خبرگزاری مهر، گروه استانها - سمیه اسماعیلزاده: بازارچه هفتگی شهر زیراب حدود پانصد متر طول دارد؛ بازاری که هفتهای یکبار، از صبح تا بعدازظهر، در حاشیه جاده ساحلی رودخانه تِلار برپا میشود و بخش عمدهای از مایحتاج مردم در آن عرضه میشود؛ از پررونقترین بخش میوه و ترهبار گرفته تا خشکبار و پوشاک، از گوشت اردک و ماهی تا مرغ و خروس زنده محلی، از لوازم برقی و ظروف آشپزخانه تا لوازمالتحریر و پارچه و…
امروز، نزدیکترین روز برپایی این بازار به شب یلداست. مغازههای شهر خلوتاند، اما حضور مردم در بازارچه بیش از همیشه به چشم میآید. در یک مشاهده مردمنگارانه، مسیر رفت و برگشت بازار را میپیمایم.
بازار با غرفههای فروش ماهی، مرغ و اردک محلی آغاز میشود. ماهیها روی پیشخوان با جستوخیز، تازگی خود را تبلیغ میکنند و فروشنده در حال تمیز کردن یک ماهی کپور برای مشتری است. پیرمردی از راه میرسد، چند دقیقهای ماهیها را برانداز میکند، یکی را انتخاب میکند و قیمت میپرسد.
دلشان برای ماهی غنچ میرود
وقتی با رقم حداقل ۸۰۰ هزار تومان روبهرو میشود، فریاد خفهای از گرانی میکشد و دور میشود. ماهیفروش، بیآنکه سر بلند کند، آهی میکشد و میگوید: دلشان برای شب یلدا ماهی میخواهد، اما عیال وارنگ هستند و حتی ماهی هم نمیتوانند بخرند.
در سایه گرانی گوشت قرمز، غرفههای مرغ و اردک پرکنده کارگاهی رونق بیشتری دارند. اردک کیلویی ۳۵۰ تا ۴۰۰ هزار تومان و مرغ کیلویی ۱۳۰ تا ۱۵۰ هزار تومان فروخته میشود. مرغ کارگاهی نه صنعتی است و نه محلی؛ گزینهای میانه برای خانوادههایی که میخواهند غذای شب یلدایشان کمی متفاوت باشد، اما توان خرید مرغ محلی را ندارند.
در میانه مسیر، دو زن که از دو سمت بازار میآمدند و هرکدام نیمی از بازار را طی کردهاند، به هم میرسند، سلام و احوالپرسی میکنند و چرخدستیهای خالیشان گویای همه چیز است. از گرانیها میگویند و از اینکه فقط قیمت گرفتهاند.
بسیاری از زنان با سبدهای چرخدار، تمام بازار را میگردند تا فروشندهای پیدا کنند که چند هزار تومان ارزانتر بفروشد و شاید بتوانند اندکی از هزینههای خانواده بکاهند.
ساعت حوالی یازده صبح است؛ حدود سه ساعت از آغاز بازار گذشته. بساط سیبزمینی، پیاز و انار روی زمین پهن است. مشتری قیمت انار را میپرسد و فروشنده میگوید: کیلویی ۱۳۰ هزار تومان است، اما چون دشت اولم است، به شما کیلویی ۱۱۰ میدهم.
با این حال، همین تخفیف هم مشتری را به خرید ترغیب نمیکند. انار که یکی از نمادهای شب یلداست، در این بازار بسته به کیفیت، از کیلویی ۷۰ هزار تومان تا ۱۵۰ هزار تومان قیمت دارد. بیشترین تقاضا اما مربوط به انارهای کوچک ۷۰ هزار تومانی است؛ موضوعی که از شمار زیاد زن و مردهایی که کیسه به دست در حال جمع کردن این انارها هستند، بهخوبی پیداست.
فروشندهای که هنوز پنجاه سالش نشده، روسریاش را پشت سر گره زده و با چکمههایی به پا، بیتوجه به چالههای آب گلآلود، مشغول رسیدگی به مشتریهاست. در پاسخ به مشتریای که معتقد است بهخاطر شب یلدا قیمتها را بالا برده، میگوید: همه میدانند من از اول پاییز اردک هلندی را کیلویی ۷۰۰ هزار تومان و بوقلمون را کیلویی ۸۰۰ هزار تومان میفروختم. گرانی بارم بهخاطر کیفیت است؛ همه مرغ و اردک و بوقلمونها خانگی و یکسالهاند و فقط یکی از اردکها دو ساله است. اینها حتی فریزر هم نرفتهاند؛ دیشب تا ساعت دو شب پر کندهام و الان هم بیشتر بارم فروش رفته است.
زن و مرد خریدار، اردک را وارسی میکنند؛ بیش از دو کیلو وزن دارد. زن معتقد است قیمتش بالاست و پیشنهاد میدهد جای دیگری را ببینند، اما فروشنده میگوید بارش میماند و فروش میرود.
