به گزارش خبرآنلاین، عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در گفتوگو با خبرآنلاین درباره انتشار سند امنیتی ملی آمریکا، در پاسخ به اینکه آیا اروپا در حال خارجشدن از اولویتهای سیاست خارجی دولت آمریکا به ریاستجمهوری ترامپ است؟ بله. بر اساس سند استراتژی امنیت ملی و همچنین اقدامات عملی دولت ترامپ، میتوان گفت اروپا بهطور قطع در حال خارجشدن از اولویتهای سیاست خارجی آمریکا است. البته این فرایند بهسادگی رخ نمیدهد و منجر به نوعی آرایش مجدد در معماری امنیتی بینالملل میشود که خود میتواند پیامدهای ژئوپولیتیک گستردهای داشته باشد.
نیکنامی با اشاره به اینکه مهمترین نشانه این تحول، جابهجایی محور استراتژیک آمریکا از اقیانوس اطلس به سمت شرق است بیان کرد: سند ۲۰۲۵ زمانی که درباره احیای برتری آمریکا بر نیمکره غربی صحبت میکند و مفهومی تحت عنوان «ضمیمه ترامپ» به دکترین مونرو معرفی میشود، بهصراحت اعلام میکند که اولویت اصلی آمریکا دیگر دفاع از اروپا نیست، بلکه هدف، حفظ قلمرو و نفوذ خود در آمریکای لاتین و کارائیب است. این تغییر نهتنها در سطح گفتمانی، بلکه در تخصیص منابع نظامی نیز کاملاً مشهود است؛ بهگونهای که آمریکا نیروهای گارد ساحلی خود را افزایش میدهد، حضور دریاییاش را در منطقه تقویت میکند و حتی در مقابله با قاچاقچیان مواد مخدر از زور استفاده میکند.
این استاد مطالعات منطقه با تاکید بر اینکه اگر از منظر واقعگرایی تدافعی به این مسئله نگاه کنیم، این تغییر تا حدی منطقی به نظر میرسد؛ افزود: چراکه آمریکا به سمت تمرکز بر دفاع از قلمرو خود و محیط پیرامونیاش حرکت میکند. همانطور که کنت والتز نیز استدلال میکرد، قدرتهای بزرگ بهطور طبیعی امنیت منطقهای خود را در اولویت قرار میدهند. با این حال، نکته جالب اینجاست که این بازگشت به نیمکره غربی همزمان با رهاکردن اروپا در برابر روسیه اتفاق میافتد؛ پارادوکسی که نشاندهنده نوعی تضاد درونی استراتژی ترامپ است.
فراتر از کاهش اولویت اروپا، این سند نشان میدهد که نوع نگاه واشنگتن به اروپا نیز تغییر کرده است. در این سند، اروپا نهتنها بهعنوان یک متحد معرفی نمیشود، بلکه بهعنوان منطقهای دچار «بحران تمدنی» توصیف میشود. استفاده از اصطلاح «محو تمدنی»، اتهام سرکوب آزادی بیان و خیانت به میراث غربی، همگی بیانگر آن است که دولت ترامپ اروپا را بهعنوان یک شکست استراتژیک میبیند، نه شریکی که باید از آن حمایت کرد.
او با اشاره به اینکه بیسابقهترین بخش این سند جایی است که بهصراحت به «پرورش مقاومت» در برابر مسیر فعلی اروپا دعوت میکند تفسیر کرد: این بدان معناست که آمریکا نهتنها از یکپارچگی اروپا حمایت نمیکند، بلکه بهطور فعال تلاش دارد از رشد احزاب راستگرا و جنبشهای ناسیونالیستی در کشورهایی مانند اتریش، مجارستان، ایتالیا، لهستان و دیگر کشورهای اروپایی حمایت کند تا از این طریق آنها را از اتحادیه اروپا دور کند. در واقع، آمریکا در حال استفاده از سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» است؛ رویکردی که اصول اتحادیه اروپا را نقض میکند و نشان میدهد آمریکا دیگر اروپا را نه بهعنوان شریک راهبردی، بلکه بهعنوان میدان رقابت میبیند. حتی اگر از منظر سازهانگاری به موضوع نگاه کنیم، این تحول نشان میدهد که هویت مشترک غربی که زمانی وجود داشت، اکنون در حال فروپاشی است. در دوران جنگ سرد، غرب به مجموعهای از ارزشهای مشترک مانند دموکراسی، حقوق بشر و آزادیهای فردی اشاره داشت، اما در سند ۲۰۲۵ این هویت مشترک عملاً انکار میشود و بهجای آن، بر تفاوتهای فرهنگی و ناکامیهای اروپا تأکید میشود.
