این نوشتار با هدف تبیین «تغییر پارادایم» در بازارهای مالی جهان و گذار از مدل‌های کلاسیک و قطعی‌نگر به مدل‌های کوانتومی و احتمالات مدرن تدوین شده است تا ضمن افسون‌زدایی از پیچیدگی‌های مکانیک کوانتوم، کاربردهای عینی آن را در مدیریت ریسک، کشف قیمت و امنیت سایبری تشریح کنند. هدف غایی این بحث، ایجاد آمادگی استراتژیک در میان سیاستگذاران و فعالان بازار سرمایه کشورمان برای مواجهه با موج قریب‌الوقوع انقلاب کوانتومی و چالش‌های امنیتی و زیرساختیِ همراه با آن است. برای نگارش این نوشتار از گزارش‌های اخیر مکنزی و گلدمن ساکس در مورد افق زمانی تجاری‌سازی رایانش کوانتومی استفاده شده است.

شکستن سقف شیشه‌ای نیوتنی

آدام اسمیت، پدر علم اقتصاد، زمانی که از «دست نامرئی» بازار سخن می‌گفت، جهانی را تصور می‌کرد که بر پایه مکانیک نیوتنی بنا شده بود.جهانی منظم، شیک، قابل پیش‌بینی و مبتنی بر کنش و واکنش‌های خطی که مانند چرخ‌دنده‌های ساعت کار می‌کرد. در این جهان‌بینی خوش‌بینانه، فرض بر این بود که اگر شما تمام متغیرهای ورودی مثل نرخ بهره، تورم و سود شرکت‌ها را در اختیار داشته باشید، باید بتوانید خروجی نهایی یعنی «قیمت دقیق» را محاسبه کنید. اما اگر امروز اسمیت زنده بود و به تابلوهای قرمزپوش بورس‌های جهان در روزهای بحران می‌نگریست، احتمالا با حیرت اعتراف می‌کرد که این دست نامرئی، بیش از آنکه شبیه به چرخ‌دنده‌های منظم ساعت باشد، شبیه به یک «ابر الکترونی» غیرقابل پیش‌بینی، پرآشوب و سرکش است. تاریخ بازارهای مالی، در واقع قبرستان مدل‌های ریاضی پرطمطراقی است که همگی بر فرض «نظم مکانیکی» استوار بودند و در مواجهه با واقعیتِ بازار، ناکام ماندند. بحران مالی سال ۲۰۰۸ درسی تلخ و گران‌بها به اقتصاددانان داد: اینکه بازار بورس یک سیستم خطی و رام نیست؛ بلکه موجودی زنده، ارگانیک و به‌شدت تاثیرپذیر است که در آن ترس، طمع و اخبار در کسری از ثانیه با هم ترکیب می‌شوند و امواجی ویرانگر می‌سازند.

ما امروز در آستانه یک تغییر پارادایم تاریخی ایستاده‌ایم. ورود مکانیک کوانتوم به وال‌ستریت و بازارهای جهانی، صرفا یک ارتقای تکنولوژیک یا نصب کامپیوترهای سریع‌تر نیست؛ بلکه بازتعریف کامل فلسفه‌ی «ارزش»، «ریسک» و «زمان» است. به دیگر گفتار، ما در حال گذار از عصر تحلیلگران تکنیکال هستیم که به نمودارها خیره می‌شوند و تلاش می‌کنند آینده را صرفا بر اساس سایه‌های گذشته پیش‌بینی کنند، به عصر «مهندسان کوانتومی» که با استفاده از ریاضیات پیشرفته، ساختار نیروهای سازنده قیمت را محاسبه می‌کنند. به بیان استعاری، چارتیست‌ها سایه را می‌بینند، اما متخصصان کوانتوم فایننس، جسمی که سایه را ساخته است، رصد می‌کنند. در این نوشتار سعی بر آن است، استدلال شود که ذات بازارهای مالی، همواره کوانتومی بوده است و ما تاکنون صرفا با عینک تیره و تارِ فیزیک کلاسیک به آن نگریسته‌ایم. اکنون زمان آن رسیده که با ابزارهای جدید، دست نامرئی بازار را «مرئی» کنیم.

مرثیه‌ای برای توزیع نرمال: چرا نقشه‌های قدیمی ما را گمراه کردند؟

برای درک اهمیت انقلاب کوانتومی، ابتدا باید بدانیم چرا روش‌های فعلی شکست خورده‌اند. این بخش را می‌توان «پایان عصر نابینایی مالی» نامید. برای دهه‌ها، جریان اصلی اقتصاد و مهندسی مالی بر یک فرض مقدس اما مرگبار استوار بود: «طبیعت بازارها، توزیع نرمال دارد. مدل‌های کلاسیک، از جمله مدل معروف قیمت‌گذاری دارایی‌های سرمایه‌ای (CAPM) و حتی نسخه‌های اولیه فرمول بلک-شولز، جهان را از دریچه «توزیع نرمال» یا همان منحنی زنگوله‌ای می‌دیدند. در این دنیا، احتمال وقوع اتفاقات عجیب و بحران‌های بزرگ (که در اصطلاح آماری به آنها دم‌های پهن می‌گویند) بسیار ناچیز فرض می‌شد. نمونه بارز آن در بحران بزرگ مالی سال ۲۰۰۸ رقم خورد. در آن زمان، بانک‌های بزرگ وال‌ستریت و موسسات رتبه‌بندی اعتباری، با استفاده از توابع ریاضی پیشرفته‌ای به نام کاپولا (Copula)، ریسک وام‌های مسکن را محاسبه می‌کردند. این فرمول‌ها، که شاهکار ریاضیات کلاسیک محسوب می‌شدند، یک نقص بزرگ داشتند که «همبستگی‌های پنهان» را نمی‌دیدند.

