همین پیشینه باعث شد چند سال بعد، زمانی که محمدجواد ظریف او را به عنوان معاون خود در مذاکرات هستهای انتخاب کرد، انتقادهای زیادی به ویژه از سوی منتقدان سیاست خارجی دولت احمدی نژاد متوجه تیم دیپلماسی حسن روحانی شود.
با این حال، ظریف در تمام هشت سال حضورش در وزارت امور خارجه، در برابر این انتقادها ایستاد و از عراقچی دفاع کرد. او و مجید تخت روانچی نقشی مهم در فرایند رسیدن به توافق هستهای سال ۲۰۱۵، موسوم به برجام، ایفا کردند.
انتخاب پزشکیان و اعتماد جریانهای تندرو
پس از پیروزی مسعود پزشکیان در انتخابات ریاست جمهوری، دولت تصمیم گرفت عباس عراقچی را به عنوان سکاندار سیاست خارجی منصوب کند. او با پیشینهای که در سپاه پاسداران داشت، از جمله چهرههایی بود که مورد اقبال جریانهای تندروتر در بدنه حاکمیت جمهوری اسلامی قرار گرفت.
همچنین روایتی وجود دارد که نظر مثبت علی خامنهای روی عباس عراقچی، موجب شده که جواد ظریف که نقش مهمی در پیروزی مسعود پزشکیان در انتخابات داشت، در نهایت به عنوان معاون سیاسی رئيس جمهور معرفی شود؛ چرا که این نگرانی وجود داشته، حضور ظریف در آن سمت، باعث زیرسایه رفتن عباس عراقچی شود.
در مقابل عراقچی از ابتدای حضورش به عنوان وزیر امور خارجه، بارها در جمعهایی حضور یافت که معمولا ارتباط مستقیمی با سیاست خارجی نداشتند؛ از نشست با فرماندهان سپاه و حضور در جمع روحانیون شهر قم تا شرکت در جشن باشگاه پرسپولیس و کافهگردیهای او در دوحه و دمشق.
پروندههای ناتمام و شکستهای پیاپی
عراقچی در بیش از یک سال حضورش در دولت، نتوانسته تقریبا هیچ پرونده مهمی در سیاست خارجی را به نتیجه برساند. تلاشهای او در حوزههای مختلف غالبا با شکست روبهرو شده است.
از جمله این موارد، توافق او با رافائل گروسی در قاهره برای ازسرگیری بازرسیهای آژانس بود؛ توافقی که قرار بود مانع فعال شدن مکانیسم ماشه شود، اما در نهایت خود وزارت امور خارجه ایران پایان آن را اعلام کرد.
او همچنین در جریان سفر شهریورماه امسال به نیویورک، تلاشی دقیقه نودی برای جلوگیری از بازگشت تحریمهای سازمان ملل انجام داد که آن هم در نهایت ناکام ماند.
عراقچی در سفر خود به لبنان نیز با استقبال سردی از سوی این متحد جمهوری اسلامی روبهرو شد. اظهارات تند وزیر خارجه لبنان و همچنین نپذیرفتن دعوت ایران برای سفر به تهران، به عنوان یکی دیگر از نقاط منفی ثبت شده در کارنامه این دیپلمات در وزارت خارجه به شمار میرود.
حضور در دورهای پر دردسر
عراقچی البته در دولتی مسئولیت وزارت امور خارجه را برعهده گرفته است که احتمالا سختترین روزهای تاریخ جمهوری اسلامی بوده است. از تحریمهای آمریکا و اروپا گرفته تا جنگ ۱۲ روزه و نخستین درگیری نظامی مستقیم ایران و اسرائيل در تاریخ.
عراقچی همجنین شاهد پایان توافقی بود که خود یک دهه قبل در پیریزی آن نقشآفرین بود. ضمن اینکه فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت دوباره تحریمهای سازمان ملل هم در همین دوره اتفاق افتاد.
رخدادهایی که عراقچی در هیچیک از این موارد نتوانست نقش موثری ایفا کند و جملگی تلاشهای او با شکست رو به رو شد. هرچند برخی از ناظران سیاسی بر این باورند که عراقچی به عنوان یک فرد، به تنهایی نمیتوانسته کار چندانی انجام دهد اما در مقابل برخی از کارشناسان سیاست خارجی ایده دیگری دارند.
