کجا رفت آن فوتبالی که به یاد داریم؟
حدود 30 سال قبل بود. پرسپولیس در قزاقستان که هنوز فوتبال این کشور بخشی از آسیا بود، مقابل آلیمای این کشور در جام باشگاههای آسیا و در بازی رفت 3 بر صفر بازنده شد. امید برای برد در بازی برگشت کم بود، اما هواداران استقلال و پرسپولیس یک روز بهیادماندنی خلق کردند. با هم متحد شدند و یکصدا از دقیقه یک تا آخرین لحظه پرسپولیس را تشویق کردند تا این تیم با نتیجه 5 بر صفر بازی را ببرد.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
افسون حضرتی: حدود 30 سال قبل بود. پرسپولیس در قزاقستان که هنوز فوتبال این کشور بخشی از آسیا بود، مقابل آلیمای این کشور در جام باشگاههای آسیا و در بازی رفت 3 بر صفر بازنده شد. امید برای برد در بازی برگشت کم بود، اما هواداران استقلال و پرسپولیس یک روز بهیادماندنی خلق کردند. با هم متحد شدند و یکصدا از دقیقه یک تا آخرین لحظه پرسپولیس را تشویق کردند تا این تیم با نتیجه 5 بر صفر بازی را ببرد. 75 هزار تماشاگر آن روز فقط یک رنگ را دیدند؛ قرمز! یک هفته بعد همین داستان برای استقلال هم تکرار شد. آبیها در مسابقات جام در جام آسیا، مقابل نوف باخور ازبکستان 4 بر یک در دیدار رفت شکست خوردند و برای صعود در بازی برگشت به سه گل احتیاج داشتند. آن روز هم تماشاگران فوتبال یکرنگ شدند؛ فقط آبی و آن هم چه جمعیتی. چه اتفاقی در این سه دهه افتاده که تماشاگران آن روزها را از یاد بردهاند؟ اوضاع فعلی که هوادار فوتبال این چنین عاصی و عصبانی و عصیانگر باشد و حتی به همشهری خود هم توهین کند، مطلوب چه کسانی است؟ مگر مردم از این فوتبال چه میخواستند؟ مگر این فوتبال 90دقیقهای 20 سال پیش چه منفعتی برایشان داشت که الان از آنها دریغ شده باشد؟ کجا رفتند تماشاگرانی که 90 دقیقه حنجره پاره کردند و روی سکوها حتی لحظهای آرام و قرار نداشتند تا رقیب سنتیشان به مرحله بعدی صعود کند؟ چطور ذهن و زبان آن نسل اینچنین رنگ باخته و بقایای آن هم بهسختی یافت میشود؟ انگار سایه محوی از یک خاطره هستند، خاطرهای که باید به سلولهای مغز فشار آورد تا بلکه یک لحظه صحنهای از آن روزگار در ذهن شکل بگیرد. تصمیمگیرندگان فوتبال کجا هستند تا ببینند از 75 هزار نفر، 85 هزار نفری که از در و دیوار بالا میرفتند تا روی سکوهای غیراستاندارد آزادی بنشینند، فوتبال به هفت هزار نفر رسیده که برای فحاشی به نمادها و حتی اسطورههای تاریخ فوتبالمان به ورزشگاه میآیند؟ دست مریزاد! بهتر از این نمیتوانستند فوتبال را خراب کنند. مثل ورزشگاه آزادی که بولدوزر به جانش انداختند و مدتی طولانی است که برای بازسازی هر روز کلنگ را به بخشی از بدنش میکوبند به این بهانه که باید جوان شود، با اصل فوتبال هم همین مشی و روش را داشتید. پول بیحساب و کتاب را مثل دریا در فوتبال رها کردید، غافل از اینکه همین پول، مثل سیل است برای ظرفیت یک استکان. اگر زیادی داخلش بریزید، کمظرفیت و نازک است و میشکند. آن رجزخوانیهای محترمانه را حتما به یاد دارید. شاید خودتان هم یکی از همانهایی بود که بعضی روزها به ورزشگاه میرفتید و فریادی سر میدادید. امروز را چطور میبینید؟ دیگر کسی فرق «سره از ناسره» را تشخیص نمیدهد. دیگر برای کسی مهم نیست که وزن یک نیمکت را اسطوره آن تعیین میکند. کافی است روی سکو جاگیر شوند و هرچه میخواهند را در قالب شعار و حمایت از تیم خودی، بر زبان آورند. فرهنگی که از آن دم میزنید کجا رفته؟ چطور میتوان آن را دوباره یافت؟ چطور میتوانیم این خشم و نفرت را بار دیگر تغییر دهیم؟ کجا رفت روزهایی که فوتبال عشق مردم بود، باعث خندههای از ته دل بود و گریههای پرسوز. فوتبال را برعکس به خورد مردم دادید. امروز بعد از هر برد برای هم شاخ و شانه میکشند و برای شکستها از ته دل قهقهه میزنند و تمسخر میکنند. خوب نگاه کنید و ببینید چه اتفاقات و تصاویر تلخی از این فوتبالِ تغییر شکل یافته، به جامعه تزریق میشود. یاد آن روزگاران به خیر.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.







