آنان و دیگران(۱)

طبق تعریف، سیاست سلامت (health policy) تصمیمات، برنامه‌ها و اقداماتی هستند که برای محقق‌کردن اهداف حوزه سلامت در یک جامعه به اجرا درمی‌آیند. براساس توصیه‌های سازمان جهانی بهداشت، وقتی سیاست سلامت از شفافیت لازم برخوردار باشد، منجر به این می‌شود که چشم‌انداز مشخصی برای آینده تعریف شده و سطح سلامت جامعه ارتقا یابد.

خلاصه خبر

طبق تعریف، سیاست سلامت  (health policy) تصمیمات، برنامه‌ها و اقداماتی هستند که برای محقق‌کردن اهداف حوزه سلامت در یک جامعه به اجرا درمی‌آیند. براساس توصیه‌های سازمان جهانی بهداشت، وقتی سیاست سلامت از شفافیت لازم برخوردار باشد، منجر به این می‌شود که چشم‌انداز مشخصی برای آینده تعریف شده و سطح سلامت جامعه ارتقا یابد.

در این چشم‌انداز است که اولویت‌ها و نقش‌های مورد انتظار از ساختارهای مختلف سیاست‌گذاری و اجرا در بخش‌های مختلف حاکمیتی و غیردولتی مشخص می‌شود. برای محقق‌شدن اهداف سیاست سلامت، ضروری است که عموم مردم نیز از کلیات سیاست سلامت کشور، برنامه‌های مختلف و نحوه مشارکت و مسئولیت خود به‌درستی مطلع شده و مشارکت لازم را داشته باشند. لازم به ذکر است که سیاست سلامت دارای بخش‌های مختلفی است که می‌توان به مواردی نظیر سیاست سلامت عمومی، خدمات مراقبتی، بیمه و مراقبت‌های فردی اشاره کرد. سیاست سلامت روان نیز از‌جمله طبقات مهم سیاست سلامت محسوب می‌شود. برای ارزیابی جامع سیاست سلامت روان کشور، آگاهی از عملکرد کشورهای شاخص، نقش مهمی در مشخص‌شدن کیفیت خدمات، نقاط قوت و ضعف و برنامه‌ریزی برای اصلاح نواقص در دیگر کشورها خواهد داشت. 

کشورهای اسکاندیناوی، اروپای غربی، استرالیا، کانادا و نیوزیلند نامدارترین کشورهایی هستند که سال‌هاست با پی‌بردن به نقش سلامت روان در توسعه پایدار، اهمیت ویژه‌ای برای سیاست سلامت روان قائل شده و دستاوردهای چشمگیری داشته‌اند. مرور اجزای اجرائی این کشورها نشان می‌دهد که سیاست سلامت روان «آنان» از 10 مورد تبعیت می‌کند که به‌ اختصار توضیح داده می‌شوند.

 ۱. سیاست‌های مبتنی بر حقوق: در کشورهای اشاره‌شده، سلامت روان به‌عنوان یکی از حقوق بشر به رسمیت شناخته شده است. طبیعتا وقتی که کشوری سلامت روان را به‌عنوان حق افراد در نظر بگیرد، برای تأمین و تقویت آن تلاش‌های لازم را خواهد کرد. در نتیجه ساختار حاکمیتی در این کشورها برای تک‌تک افراد ارزش و احترام لازم را قائل شده و با تصویب حقوق شهروندی و آموزش آن به عموم، زمینه زندگی مسالمت‌آمیز را فراهم می‌آورد. بدیهی است که مبتنی بر این ویژگی است که دولت‌های «سلامت‌محور»، خود را در برابر مردم کشورشان مسئول می‌دانند. بر‌اساس سیاست‌های مبتنی بر حقوق، به‌هیچ‌عنوان قوانین تبعیض‌آمیز وضع نمی‌شود؛ از استقلال بیماران دارای اختلالات روان‌شناختی حمایت می‌شود؛ از شیوه‌های قهری نظیر بستری‌کردن اجباری، درمان‌های اجباری، محدودیت‌های فیزیکی، قرنطینه‌کردن، الکتروشوک درمانی اجباری و حبس تحت قوانین سلامت روان به‌شدت اجتناب می‌شود. مورد مهم دیگر در سیاست‌های مبتنی بر حقوق این است که هیچ درمانی بدون اخذ رضایت فرد انجام نمی‌شود. آخرین مورد در این ویژگی این است که متعاقب شأن فرد، رازداری، اهمیت دوچندانی پیدا می‌کند.

