پرتره مردی که ایرانیان را کتابخوان کرد
«مشتزنی در رینگ ترجمه» به تهیهکنندگی آریان عطارپور و کارگردانی حنیف شهپرراد که در بخش مستند بلند نوزدهمین جشنواره «سینماحقیقت» حضور دارد، مستندی است که بهدرستی از همان عنوان، موضع خود را روشن میکند: فیلم قرار نیست مدیحهای برای ذبیحالله منصوری بسازد و نه قرار است در مقام دادگاه، حکم نهایی صادر کند.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
مطهره کشاورز محمدیان: «مشتزنی در رینگ ترجمه» به تهیهکنندگی آریان عطارپور و کارگردانی حنیف شهپرراد که در بخش مستند بلند نوزدهمین جشنواره «سینماحقیقت» حضور دارد، مستندی است که بهدرستی از همان عنوان، موضع خود را روشن میکند: فیلم قرار نیست مدیحهای برای ذبیحالله منصوری بسازد و نه قرار است در مقام دادگاه، حکم نهایی صادر کند. در این مستند با اثری مواجهیم که میکوشد یکی از مناقشهبرانگیزترین چهرههای تاریخ ترجمه و مطبوعات ایران را در میانه یک رینگ فکری و تاریخی قرار دهد؛ جایی که مشتها نه از سر خشونت، بلکه از دل پرسش پرتاب میشوند. مهمترین امتیاز فیلم، تکیه آن بر منبعی است که سالهاست به عنوان سندی یگانه شناخته میشود؛ هسته اصلی روایت فیلم بر گفتوگوهای اسماعیل جمشیدی با منصوری استوار است، مجموعه مصاحبههایی که طی سالهای ۱۳۵۳ تا ۱۳۶۴ انجام شده و عملا یگانه منبع مستقیم باقیمانده از مواجهه گفتاری با منصوری بهشمار میآیند. فیلمساز برای کاستن از تکمنبعی، روایت را صرفا به بازآفرینی این گفتوگوها محدود نمیکند و با گنجاندن گفتوگو با چهرههایی چون اسد امرایی (مترجم)، خسرو معتضد (مورخ)، رضا یکرنگیان (ناشر)، علی دهباشی (پژوهشگر)، علیرضا رئیسدانا (ناشر) و مسعود بهنود (نویسنده و روزنامهنگار) میکوشد بر سویههای پنهان شخصیت یکی از پررمزورازترین چهرههای ادبیات ایران نور بتاباند. در این فیلم، رضا بهبودی نقش ذبیحالله منصوری را ایفا میکند. بازسازیهای این مستند از نظر اجرایی قابل قبول و اثرگذارند. بهبودی بیشتر از آنکه در دام تیپسازی بیفتد، سعی میکند «ابهام» شخصیت منصوری را بازی کند؛ پرکارترین، موفقترین و پولسازترین روزنامهنگار، مترجم و نویسنده تاریخ مطبوعات که ایرانیان را کتابخوان کرد. در کنار بازسازیها، استفاده از صدای چهرههای شاخصی مثل فرهاد ورهرام هم از امتیازهای این فیلم است؛ انتخابی که به روایت، وقار و اعتبار میبخشد. یکی از جذابترین بخشهای مستند «مشتزنی در رینگ ترجمه» جایی است که فیلم از روایت صرف فاصله میگیرد و به سراغ راستیآزمایی میرود. ذبیحالله منصوری در گفتوگو با اسماعیل جمشیدی ادعا میکند در جوانی بوکسور بوده و حتی مقامهایی هم داشته؛ ادعایی که کارگردان تصمیم میگیرد آن را محک بزند و سراغ یک بوکسور میرود؛ کسی که کتاب «قهرمانان بوکس در ایران» را در اختیار دارد و با ورقزدن آن، بهسادگی روشن میکند نامی از منصوری در میان نیست. بررسی عکسهای منصوری هم به نتیجهای مشابه میرسد؛ بوکسور بعد از نگاهی به چهره او با قطعیت احتمال بوکسور بودنش را رد میکند و به تعبیر خودش میگوید: «در صورتش رد هیچ مشتی دیده نمیشود». فیلم این خط را همانجا متوقف نمیکند. در ادامه فریمی از ولادیمیر ناباکوف با دستکشهای بوکس روی پرده ظاهر میشود؛ تصویری که معنایی فراتر از یک شوخی بصری پیدا میکند. انگار مسئله فقط ترجمه رمان «لولیتا» نیست، بلکه نوعی همسانسازی با نویسنده هم در کار بوده است؛ انگار منصوری نهتنها متن را از آنِ خود کرده، بلکه رفتار ناباکوف را هم، آگاهانه یا ناآگاهانه، وام گرفته است. این فیلم در پرداخت به مسئله اصلی -مرز مخدوش ترجمه و تألیف در آثار منصوری- محتاط اما پیگیر است.
نه بهسادگی او را متهم میکند و نه از زیر بار طرح پرسش طفره میرود. این میانهروی اگرچه انتخابی هوشمندانه برای یک مستند پژوهشی است، اما گاه باعث میشود مخاطب حرفهای احساس کند فیلم در لحظاتی یک گام زودتر ترمز میگیرد؛ درست همانجا که میتوانست رادیکالتر و بیرحمانهتر باشد. شهپرراد در این مستند با کنار هم نشاندن روایتها، اسناد و نگاههای مختلف، پرترهای گسترده از ذبیحالله منصوری میسازد؛ پرترهای که محصول یک روایت واحد و قطعی نیست، بلکه حاصل تلاقی دیدگاهها و خوانشهای متنوعی است که هرکدام بخشی از این شخصیت پیچیده را روشن میکنند. در مجموع، «مشتزنی در رینگ ترجمه» اثری جدی، پژوهشمحور و قابل اتکاست. همین که او منصوری را از قاب روایتهای سادهانگارانه بیرون میکشد و به رینگ پرسش میآورد، دستاورد کمی نیست.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.