زنانی که اطراف ایستادهاند، تأیید میکنند که از رنگ پوست اردک مشخص است محلی و سالم است و گوشت خوبی دارد. همین حرفها مرد را مردد میکند. با اشاره به اینکه بچهها برای شب یلدا میآیند و باید چیزی تهیه کنند، همسرش را راضی میکند. اردک ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار تومانی بدون حتی هزار تومان تخفیف خریداری میشود، هرچند زن همچنان معتقد است بازار سوادکوه گران است و ایکاش خریدها را از بازار نرگسیه ساری که ارزانتر است انجام میدادند.
گلایه مردم از گرانیهای
این گلایه در میان بسیاری از مردم شنیده میشود. برخی میگویند همین فروشندگان، بار خود را در قائمشهر و ساری ارزانتر میفروشند و در زیراب، چون مردم ناچار هستند، قیمتها بالاتر است. مردم ناچارند؛ چراکه از یکسو برخی مغازهداران شهر گرانتر از بازارچه میفروشند و از سوی دیگر، هزینه چندصد هزار تومانی رفتوآمد به شهرهای اطراف، در برابر چند هزار تومان صرفهجویی، مقرونبهصرفه نیست.
هوای آخر پاییز سرد است و همقدمی در کنار رودخانه، سرما را تشدید میکند، اما کمتر کسی به آن توجه دارد؛ همه سرگرم حسابوکتاب قیمتها هستند. صدای زنی که با فروشنده خشکبار چانه میزند، توجهم را جلب میکند میگوید: شما برای شب یلدا بار را گران کردهاید. من هر هفته به این بازار میآیم. همین یافا هفته قبل کیلویی ۴۰ هزار تومان بود و امروز ۷۰ هزار تومان میفروشید.
فروشنده پاسخ میدهد: ما خردهفروشیم، یکی دو جعبه بار میخریم. همین برگه زردآلو را امروز از تهران خریدهام؛ فاکتور نشان میدهد نسبت به دیروز، کیلویی ۱۵۰ هزار تومان گرانتر شده است.
در گوشهای دیگر، مرد میانسالی در پاسخ به چانهزدن مشتری، سیب سرخ کوچکی را برمیدارد و میگوید: ببین چقدر سفت است؛ مثل سنگ. این سیب دماوند است. خودم کیلویی ۹۵ هزار تومان خریدهام و با هزینه کارگری و حملونقل، کیلویی ۱۱۰ هزار تومان میفروشم. کمتر از این برایم صرف نمیکند.
در مسیر بازگشت، دوباره به ابتدای بازار میرسم. غرفههای مرغ و اردک کارگاهی که صبح شلوغ بودند، حالا خلوتتر شدهاند و پیشخوانها هنوز پر از بار فروشنرفته است.
به نظر میرسد شلوغی ابتدای صبح، بیش از آنکه صحنه خرید باشد، صحنه ایستادن، پرسیدن و محاسبه ذهنی هزینهها بوده است.
در بخش میوه و ترهبار، جنبوجوش دیگری جریان دارد؛ شلوغیِ کسانی که ساعات پایانی بازار را انتخاب کردهاند تا تهِ بار ارزانتر را بخرند و سبد خریدشان را با صرفهجویی پر کنند.
یکی از آشنایان را هنگام بازگشت میبینم و میگوید: هر کسی یک قیمتی میدهد. با این حقوقها، بار از قبل هم گران بود و حالا گرانتر شده است.
به دستهای مردمی که از بازار برمیگردند نگاه میکنم؛ خرید بیشترشان سیبزمینی، پیاز، بادمجان و گوجه است، بعد میوه و در نهایت، تکوتوک مرغ محلی پرکنده.
زن و شوهر میانسالی خریدشان را روی زمین میگذارند. مرد برای پیدا کردن ماشین میرود و زن روی صندلی کنار خریدها مینشیند. چشم در چشمم میشود و میگوید: میگویند کمپین بگذارید و نخرید، اما مگر میشود وقتی بچهها شب یلدا میآیند خانهمان، چیزی نخریم؟
به گزارش خبرنگار مهر، بازار آینهای از شرایط اقتصادی جامعه است و بازار یلدایی زیرابِ سوادکوه، بیش از آنکه صحنه خریدی شاد و پررونق باشد، بازتابی از فشار معیشتی مردم و دشواری معامله برای فروشندگان خرد است. مردمی که میان حفظ آئینهای سنتی مانند شب یلدا و مدیریت هزینههای کمرشکن زندگی، گرفتار شدهاند؛ جایی که گرانی کالاها، سبد خرید را سبک و شادی آئین کهن یلدا را زیر سایه دغدغه معیشت کمرنگ کرده است.








