دیورند؛ گسلی لرزان از غرب آسیا تا آسیای جنوبی و مرکزی

احمد دستمالچیان، سفیر اسبق جمهوری اسلامی ایران در لبنان و اردن و دانیال امیری، پژوهشگرارشد ژئوپلیتیک در دهمین مقاله از سلسله مقالات خود با عنوان «راهبرد تجزیه در غرب آسیا» در چارچوب نظریه «تئوری دومینوی تحریک پذیری اقلیت‌های قومی و مذهبی» به موضوع «خط دیورند و آثار ژئوپولیتیک آن بر غرب آسیا، آسیایه میانه و جنوبی» در پروژه تجزیه در منطقه پرداخته‌اند.

خلاصه خبر

خبرآنلاین - پیش از قرن هجدهم، سرزمین‌ امروزی افغانستان بخشی از قلمروهای ایران و هند گورکانی بود و همواره از نظر فرهنگی و زبانی پیوندی ناگسستنی با تمدن ایرانی داشتند. پس از مرگ نادرشاه افشار در ۱۷۴۷، احمدشاه ابدالی با اتحاد قبایل پشتون دولت تازه‌ای به نام «افغانستان» بنیان نهاد و قلمرو نفوذ خود را تا دهلی گسترش داد. دولت افغانستان در دوره‌های بعدی نیز تلاش کرد مناطق فارسی‌زبان غرب و شمال، شامل هرات، فراه، بدخشان و کابل، را تحت سلطه خود درآورد و ساختاری چندقومی شکل گرفت؛ پشتون‌ها قوم حاکم و فارسی‌زبانان پایه‌های فرهنگی و اداری بودند.

در قرن نوزدهم، افغانستان در مرکز رقابت میان روسیه تزاری و بریتانیا قرار گرفت. بریتانیا برای جلوگیری از نفوذ روس‌ها در شبه‌قاره، سیاست ایجاد دولت حائل پشتون‌محور را در پیش گرفت. در سال ۱۸۹۳، امیر عبدالرحمن خان و نماینده بریتانیا، سِر مورتیمور دیورند، خط مرزی دیورند را ترسیم کردند که بخش وسیعی از سرزمین‌های پشتون‌نشین را تقسیم کرد.

>>> یادداشت‌های قبلی این مجموعه:

    راهبرد تجزیه در غرب آسیا

    موقعیت آذربایجان در دومینوی تحریک‌پذیری اقوام

    جایگاه خوزستان و ضرورت تقویت هویت عربِ ایرانی

    نقش بلوچستان؛ از شکاف قومی تا نبرد بندرها

   ترک‌زبانان ایران؛ ستون‌های هویت ملی در متن تاریخ و ژئوپلیتیک

   پان‌ترکیسم؛ ایدئولوژی، پروژه و تهدیدی ژئوپلیتیکی برای ایران

   اربیل تا سلیمانیه؛ اقلیم کردستان عراق و پس‌لرزه‌های پس از جنگ ۱۲ روزه

   تحلیل ژئوپلیتیکی و امنیتیِ نقش «هویت مطلق» و «هویت چندگانه»

  اسرائیل بزرگ: از بالفور تا معامله قرن و پیمان ابراهیم

پشتون‌ها هرگز این خط را به رسمیت نشناختند و آن را نماد جدایی اجباری ملت خود دانستند. پس از استقلال پاکستان در ۱۹۴۷، دیورند به یکی از نقاط تنش در روابط کابل و اسلام‌آباد تبدیل شد. تمرکز پشتون‌ها بر حذف دیورند، خطر فروپاشی نرم مرزها و بی‌ثباتی ژئوپلیتیکی را افزایش داده است. افغانستان همواره با مسئله وحدت پشتون‌ها و سرنوشت مناطق مرزی روبه‌رو بوده است. گفتمان سیاسی پشتون‌محور در کابل، حذف دیورند را احیای وحدت قومی می‌داند.

این گرایش شکاف‌های قومی در داخل افغانستان را تشدید کرده و باعث شده اقوام تاجیک، هزاره، آیماق و ازبک احساس حاشیه‌نشینی کنند. سلطه طالبان بر ساختار قدرت کنونی، که سهمی برای اقوام غیرپشتون باقی نگذاشته، بی‌اعتمادی را به اوج رسانده و زمینه بالقوه برای اتحاد فارسی‌زبانان علیه حکومت پشتون‌محور را فراهم کرده است.

از طرف دیگر، برخی ناظران منطقه‌ای معتقدندگرچه خط فرضی دیورند بین دو کشور موضوعی متنازع فیه بوده اما دولت‌های حاکم بر اسلام‌آباد و کابل در گذشته چندان اعتنایی با این موضوع نداشته‌اند و تقریبا با اغماض با آن برخورد می‌کردند. اما واقعیت این است که همیشه به عنوان مطالبه‌ای پنهان در ضمیر دولتمردان پاکستانی از حاکمان کابل برای به رسمیت شناخته شدن این خط مرزی وجود داشته است.

