درس آرال را برای دریاچه ارومیه نیاموختیم

سرگذشت دریاچه آرال در شوروی سابق می‌توانست برای جلوگیری از روند مخرب ایجادشده در دریاچه ارومیه مورد استفاده قرار گیرد. این‌طور نشد و 30 سال پس از آغاز تخریب دریاچه آرال (خوارزم)، دریاچه ارومیه هم عملا در همان مسیر قرار گرفت.

خلاصه خبر

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

سرگذشت دریاچه آرال در شوروی سابق می‌توانست برای جلوگیری از روند مخرب ایجادشده در دریاچه ارومیه مورد استفاده قرار گیرد. این‌طور نشد و 30 سال پس از آغاز تخریب دریاچه آرال (خوارزم)، دریاچه ارومیه هم عملا در همان مسیر قرار گرفت.

دریاچه آرال که زمانی چهارمین دریاچه بزرگ داخلی جهان بود و به دلیل پروژه‌های کشاورزی در مقیاس بزرگ دوران شوروی، عمدتا برای کشت پنبه، تا حد زیادی خشک شد. اتحاد جماهیر شوروی برای کشاورزی پنبه و سیاست «طلای سفید» در اواسط قرن بیستم، به‌ویژه در دوران نیکیتا خروشچف در دهه 1950 برنامه‌ای را برای گسترش کشاورزی در منطقه خشک آسیای مرکزی آغاز کرد. برای حمایت از مزارع وسیع و پرآب پنبه و تا حد کمتری برنج در جمهوری‌های شوروی ازبکستان و قزاقستان، دو رودخانه اصلی که دریای آرال را تغذیه می‌کردند -آمودریا و سیردریا- به طور گسترده از طریق کانال‌های آبیاری و سدهای ساخته‌شده منحرف شدند. سالانه حدود ۲۰ تا ۶۰ کیلومتر مکعب آب منحرف می‌شد و بخش زیادی از آن به دلیل سامانه‌های آبیاری ناکارآمد و نشت در بیابان، از بین ‌رفت. این کاهش شدید موجب شد عملا برای چندین دهه هیچ آبی به دریا نرسد.

خشک‌شدن عمدی دریای آرال یکی از بدترین فجایع محیط‌زیستی کره زمین را با پیامدهای شدید محیط‌زیستی، اقتصادی و بهداشتی ایجاد کرد. دریاچه به طرز چشمگیری به کسری از اندازه اصلی خود کاهش یافت و منجر به افزایش شوری و فروپاشی صنعت ماهیگیری که زمانی پررونق بود، شد. بستر دریا که در معرض دید قرار گرفته بود، به یک بیابان وسیع نمکی تبدیل شد. خشک‌شدن دریای آرال، واقع بین قزاقستان و ازبکستان در دهه 1960، نتیجه عمل برنامه‌ریزان مرکزی شوروی بود که یک پروژه کشاورزی عظیم را برای تبدیل آسیای مرکزی به یک منطقه بزرگ تولیدکننده پنبه (طلای سفید) آغاز کردند. برای آبیاری مزارع وسیع پنبه، روی دو رودخانه اصلی تغذیه‌کننده دریای آرال -آمودریا و سیردریا- به طور گسترده سدسازی شد و آب از طریق کانال‌ها منحرف شد. این دریاچه تا دهه 2000، حدود 90 درصد از حجم خود را از دست داد و به چندین دریاچه کوچک‌تر تقسیم شد.

فروپاشی زیست‌محیطی و شوری زیاد باعث کشته‌شدن بیشتر گونه‌های ماهی بومی و فروپاشی صنعت ماهیگیری شد. در بحران سلامت، گردوغبار سمی ناشی از باد (مخلوط با نمک و مواد شیمیایی کشاورزی) از بستر دریا که در معرض دید قرار گرفته بود، باعث بیماری‌های تنفسی، سرطان‌ها و مرگ‌ومیر بالای نوزادان در نزدیکی شد. با افول اقتصادی، بنادر سابق کیلومترها دورتر از آب به گل نشستند و کسب‌وکارهای وابسته به ماهیگیری ویران شدند. تغییرات اقلیمی منطقه‌ای با از دست دادن اثر تعدیل‌کننده دریاچه منجر به تابستان‌های گرم‌تر و زمستان‌های سردتر شد.

فاجعه دریای آرال درس عبرتی آشکار در مورد تغییرات زیست‌محیطی ناشی از انسان و پیامدهای اولویت‌دادن به اهداف اقتصادی کوتاه‌مدت بر پایداری اکوسیستم است.

گردوغبار ناشی از باد از دشت‌های نمکی سمی، آلوده به آفت‌کش‌ها و کودهای کشاورزی، یک خطر عمده برای سلامت عمومی ایجاد و زمین‌های کشاورزی اطراف را بیشتر تخریب کرد. گرد و غبار و آب آلوده منجر به نرخ بالای بیماری‌های تنفسی، سرطان‌ها و سایر مشکلات بهداشتی در بین جمعیت محلی شد، به طوری که در برخی مناطق نرخ سرطان 20 برابر میانگین جهانی گزارش شده است. تلاش‌هایی برای کاهش این فاجعه انجام شده است، از جمله ساخت سدی در دهه 2000 که به بهبود نسبی دریای آرال شمالی کمک کرد؛ اگرچه دریای آرال جنوبی تا حد زیادی ازدست‌رفته تلقی می‌شود.

موارد متعدد دیگری در سراسر جهان وجود دارد که دریاچه‌ها به دلیل عوامل مشابه، عمدتا فعالیت‌های انسانی (به‌ویژه انحراف بیش از حد آب برای کشاورزی) و تغییرات اقلیمی، به طور چشمگیری کاهش یافته یا کاملا خشک شده‌اند. از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، قزاقستان -با کمک‌های بین‌المللی- سد کوک-آرال را ساخت که در سال ۲۰۰۵ برای نجات دریای آرال شمالی تکمیل شد. سطح آب در شمال دریاچه افزایش و شوری کاهش یافته و برخی از ذخایر ماهی بازگشته‌اند. با این حال، دریای آرال جنوبی بزرگ‌تر در ازبکستان عمدتا خشک مانده است و به دلیل اتکای مداوم ازبکستان به کشاورزی پنبه و جریان محدود رودخانه، تلاش‌های کمی برای احیای آن انجام شده است.

دریاچه ارومیه که زمانی بزرگ‌ترین دریاچه آب شور خاورمیانه بود نیز از میانه دهه 70 شمسی حدود 90 درصد از حجم خود را از دست داده است. علل اصلی آن ساخت گسترده سد، هزاران چاه غیرقانونی و انحراف آب از رودخانه‌های فرعی برای حمایت از کشاورزی (سیب، گندم، آفتابگردان) است. دشت‌های نمکی حاصل از آن، منبع اصلی گردوغبار ناشی از باد و مشکلات بهداشتی برای مردم محلی هستند. این موارد به عنوان داستان‌های هشداردهنده در مورد پیامدهای شدید زیست‌محیطی، بهداشتی و اقتصادی مدیریت ناپایدار آب، به‌ویژه در مناطق خشک با تقاضای بالای آب برای کشاورزی، عمل می‌کنند. متأسفانه داستان دریاچه ارومیه نشان داد ما به آنچه بر آرال گذشته بود، بی‌تفاوت بودیم و از فاجعه‌ای که بر دریاچه ارومیه رفت، چشم‌پوشی کردیم.

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.

نظرات کاربران
ارسال به صورت ناشناس
اخبار داغ