندگار شده است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

بالاخره بعد از آن همه سختی و رفت و آمد اجازه داده شد. فرمانده سپاه اردبیل دید این بار اگر مرحمت را رد کند می‌رود و با نامه امام برمی‌گردد. برای همین از همان جا اعزامش کرد جبهه، اما من فکر می‌کنم آن پشت مشت‌های پرده خود حضرت قاسم سفارشش را کرده بود؛ چون صاف فرستادنش تیپ عاشورا. حالا مگر دیگر مرحمت بر می‌گردد خانه! فکر کنم می‌ترسد باز نگذارند برگردد جبهه.

کتاب«پهلوان مرحمت» نوشته محدثه سادات طباطبایی در۲۴صفحه و به بهای ۷۰هزارتومان از انتشارات کتابک منتشر شده است.

کد خبر 6694738
نظرات کاربران
ارسال به صورت ناشناس
اخبار داغ