نعمتالله فاضلی در سلسله نشستهای فرهنگ و محیط زیست که عصر دوشنبه یکم دیماه در کرج برگزار شد، گفت: از آغاز دنیای مدرن، به ویژه از قرن هجدهم، این پرسش جدی مطرح شد که مسیر تجدد، شهرسازی و صنعتیشدن چگونه به جنگ با طبیعت منجر میشود. متفکرانی مانند ژانژاک روسو، در آثار خود نسبت به این روند هشدار دادند و برخی جریانها در ادبیات نیز از دل همین نگرانی نسبت به تخریب طبیعت شکل گرفت.
فاضلی با بیان اینکه این بحران همه کشورها را دربر گرفته، افزود: در کشورهایی مانند ایران، پیامدهای تجدد بسیار ویرانگرتر بوده است. جنگ میان فرهنگ و طبیعت در این جوامع، خصمانهتر شده و طبیعت نیز واکنشهای خود را به روشنی نشان میدهد.
این ایرانشناس با اشاره به یکی از کهنترین متون ایرانی گفت: کتاب درخت آسوریک که حدود ۲۵۰ سال پیش از میلاد نوشته شده، یکی از شگفتانگیزترین آثار مکتوب باقیمانده از بشر است. این اثر، بازتابدهنده نگرش ایرانیان باستان به طبیعت است؛ نگرشی که در آن، طبیعت، شی، کالا یا بیجان تلقی نمیشود، بلکه دارای جان، روح و سخن است.
فاضلی با انتقاد از سبک زندگی معاصر تصریح کرد: در دنیای امروز، پیوند فرهنگ و طبیعت به پیوندی خشونتآمیز بدل شده است. از اتومبیلهایی که سالانه جان هزاران نفر را میگیرند و میلیونها نفر را مجروح میکنند تا شیوههای تولید و مصرف غذا، پوشاک و کالاهای روزمره، همگی نمونههایی از فرهنگی هستند که به طبیعت زخم میزند.
وی افزود: بشر در گذشته فرهنگی به نام دور انداختن نداشت. اما امروز به سادگی لباس، مبلمان و کالاهایی را که با مصرف عظیم آب و منابع طبیعی تولید شدهاند، کنار میگذاریم. تولید یک شلوار جین هزاران لیتر آب مصرف میکند، ولی ما بدون تأمل آن را دور میاندازیم. این رفتارها در مقیاس بزرگ، به تخریب گسترده طبیعت منجر شدهاند.
این جامعهشناس با اشاره به سیاستهای کلان گفت: سدسازیهای بیرویه، الگوهای نادرست شهرسازی، معماری و توسعه صنعتی، همگی جلوههایی از فرهنگی هستند که جان طبیعت را میگیرند. این مسئله فقط به سیاستگذاری محدود نمیشود؛ هنرمندان، نویسندگان، رسانهها و نظام آموزشی نیز در شکلدهی به تخیل اجتماعی نقشی تعیینکننده داشتهاند.
فاضلی با اشاره به دیدگاههای مرحوم مجید تهرانیان گفت: بزرگترین خطر آینده ایران، همان چیزی است که در دهه ۱۳۵۰ نیز نسبت به آن هشدار داده شده بود که ناتوانی در ایجاد پیوندی صلحآمیز میان فرهنگ و طبیعت بوده است. اگر نظام آموزشی، رسانهها و تولیدکنندگان فرهنگ ما سوژهمند و آگاه بودند، اجازه نمیدادند این پیوند به رابطهای خصمانه تبدیل شود.
وی تأکید کرد: ما در یک قرن گذشته، طبیعت را به خشم آوردهایم؛ چه در حکمرانی، چه در آموزش، چه در رسانه و چه در فرهنگ. باورهای نادرست، حتی در میان انسانهای شریف، میتواند به کنشهای مخرب منجر شود. تخیل اجتماعی ما پر از گزارههایی است که طبیعت را قربانی رفاه، مصرفگرایی و استثناگرایی انسانی میکند.
فاضلی با انتقاد از نگاه رایج به رفاه گفت: این تصور که چون پول داریم، حق داریم هر کاری بکنیم، از ساخت ویلا در دل کوه تا داشتن چندین خودرو، نتیجه فرهنگی است که خود را بالاتر از هستی میداند. این نگاه، طبیعت را بیحد و مرز مصرف میکند.
وی خاطرنشان کرد: امروز نیز نیازمند قواعد تازهای هستیم که رابطه ما با طبیعت را سامان دهد. منزلت اجتماعی باید بازتعریف شود؛ احترام نه به مصرف بیشتر، بلکه به خودمحدودسازی و فروتنی در برابر طبیعت تعلق گیرد.
فاضلی افزود: جامعه ما نیز گاه به شکل دیگری دچار خطا میشود. ما بهجای گسترش اجتماعات اجتماعی، به سیاستزدگی بیش از حد دامن میزنیم. در حالی که راه نجات، تقویت پیوندهای اجتماعی، گسترش اجتماعات مدنی و بازسازی عواطف جمعی است.
فاضلی با تأکید بر مفهوم ایرانزمین گفت: وقتی از ایرانزمین سخن میگوییم، در وهله نخست از اقلیم و سرزمین سخن میگوییم. اگر خانهای که زیر پای ماست فروبپاشد، باقی مفاهیم به افسانه تبدیل میشود.
وی افزود: ما نیازمند ایجاد عطش در گفتوگوها و روابط اجتماعی هستیم؛ عطش به معنای انگیزش، علاقهمندی و شور برای ساختن ایران. هر فرد، در هر موقعیتی که قرار دارد، از خانواده و مدرسه تا دانشگاه و محیط کار میتواند این شور و شوق را در خود و دیگران ایجاد کند.
فاضلی با انتقاد از فقر عاطفی میهنگرایانه در جامعه اظهار کرد: نظام آموزشی ما در این زمینه نقش مهمی داشته است. حذف یا کمرنگشدن عناصر هویتساز، مانند شاهنامه از کتابهای درسی، به تضعیف پیوند عاطفی نسلها با ایران انجامیده است. مسئله فقط شاهنامه نیست؛ بلکه کل نظام تربیتی ما در بازتولید احساس تعلق به سرزمین دچار مشکل شده است.
فاضلی در پایان با اشاره به آیینهای ایرانی مانند یلدا، سده، چهارشنبهسوری و نوروز تأکید کرد: اگر این آیینها بتوانند در ما عطشی برای مراقبت از سرزمین و بازتعریف رابطهمان با اشیا و منابع ایجاد کنند، نقش نجاتبخشی خواهند داشت. باید دوباره نسبت خودمان را با آب، غذا، لباس، کالا و هر آنچه دور میریزیم، بازاندیشی کنیم. نجات ایران، از همین توجههای کوچک و بازسازی عاطفی آغاز میشود.
انتهای پیام









