دوستیِ یکبار مصرف!

«در ملّتهای دنیا یک احساس بی‌اعتمادی و بیزاری نسبت به دولت آمریکا به‌وجود بیاید؛ این مخصوص کشور ما نیست؛ هر ملّتی به آمریکا اعتماد کرد، ضربه خورد؛ حتّی آن کسانی که دوست آمریکا بودند.» رهبر انقلاب ۱۳۹۲/۰۸/۱۲

این خبر حاوی محتوای صوتی یا تصویری است. برای جزییات بیشتر به منبع خبر مراجعه کنید
خلاصه خبر
فارس - خط رهبری: در سیاست بین‌الملل، بعضی الگوها آن‌قدر تکرار می‌شوند که دیگر نمی‌توان نام تصادف بر آن‌ها گذاشت. یکی از روشن‌ترین این الگوها، رفتار ایالات متحده با کشورهایی است که به وعده حمایت، امنیت یا توسعه، به اردوگاه واشنگتن وارد شده‌اند. کشورهایی که در لحظه نیاز، فهمیده‌اند اتحاد با آمریکا تضمین بقا نیست، فقط تعویق بحران است.

وعده‌ای مشترک، سرنوشتی تکراری

داستان‌ها معمولاً شبیه هم شروع می‌شوند. آمریکا با شعارهایی مانند دموکراسی، امنیت، حمایت بین‌المللی یا نجات از دیکتاتوری وارد می‌شود و نخبگان سیاسی یک کشور را قانع می‌کند که با تکیه بر واشنگتن می‌توانند از بحران موجود عبور کنند. با تغییر نگرش نخبگان، به تبع ساختار قدرت نیز تغییر می‌کند و توازن داخلی به هم می‌ریزد و کشور وارد مسیری می‌شود که بازگشت از آن دشوار است.
در این مسیر حتی پایان داستان‌ها هم اغلب یکسان‌اند. وقتی هزینه‌ها بالا می‌رود یا پروژه به بن‌بست می‌رسد، آمریکا یا عقب می‌نشیند، یا کشورها را به حال خود رها می‌کند؛ گاهی حتی بدتر، آن را به میدان تسویه‌حساب‌های بعدی خود با گروهی دیگر تبدیل می‌کند: «هر ملّتی به آمریکا اعتماد کرد، ضربه خورد؛ حتّی آن کسانی که دوست آمریکا بودند. حالا در کشور ما دکتر مصدّق به آمریکاییها اعتماد کرد. مصدّق اعتماد کرد، کتکش را [هم‌] خورد؛ حتّی کسانی که با آمریکا میانه‌شان هم خوب بود و به آمریکا اعتماد کردند، ضربه‌اش را خوردند.» ۱۳۹۲/۰۸/۱۲
این الگوی تکرار شونده در رفتار آمریکا، در طول تاریخ و در تعامل با کشورهای بسیاری به چشم می‌آید . کشورهایی که روابط خود را بر اساس اعتماد به آمریکا بنا می‌کنند و در نهایت چیزی جز خیانت نصیبشان نمی‌شود.

لیبی؛ از نجات تا فروپاشی کامل

لیبی یکی از شفاف‌ترین نمونه‌هاست. در سال ۲۰۱۱، آمریکا و ناتو با شعار تکراری حمایت از مردم لیبی وارد عمل شدند و حکومت قذافی را ساقط کردند، توقع می‌رفت حالا با سقوط قذافی وضعیت کشور رو به بهبود رود اما چیزی خلاف آنچه تصور می‌شد رقم خورد. با فروپاشیدن دولت مرکزی، کشور به میدان جنگ شبه‌نظامیان تبدیل شد و تروریسم گسترش یافت و لیبی از یک دولت باثبات، به یک جغرافیای بی‌دولت و میدان رقابت گروه‌های سیاسی بدل شد. آمریکا و متحدانش، پس از تحقق هدف اصلی که حذف قذافی بود، عملاً لیبی را رها کردند. نه بازسازی برای لیبی رقم خورد و نه امنیت. لیبی نمونه کلاسیک کشوری است که فریب مداخله بشردوستانه را خورد.

افغانستان؛ ۲۰ سال حضور، یک شب خروج

افغانستان نیز عریان‌ترین نمونه خیانت به متحد است. ۲۰ سال حضور نظامی، ساخت دولت وابسته، آموزش نیروهای امنیتی و تزریق میلیاردها دلار، تصویری از یک تعهد بلندمدت را القا می‌کرد. اما خروج آمریکا به صورت ناگهانی و بدون توجه به واقعیت‌های میدانی انجام شد. ساختاری که سال‌ها بر پایه حمایت خارجی بنا شده بود، در چند روز فرو ریخت. نیروهایی که به آمریکا اعتماد کرده بودند، بدون پشتیبان ماندند و حتی فرصت خروج امن را نیز نیافتند. کشور بار دیگر وارد چرخه‌ای از بحران شد. خروج ناگهانی امریکا از افعانستان، بازگشت دوباره طالبان به قدرت را تسهیل کرد و زندگی را بر ساکنان افغانستان، دشوار نمود. این تجربه نشان داد که طولانی بودن حضور آمریکا، به معنای پایدار بودن تعهد آن نیست.