 ۲. راهبرد ملی سلامت روان (national mental health strategy) و به‌روزرسانی منظم آن: در این کشورها تلاش درخورتوجهی می‌شود تا سند ملی و راهبردی سلامت روان با مشارکت طیف گسترده‌ای از متخصصان، ذی‌نفعان و فعالان تألیف شده و هر سه تا پنج سال به‌روزرسانی شود. روشن است که این سند کاملا با اسناد راهنما و مرجعی نظیر سازمان جهانی بهداشت و حتی سازمان توسعه همکاری‌های اقتصادی (OECD) مطابقت دارد. جالب است که سازمان توسعه همکاری‌های اقتصادی اهمیت ویژه‌ای برای سلامت روان قائل بوده و با ارائه چارچوب‌های منظم به کشورها کمک کرده است که با هدف توسعه اقتصادی، وضعیت سلامت روان کشور خود را بهبود دهند.

 ۳. خدمات یکپارچه (روان‌شناختی، جسمانی، اجتماعی): این ویژگی ایجاب می‌کند که مراقبت‌های اولیه، مراقبت‌های سلامت روان، خدمات اجتماعی، سلامت عمومی و خدمات ترک اعتیاد، به شکلی منسجم طراحی و اجرا شوند. در این وضعیت، همه مداخلات حوزه سلامت اعم از روان‌شناختی، جسمانی و اجتماعی در یک قالب، سیاست‌گذاری، برنامه‌ریزی و اجرا می‌شوند. به عبارتی به‌ جای اینکه ذهن و روان به یک بخش سپرده شده و جسم و جامعه هم به دیگر بخش‌ها، هر سه بخش به شکل یکپارچه در نظر گرفته می‌شوند. به‌عنوان نمونه وقتی که فردی برای سلامت‌آزمایی (چک‌آپ) به بیمارستان مراجعه می‌کند، برای دیابت او درمان پزشکی و افسردگی‌اش، روان‌درمانی تعیین شده، ضمن اینکه برای اصلاح الگوی سبک زندگی برای او یک مربی سبک زندگی نیز تعیین می‌شود. در مجموع این مورد از سیاست‌گذاری مانع از جداسازی خدمات شده و اهمیت شناسایی‌های اولیه را روشن می‌کند. با توجه به پیامد غیریکپارچه خدمات سلامتی که افزایش درخورتوجه هزینه‌هاست، اهمیت خدمات یکپارچه مشخص می‌شود.

 ۴. تأکید ویژه بر برنامه‌های پیشگیری و مداخلات اولیه: در این کشورها به‌ جای اجازه‌دادن به شکل‌گیری اختلال و آسیب و شدت‌گرفتن آنها اقدامات مهمی به اجرا در‌می‌آیند تا بروز این اختلالات به حداقل ممکن کاهش یابد. آموزش فراگیر و باکیفیت مهارت‌های زندگی و یادگیری اجتماعی-هیجانی (برنامه‌ای شبیه به مهارت‌های زندگی) در مدارس، غربالگری نوجوانان و گروه‌های پرخطر، گسترش برنامه‌های حمایت از خانواده، آموزش معلمان و پزشکان عمومی برای شناسایی علائم اولیه، طراحی برنامه‌های ضد خشونت و قلدری، مهم‌ترین اقدامات در این زمینه از سیاست سلامت روان کشورهای دارای چارچوب‌های منسجم در حوزه سلامت روان است.

 ۵. دسترسی همگانی و حمایت مالی: در این کشورها ورای وضعیت مالی افراد، امکان دسترسی همه افراد به انواع خدمات سلامت روان وجود دارد. ازاین‌رو در این کشورها بیمه‌های همگانی وجود دارد؛ جلسات درمان رایگان بوده یا هزینه‌اش بسیار ناچیز است؛ درمان برای کودکان و گروه‌های در معرض خطر از طرف شرکت‌های بیمه به شکل کامل پوشش داده می‌شود و زمان انتظار برای دریافت انواع خدمات به‌شدت کم است.