نیکنامی با بیان اینکه یکی از بارزترین نشانههای خروج اروپا از اولویتها، تغییر رویکرد آمریکا نسبت به روسیه است. افزود: در شرایطی که اروپاییها روسیه را تهدیدی وجودی میدانند، سند ۲۰۲۵ از بازگرداندن ثبات استراتژیک به روسیه سخن میگوید و بر پایان سریع جنگ اوکراین تأکید دارد. این رویکرد به این معناست که آمریکا حاضر است امنیت اروپا را فدای بهبود روابط خود با مسکو کند. حتی کرملین نیز از این سند بهعنوان متنی یاد میکند که در راستای دیدگاههایش قرار دارد. اگر از منظر توازن قوا به این موضوع نگاه کنیم، این رویکرد میتواند به معنای شکلگیری نوعی توافق بزرگ میان قدرتهای بزرگ، یعنی آمریکا، روسیه و چین باشد؛ توافقی که در آن، اروپا بهعنوان منطقه نفوذ روسیه پذیرفته میشود.
او در ادامه عنوان کرد: در مورد ناتو نیز میتوان گفت دولت ترامپ با اعلام پایان گسترش ناتو و تأکید بر اینکه اروپا باید هزینههای دفاعی خود را پرداخت کند، عملاً در حال تبدیل ناتو از یک اتحاد امنیتی به یک اتحاد صرفاً دفاعی است. تأکید بر تعهد کشورهای اروپایی به اختصاص ۵ درصد از تولید ناخالص داخلی به هزینههای نظامی-مطابق توافق لاهه-نشان میدهد فشار ترامپ تا حدی مؤثر بوده است. با این حال، این موفقیت بهنظر کوتاهمدت میرسد و در بلندمدت میتواند به از بین رفتن و تضعیف اتحاد منجر شود.
این کارشناس ارشد مطالعات منطقه ای در نهایت با اشاره به رویکرد آمریکا به شرق آسیا بیان کرد: در مورد شرق آسیا نیز سند ۲۰۲۵ چین را عمدتاً بهعنوان یک رقیب اقتصادی و نه تهدید نظامی معرفی میکند. هدف دولت ترامپ حفظ روابط اقتصادی متقابلاً سودمند با چین و بهرهبرداری از ظرفیتهای اقتصاد این کشور است. حتی حمایت از تایوان نیز نه بهدلیل ارزشهای دموکراتیک، بلکه بیشتر بهخاطر صنعت نیمههادی و موقعیت استراتژیک آن صورت میگیرد. این موارد نشان میدهد که اولویت اصلی آمریکا دیگر دفاع از نظم لیبرال نیست، بلکه رویکردی پراگماتیکتر در پیش گرفته و تمرکز خود را بر رشد اقتصادی و معاملات تجاری گذاشته است.
در مجموع، همه این تحولات زنگ خطری جدی برای اروپا به صدا درمیآورد. برای نخستین بار پس از پایان جنگ جهانی دوم، اروپا با واقعیتی روبهرو میشود که در آن دیگر نمیتواند به پشتیبانی آمریکا تکیه کند. بدتر از آن، اروپا اکنون با دو چالش همزمان مواجه است: روسیه در شرق و آمریکایی غیرقابل کنترل و غیرقابل اتکا در غرب؛ وضعیتی که شرایط اروپا را بهمراتب دشوارتر و پیچیدهتر میکند.
>>> مشروح این مصاحبه را در لینک مرتبط بخوانید:
نظم لیبرال پس از جنگ جهانی دوم در حال فروپاشی است / اروپا در سیاست خارجی ترامپ از شریک راهبردی به منطقه دستدوم تنزل یافته است
315