عراق؛ اشغال، بی‌ثبات‌سازی، عقب‌نشینی

در عراق نیز، مداخله آمریکا با وعده ایجاد نظم جدید و ثبات آغاز شد. اما انحلال ساختارهای اصلی دولت، ایجاد خلأ قدرت و تشدید شکاف‌های داخلی، زمینه‌ساز سال‌ها ناامنی شد. آمریکا پس از تغییر موازنه قدرت و تحقق بخشی از اهداف خود، به‌تدریج نقش مستقیم خود را کاهش داد و مسئولیت مدیریت پیامدها را به دیگران واگذار کرد. عراق سال‌ها هزینه تصمیمی را پرداخت که بدون تضمین آینده‌اش اتخاذ شده بود. نتیجه سال‌ها حضور آمریکا در عراق چیزی جز نابودی ساختار دولت، شعله‌ور شدن شکاف‌های قومی و مذهبی، فراهم کردن زمینه‌های ظهور داعش و کشوری که سال‌ها هزینه یک مداخله پرهزینه و بی‌پایان را پرداخت، نداشت. آمریکا نه مسئولیت کامل پیامدها را پذیرفت و نه امنیت پایدار ایجاد کرد؛ فقط معادله قدرت را به‌هم زد و رفت.

اوکراین؛ تکرار همان الگو، با ظاهری مدرن‌تر

اوکراین، تازه‌ترین حلقه این زنجیره است. با این تفاوت که این‌بار همه‌چیز در برابر چشم افکار عمومی جهان رخ داد. آمریکا با تشویق اوکراین به تقابل با روسیه با وعده حمایت سیاسی، مالی و نظامی، این کشور را به خط مقدم یک رقابت بزرگ‌تر کشاند. در ابتدای جنگ، سطح حمایت‌ها بالا بود، اما با طولانی شدن درگیری و افزایش هزینه‌ها، نشانه‌های فرسایش تعهد آمریکا نمایان شد: «آمریکا ‎اوکراین را به این نقطه کشاند؛ با ورود در مسائل داخلی آن کشور، حرکت مخملی به وجود آوردن، کودتای رنگی درست کردن، این دولت را برداشتن، آن دولت را گذاشتن؛ اینها طبعاً به همین جاها منتهی میشود. ریشه‌ی بحران در اوکراین ‎سیاستهای آمریکا است.» ۱۴۰۰/۱۲/۱۰
کمک‌ها مشروط شد، اختلافات داخلی در واشنگتن بر سر ادامه حمایت بالا گرفت و فشار برای پذیرش راه‌حل‌های پرهزینه برای اوکراین افزایش یافت. کشوری که قرار بود حمایت شود، به تدریج به «مسئله‌ای پرهزینه» تبدیل شد.اوکراین امروز نه پیروز است و نه رها از جنگ؛ فقط تنها‌تر از روز اول برای بقا می‌جنگد.

اروپا؛ متحدی که تازه بیدار شده

کشورهای اروپایی هم تا حدی وارد این الگو شده‌اند. کشورهایی که دهه‌ها امنیت خود را بر پایه حضور و حمایت آمریکا تعریف کرده بودند، اکنون با افزایش هزینه‌های دفاعی، نااطمینانی راهبردی و احتمال درگیری مستقیم مواجه‌اند. تحولات اخیر نشان داده که در شرایط بحرانی، آمریکا بیش از آنکه به دنبال حفظ امنیت متحدان باشد، در پی مدیریت هزینه‌های خود است.مرور تجربه کشورهای مختلف نشان می‌دهد که اعتماد به آمریکا به‌عنوان ضامن امنیت، در عمل به وابستگی‌ای منجر شده که در لحظه بحران، به نقطه ضعف تبدیل می‌شود. آنچه تکرار شده، نه بدعهدی موردی بلکه یک الگوی رفتاری ثابت است. الگویی که در آن، منافع آمریکا اولویت دارد و سرنوشت متحدان، تابعی از این منافع است.

یک الگو، نه یک استثناء

لیبی، افغانستان، عراق، اوکراین و... اسم‌ها فرق می‌کنند، اما منطق یکی است و آن این است که آمریکا شریک می‌سازد، بحران می‌آفریند، از کشورها به‌عنوان ابزار استفاده می‌کند و وقتی معادله به ضررش تغییر کرد، بدون تعارف کنار می‌کشد. در نظم جهانی امروز، بزرگ‌ترین اشتباه کشورها این است که امنیت، بقا و آینده خود را به وعده‌های قدرتی گره بزنند که سابقه‌اش، پر از دوستانِ جامانده در میدان است.#خط_رهبری #آمریکا #افغانستان #عراق #لیبی #اوکراین
18:56 - 1 دی 1404
نظرات کاربران
ارسال به صورت ناشناس
اخبار داغ