کوروش احمدی، دیپلمات پیشین ایران در سازمان ملل، در گفتگویی با رسانهها در ایران در این خصوص میگوید: «وزارت خارجه باید ادبیات دیپلماتیک داشته باشد. نیازی نیست همه ارگانها یک زبان مشترک داشته باشند. وزارت خارجه باید در شرایط سخت، راهحلهای تازه پیدا کند تا بتواند نهادهای بالادستی را قانع کند تا مسیردیگری را پی بگیرند.»
قطع تماس با آمریکا؛ توقف بدون افق
وزیر امور خارجه ایران در تازهترین مصاحبه خود با یک رسانه روسی گفته است که چند ماهی میشود دیگر با استیو ویتکاف، نماینده ویژه رئیس جمهور آمریکا، تماسی ندارد.
او در این باره گفته است: «آنها بر ازسرگیری مذاکرات اصرار داشتند، اما به نظر من این اصرار با رویکردی کاملا نادرست همراه بود و در نتیجه ما تماسها را متوقف کردیم.»
عراقچی افزوده است: «باید صبر کنیم تا زمانی که آمریکاییها به این نقطه برسند تا دوباره مذاکرات را آغاز کنیم.»
این در حالی است که فشار تحریمها و سنگینی سایه جنگ بر سر کشور، وضعیت نابسمانی را در کشور حکمفرما کرده و بسیاری انتظار دارند با انجام گفتگوهای جدی میان تهران و واشنگتن، این شرایط نگرانکننده هرچه زودتر پایان یابد.
وزیر اجرا یا دیپلمات ابتکار
هرچند عراقچی، مانند همتایان خود در دیگر کشورها، مجری دستورالعملهایی است که نهادهای بالادستی تعیین میکنند، اما یکی از وظایف اصلی وزیر امور خارجه، تلاش برای یافتن راهحل در میان اختلافها و گشودن مسیرهای تازه در روندهای بنبستگونه است.
منتقدان میگویند عراقچی در این زمینه نقش فعالی ایفا نکرده است.
عراقچی در ماههای اخیر، در مقالاتی که در رسانههای غربی و عربی منتشر کرده، ادبیاتی شبیه فرماندهان نظامی یا تئوریسینهای ایدئولوژیک جمهوری اسلامی به کار برده است؛ ادبیاتی که تناسب چندانی با جایگاه وزارت امور خارجه ندارد.
همین مسئله باعث شده انتقادها از او، هم از سوی دیپلماتهای باسابقه وزارت خارجه و هم از سوی چهرههای سیاسی داخل ایران افزایش یابد.
احمد زیدآبادی، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی، پیشتر در انتقادی نوشته بود: «مسئولانی مانند عباس عراقچی بارها میگویند میخواهیم به توافق برسیم، اما شرایط اجازه نمیدهد. اگر واقعا ارادهای وجود دارد، چرا اقدام عملی نمیشود و اگر وجود ندارد، چرا مردم را با جملههای کلیشهای خسته میکنید؟»
ابوالقاسم دلفی، سفیر پیشین ایران در فرانسه، نیز از منتقدان رویکردهای عراقچی است. او گفته است: «گاهی وقتی عراقچی صحبت میکند، انگار یک سخنگوی نظامی در حال نطق است. او در بعضی مواضع با رویکردهای دولت پزشکیان همسو نیست.»
مسیری کمهزینه و کمثمر
با وجود همه این انتقادها، به نظر میرسد عباس عراقچی تصمیم گرفته مسیری متفاوت از محمدجواد ظریف را دنبال کند. او احتمالا با مرور تجربه وزیر پیشین و فشارهایی که ظریف در سالهای فعالیتش چه از سوی تندروهای وابسته به حکومت در داخل و چه از سوی منتقدین و مخالفین حکومت متحمل شد، ، ترجیح داده در کنار قدرت داخلی مستقر بایستد.
به کانال تلگرام یورونیوز فارسی بپیوندید
تکرار مواضع مقامهای نظامی، پرهیز از ابتکار در سیاست خارجی و حرکت در چارچوبی کمریسک، شاید برای او انتخابی کمدردسرتر باشد؛ مسیری که در عین حال، چشماندازی بیثمرتر برای سیاست خارجی ایران ترسیم میکند.