 ۶. سرمایه انسانی کافی و مجرب: کشورهای برتر در حوزه سلامت روان، هزینه درخورتوجهی را در زمینه تربیت روان‌پزشک، روان‌شناس، مددکار اجتماعی، روان‌پرستار و مشاور مدرسه صرف می‌کنند. ضمن اینکه آموزش مداوم، استانداردهای اخلاقی و صدور گواهینامه‌های ملی حرفه‌ای نیز با قوت دنبال می‌شود. 

۷. مراقبت‌های محله‌محور: در این کشورها به‌شدت از بستری‌کردن در مراکز پرهیز می‌شود. راه‌اندازی مراکز محلی سلامت روان، گروه‌های واکنش سریع در بحران‌ها، خانه‌های حمایتی، توان‌بخشی محله‌محور در این قالب انجام می‌شود. هدف از همه این اقدامات ازبین‌بردن باورهای غلط درباره اختلالات روان‌شناختی، بهبود نتایج و حمایت از حقوق افراد است. 

۸. سامانه‌های اطلاعاتی، ثبت و کنترل کیفیت: طبق این مورد دسترسی، کیفیت خدمات، زمان انتظار برای دریافت خدمات، نتایج درمانی، بی‌عدالتی در دریافت خدمات، آمار خودکشی و رخدادهای ناخوشایند با دقت رصد می‌شود. این‌گونه است که سیاست سلامت روان بر‌اساس داده‌ها و نه عقاید سیاسی یا ایدئولوژیک تغییر می‌کنند. 

۹. همکاری‌های بین‌بخشی (رویکرد دولت یکپارچه): کشورهایی که سلامت روان در آنها در اولویت سیاست‌گذاری‌ها قرار دارد، سلامت روان را به‌عنوان موضوعی که صرفا به حوزه سلامت مربوط باشد، در نظر نمی‌گیرند. آموزش، کار، عدالت و همه ابعاد آن، مسکن، رفاه، حمایت همه‌جانبه از کودکان و نوجوانان و... همگی بر‌اساس توجه به‌ سلامت روان مدنظر قرار می‌گیرند. ازاین‌رو هماهنگی بین وزارتخانه‌ها ضروری بوده و کاملا رسمیت دارد. 

۱۰. کارزارهای آگاهی عمومی و تغییر باورهای منفی درمورد اختلالات روانی: با توجه‌ به اینکه هنوز هم در قرن ۲۱ در بسیاری از جوامع و حتی کشورهای شاخص در این حوزه، دیدگاه‌های غلط و نادرستی درباره سلامت روان وجود دارد، دولت‌ها با به‌کارگیری روش‌های مختلف تلاش می‌کنند که این نوع از باورها را تغییر دهند. هنجار‌شدن تلاش برای دریافت کمک و حمایت، کاهش تبعیض، افزایش سواد سلامت روان، فعال‌کردن رسانه‌ها، مدارس و محیط‌های کار، مشارکت‌دادن چهره‌های هنری، ورزشی، علمی و... و کسانی که دارای تجربه‌های زیسته‌ای در حوزه سلامت روان هستند، مهم‌ترین اقدامات هستند. در مجموع این نوع از اقدامات موجب افزایش میل به دریافت خدمات و کاهش تعلل افراد خواهد شد. 

در پایان به شکل خلاصه می‌توان گفت که کشورهای برتر در حوزه سلامت روان حق‌محورند، بر‌اساس داده‌ها تصمیم‌گیری می‌کنند؛ خدمات سلامت روان از نظر مالی کاملا دست‌یافتنی هستند؛ برنامه‌های سلامت روان محله‌محور بوده و به شکل منظم به‌روزرسانی می‌شوند. در بخش دوم این یادداشت، جزئیات بیشتری درمورد چندوچون سیاست سلامت روان در آن کشورها ارائه خواهد‌شد.

درون‌ها تیره شد باشد که از غیب/ چراغی بر‌ کُند خلوت‌نشینی 

 

آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.

نظرات کاربران
ارسال به صورت ناشناس
اخبار داغ