

سکوت ستاره شاکی شکست: به زور بیرونم کردند!
تئو هرناندز از این که مجبور به ترک میلان شده ناراحت است.
به گزارش "ورزش سه"، تئو هرناندز بالاخره سکوتش را شکست. این مدافع کناری فرانسوی ماهها پس از جدایی از میلان روایتش را از جداییای بیان کرده که به گفته او هرگز در برنامههایش نبوده است. او در گفتگو با گاتزتا دلو اسپورت با صراحت در این باره اظهار داشت: «من هرگز نمیخواستم بروم.»
او تابستان گذشته چمدانهایش را بست و برای امضای قرارداد با الهلال راهی عربستان شد. این بازیکن شش فصل حضور در سن سیرو را پشت سر گذاشت و میراثی بر جای گذاشت که بسیاری متوجه نمیشدند چرا باید به آن پایان دهد. حالا این مدافع سابق میلان همه چیز را بیپرده مطرح میکند: «هیچوقت به رفتن فکر نکردم. اولویت من ماندن بود. گفتند من درخواست رقمهای نجومی کردهام یا برای رفتن فشار آوردهام... همه اینها دروغ است.»
این بازیکن فرانسوی تاکید میکند که جدایی از درون این باشگاه رقم خورد: «من شایسته برخورد بهتری بودم. انتظارش را نداشتم. بعضی همتیمیها تشویقم میکردند بمانم اما وقتی فردی از مدیریت به تو زنگ میزند و میگوید اگر بمانی، تو را از تیم کنار میگذاریم، چه کاری از دستم برمیآید؟ به دنبال گزینهای دیگر میروم.»
تئو همچنین درباره دوران طلایی این باشگاه صحبت کرد که مالدینی، بوبان و ماسارا در میلان حضور داشتند: «با آنها همه چیز متفاوت بود. ایبرا یک الگو بود اما بعد از رفتن پائولو، همه چیز رو به سراشیبی رفت. میدانم اشتباهاتی داشتم، مثل کارتهای قرمز مقابل فیورنتینا و فاینورد اما ما همه انسان هستیم. از نظر ذهنی آرام نبودم و میتوانستم بهتر عمل کنم. با این حال، هواداران میدانند تئو در میلان چه کسی بود.»
انتقادهایی که تئو پس از جدایی از میلان با آنها مواجه شد، او را آزار داد: «بالاخره فرصت پیدا کردم دربارهاش صحبت کنم. افرادی هستند که میخواهند زندگی و حرفهات را نابود کنند. خواندن بعضی چیزها دردناک بود اما خانوادهام میدانند حقیقت ندارند.»
و وقتی نام مالدینی به میان میآید، لحنش تغییر میکند و نرم میشود: «روزی که با من تماس گرفت تا برای ملاقات بیایم، بهترین روز زندگی ورزشیام بود. در ایبیزا با نوشابه پرتقالی گپ زدیم. اگر من امروز این هستم و اگر به پردرآمدترین مدافع گلزن تاریخ میلان تبدیل شدم، به خاطر او است. هنوز هم در تماس هستیم. پیراهن امضا شدهاش را دارم که رویش نوشته: تئو، جانشین شایسته من. هر بار که آن را میبینم، منقلب میشوم.»






