مختاری اصفهانی: این توده‌ای تواب، همان معمار تاریخ‌نگاری رسمی است!/ شهبازی توطئه‌انگاری را به تاریخ‌نگاری رسمی القا کرد

اگرچه به بیان یادداشت مرکز اسناد انقلاب اسلامی با مساعدت وزارت اطلاعات موفق به ادامه تحصیل در دانشگاه تهران شد، اما واقعیت حکایت از آن دارد که در حال آموزش تاریخ‌نگاری رسمی و تبدیل ‎شدن به تاریخ‌نگار تراز در نهادهای حاکمیتی بود.

این خبر حاوی محتوای صوتی یا تصویری است. برای جزییات بیشتر به منبع خبر مراجعه کنید
خلاصه خبر

رضا مختاری اصفهانی، دانش‌آموخته تاریخ و سندپژوه: سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی در پاسخ و نقد خاطره‌گویی کلاب‌هاوسی عبدالله شهبازی، عضو سابق حزب توده، مطلبی منتشر کرده که در صفحه تاریخ خبرآنلاین بازنشر شده است. در این‌جا سخن از این یادداشت و خاطرات شهبازی از بازداشت و روند تواب‎ شدنش نیست؛ سخن از میراث شهبازی برای تاریخ‌نگاری رسمی است.

او در جریان حیات جدید خود همان کاری را کرد که اسلافش پیش از آن در عرصه تاریخ و سیاست ایران می‎کردند. حزب توده در دهه بیست در نشریات خود از پادشاه روزگار پیش از اسلامِ ایران، انوشیروان ساسانی، تا نخست‌وزیر دوره پهلوی دوم، سیدمحسن صدرالاشراف، را به اتهامات گوناگون می‎نواخت. عدالت انوشیروانی در ذهن جامعه ایرانی را به چالش کشید و صدرالاشراف را «جلاد باغ‌شاه» نامید. حال آن‎که نه‌تنها مستندی در این باره وجود نداشت، بلکه صدر در زمان کودتای محمدعلی‌شاه علیه مجلس اول چنین جایگاهی برای قضاوت نداشت.

عبدالله شهبازی

حزب توده در ابتدای انقلاب ۵۷ هم این رویه را ادامه داد؛ دولت موقت مهدی بازرگان را لیبرال و غرب‎زده نامید و جوانان انقلابی و حزب جمهوری اسلامی را با خود همراه ساخت. چه بسیاری از نخبگان ایرانی با همین انگ‎های حزب توده حذف شدند. حزب موفق شد با شعار آمریکاستیزی که در فضای پس از ماجرای سفارت آمریکا داغ شده بود، صف انقلابیون را هر روز محدودتر کند. بازداشت و دستگیری سران و اعضای حزب توده اما مصداق «خیاط هم در کوزه افتاد» شد. عبدالله شهبازی یکی از این اعضا بود که در ضربه نخست به حزب در بهمن ۱۳۶۱ دستگیر شد.

در نقد مرکز اسناد انقلاب اسلامی که مستند به اسناد و دست‌نوشته‎های شهبازی در ایام بازجویی است، او با وحید افراخته، عضو سازمان مجاهدین خلق در پیش از انقلاب، مقایسه شده است؛ مقایسه‎ای که می‎تواند شبیه‎سازی نهادهای امنیتی پس از انقلاب با ساواک را در خود مستتر داشته باشد.

فارغ از آن‌چه در ایام بازجویی و مسیر تواب ‎شدن عبدالله شهبازی گذشته، نقش و اثرگذاری او بر تاریخ‌نگاری رسمی است؛ همان نقشی که بقایای حزب زحمتکشان ملت ایران به رهبری مظفر بقایی در مورد مصدق و یارانش ایفا کردند. آنان نه‌تنها در حزب جمهوری اسلامی و حاکمیت دوگانه مصدق – کاشانی را برساختند که در تاریخ‌نگاری رسمی نیز این خط را دنبال کردند. ماجرای شهبازی که خود را در مقابل تاریخ‌نگاری هواداران بقایی نشان می‌داد، در تاریخ‌نگاری رسمی فراتر از این بود؛ او اگرچه به بیان یادداشت مرکز اسناد انقلاب اسلامی با مساعدت وزارت اطلاعات موفق به ادامه تحصیل در دانشگاه تهران شد، اما واقعیت حکایت از آن دارد که در حال آموزش تاریخ‌نگاری رسمی و تبدیل ‎شدن به تاریخ‌نگار تراز در نهادهای حاکمیتی بود. او توطئه‎انگاری که گاه توهم می‎نمود، برچسب فراماسونری، یهودی‎تبار، جاسوس و عامل بریتانیا، آمریکا و صهیونیسم، نقش بهاییان در همه امور و... را به تاریخ‌نگاری رسمی القا کرد. با چنین نگاهی ویراستاری خاطرات حسین فردوست را به عهده گرفت. هرچند معلوم نیست در گرفتن این خاطرات چقدر نقش داشته است. این خاطرات و ملحقات آن به عنوان منبع اصلی تاریخ‌نگاری رسمی تبدیل شد؛ خاطراتی که به جهت شرایط بیان و اتهامات اخلاقی بایستی راستی‎آزمایی شوند. همچنان که با تأکید او، وصیت‌نامه اردشیر جی ریپورتر، از پارسیان هند، منبع اصلی و غیرقابل تشکیک درباره قدرت‎گیری رضاشاه و سیاست‎های دوره سلطنتش شد.

عبدالله شهبازی معمار تاریخ‌نگاری رسمی شد که بند نافش را نه با دانشگاه که با مراکز خاصی بریده بودند. این تاریخ‌نگاری چنان در چنبره چنین توهمات و تصوراتی افتاده که کمترین ارتباطی با تاریخ‌نگاری دانشگاهی دارد. شهبازی اگرچه سال‎هاست از حضور در این مراکز، رادیو و تلویزیون و حتی ایران غایب است، اما مکتب تاریخ‌نگاری او همچنان حیّ و حاضر و شاگردان معنوی‎اش در حال بازتولید افکار او هستند. حتی در بعضی موارد مانند بابی‎نمایی انقلاب مشروطه یا بهایی‎انگاری بسیاری از روشنفکران از میراث او بهره می‎برند.

تاریخ‌نگاری رسمی تا از میراث عبدالله شهبازی ارتزاق می‎کند، خود را از تاریخ‌نگاری دانشگاهی محروم داشته و نمی‎تواند خود را از نگاه منفی دانشگاه و نسل جدید به آثارش مصون بدارد.

۲۵۹

نظرات کاربران
ارسال به صورت ناشناس
اخبار داغ