با روی کار آمدن طالبان اول در دهه ۹۰ میلادی در افغانستان این تمایل نهان آشکارتر شد اما از سوی کابل اعتنایی به آن نشد.تنش امروز اسلام‌آباد با کابل به خاطر موضوع مرزی دیورند نیست بلکه ادعای پاکستان دال بر پناه گرفتن تحریک طالبان پاکستان (TTP) در قلمرو افغانستان است. ادعایی که شواهدی نیز آن را تأیید می‌کند.

این ادعا از سوی مقامات طالبان در کابل تکذیب می‌شود. با این همه دستگاه امنیتی پاکستان شواهدی دارد که TTP از خاک افغانستان به پاکستان تجاوز می‌کند و قربانی می‌گیرد. قربانیان معمولا از نظامیان پاکستان هستند.ما در موقعیت قضاوت نیستیم اما همه بر این واقعیت اذعان دارند که عنصری به نام "طالبان" ساخته و پرداخته نظامیان و به ویژه دستگاه امنیتی پاکستان (ISI) است. و همچنین تحریک طالبان پاکستان ثمره اندیشه افراط‌گرایی است که روزی دستمایه پاکستان برای ایجاد گروه نیابتی شد. به عبارتی امروز پاکستان از ماری گزیده می‌شود که روزگاری در آستین پرورش داده بود.

در سوی دیگر مرز، پاکستان نیز با بحران مشابه مواجه است. مناطق پشتون‌نشین، به‌ویژه وزیرستان و خیبر پختونخوا، پایگاه گروه‌های تندرو از جمله تحریک طالبان پاکستان بوده‌اند. پیوندهای قبیله‌ای و ایدئولوژیک میان طالبان افغانستان و پاکستان، حمایت دو سویه و تبادل منابع انسانی و تسلیحاتی را تسهیل کرده است. فروپاشی یا تهدید مرز دیورند در پاکستان، معادلات سیاسی و ژئوپلیتیکی آسیای جنوبی، از جمله کشمیر و شرق سند، و حتی بلوچستان را تحت تأثیر قرار می‌دهد. از نگاه اسلام‌آباد، کابل طالبان به پناهگاه مخالفان امنیت ملی تبدیل شده و از منظر کابل، تجاوزات مرزی پاکستان نقض حاکمیت ملی محسوب می‌شود. این تقابل، دیورند را به منطقه‌ای از بی‌ثباتی مزمن بدل کرده که نه نظم سیاسی کابل و نه اقتدار نظامی اسلام‌آباد توان مهار آن را دارند.

در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی، بحران دیورند فراتر از مرزهای دو کشور معنا می‌یابد. هند با تقویت روابط با اقوام فارسی‌زبان شمال افغانستان و ارائه بورس‌های تحصیلی برای تاجیک‌ها و هزاره‌ها، درصدد ایجاد توازن قومی در برابر نفوذ پشتون‌ها و منزوی‌سازی ژئوپلیتیکی پاکستان است. ایالات متحده و متحدان غربی نیز پس از خروج از افغانستان، از تضادهای قومی به عنوان ابزار فشار غیرمستقیم بر طالبان استفاده می‌کنند، در حالی که چین

و روسیه با نگرانی از گسترش افراط‌گرایی، خواستار ثبات نسبی و کنترل بحران قومی هستند. در چنین فضایی، خط دیورند نه صرفاً مرزی جغرافیایی، بلکه به‌عنوان گسلی هویتی و ژئوپلیتیکی می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد؛ هر لغزش در این شرایط حساس بین طرفین می‌تواند دومینوی فروپاشی قومی را در دو کشور فعال کند.

تمرکز پشتون‌ها بر حذف دیورند و پیوند با هم‌تباران آن سوی مرز، گسترش ملی‌گرایی قوم‌محور را به همراه دارد و واگرایی فارسی‌زبانان شمال افغانستان، در کنار سایر شکاف‌های قومی و مذهبی، معادلات ژئوپلیتیکی منطقه را از آسیای جنوبی تا آسیای مرکزی و غرب آسیا تحت تأثیر قرار می‌دهد.

نتیجه این فرآیند، ایجاد چند گسل هم‌زمان قومی، مذهبی و ژئوپلیتیکی است که امنیت جنوب و غرب آسیا و آسیای مرکزی را می‌تواند تحت تأثیر قرار دهد. در جمع‌بندی، دیورند فراتر از یک مرز است؛ آینه‌ای از بحران‌های تاریخی و ژئوپلیتیکی منطقه. تمرکز پشتون‌ها بر حذف خط دیورند، چندین محور واگرایی در این مناطق ایجاد میکند که چنین چیدمانی می‌تواند زمینه فروپاشی ساختارهای ملی، تجزیه نرم و شکل‌گیری مناطق نفوذ متضاد را فراهم آورده و بازتاب آن از کابل تا اسلام‌آباد، از دهلی تا تهران و از خلیج فارس تا آسیای مرکزی گسترده خواهد بود.

۳۱۲/۴۲

نظرات کاربران
ارسال به صورت ناشناس
اخبار داغ