اما وقتی حباب مسکن ترکید، مشخص شد که ریسک‌ها مستقل نبوده بلکه به شدت «درهم‌تنیده» بودند. بازار سقوط کرد، بانک‌ها ورشکست شدند و تریلیون‌ها دلار نابود شد به این دلیل که ریاضیاتِ ما، عینک مناسبی برای دیدن ارتباطات پیچیده نداشت. اگر می‌پذیریم که بازارهای مالی سیستم‌هایی آشوبناک، غیرخطی و درهم‌تنیده‌اند، خواهیم فهمید با خط‌کش‌های صاف ریاضیات خطی نمی‌توان آنها را اندازه گرفت. کوانتوم فایننس با بهره‌گیری از فضاهای چندبعدی (فضای هیلبرت) و احتمالات کوانتومی، مدلی را ارائه می‌دهد که با ذاتِ واقعی و پرنوسان بازار سازگار است. با استقرار کامل رایانش کوانتومی و مدل‌های مالی کوانتومی، بسیاری از مشکلاتی که امروز «غیرقابل‌حل» یا بخشی از ذات بازار به نظر می‌رسند، در آینده‌ای نزدیک بی‌موضوع خواهند شد.گذار به کوانتوم فایننس، تنها افزایش سرعت پردازشگرها نیست؛ بلکه پایان عصر «نابینایی سیستماتیک» در اقتصاد است. ما از دورانی که در آن بحران‌ها را پس از وقوع تحلیل می‌کردیم، به سوی دورانی می‌رویم که بحران‌ها را پیش از شکل‌گیری «رصد» خواهیم کرد.

الفبای کوانتوم برای سرمایه‌گذاری؛ چرا بانک‌های وال‌‌استریت به دنبال فیزیکدانان هستند؟

برای درک اینکه چرا غول‌های بانکداری جهان نظیر گلدمن ساکس و جی‌پی‌مورگان صف کشیده‌اند تا تیم‌های تحقیقاتی کوانتومی تشکیل دهند، ما باید ابتدا زبان مشترک آنها را بیاموزیم. مکانیک کوانتوم یک «طرز تفکر جدید» و انقلابی برای حل مسائلی است که اقتصاد کلاسیک در حل آنها درمانده شده است. در ادامه برخی از تئوری‌های کاربردی مکانیک کوانتوم را در مالی بررسی می‌کنیم.

۱. برهم‌نهی(Superposition):  جادوی سکه‌ چرخان

در دنیای کامپیوترهای فعلی که در اختیار ما هستند، همه چیز قطعی است. یک بیت یا صفر است یا یک. اما در دنیای شگفت‌انگیز کوانتوم، واحد پردازش که «کیوبیت (Qubit)‌» نام دارد، می‌تواند در آنِ واحد، ترکیبی از صفر و یک باشد. برای درک بهتر، یک سکه را تصور کنید. وقتی سکه روی میز ثابت است، یا شیر است یا خط. اما وقتی سکه پرتاب شود، تا زمانی که می‌چرخد، همزمان ترکیبی از شیر و خط است.

این همان حالت «برهم‌نهی» است. در مدیریت ریسک سنتی، وقتی می‌خواهیم قیمت طلا را در سال آینده پیش‌بینی کنیم، مجبوریم هزاران سناریو (جنگ، صلح، تورم، رکود) را یکی پس از دیگری و به نوبت و یک به یک شبیه‌سازی کنیم. این کار مثل امتحان کردن هزاران کلید برای باز کردن یک قفل، وقت‌گیر و کُند است. اما رایانه‌های کوانتومی با استفاده از خاصیت برهم‌نهی، می‌توانند تمام سناریوهای ممکن از سقوط بازارها در نتیجه تصمیمات ترامپ گرفته تا جهش تورم و جنگ‌های ارزی را به صورت همزمان پردازش کنند. ما دیگر به دنبال «یک جواب قطعی» نیستیم، بلکه همزمان تمام احتمالات آینده را زندگی و بررسی می‌کنیم.

۲. درهم‌تنیدگی (Entanglement): تارهای نامرئی بازار

مفهوم دوم، کمی ترسناک‌تر و عجیب‌تر است. آلبرت اینشتین، که خود از پذیرش کامل کوانتوم سر باز می‌زد، این پدیده را «عمل شبح‌وار در فاصله» (Spooky action at a distance) می‌نامید. درهم‌تنیدگی حالتی است که دو ذره (مثلا دو الکترون) چنان به هم متصل می‌شوند که سرنوشت‌شان به یکدیگر گره می‌خورد. اگر یکی را تغییر دهید، دیگری بلافاصله در آن سوی کهکشان با حتی‌ میلیاردها سال نوری فاصله تغییر می‌کند، بدون اینکه هیچ سیگنال یا نوری بین آنها رد و بدل شود. اگر در بازارهای مالی فعال باشید، حتما نمونه‌های آن را دیده‌اید. در بحران‌های بزرگ مالی، ناگهان مشاهده می‌کنیم دارایی‌هایی که به ظاهر هیچ ارتباطی با هم ندارند، با هم سقوط می‌کنند. مدل‌های ریاضی قدیمی که بر اساس ضریب همبستگی خطی کار می‌کردند، در دیدن روابطی از این دست ناتوان بودند.

در واقع، بازارهایی که به ظاهر مستقلند می‌توانند به شدت «درهم‌تنیده» باشند. الگوریتم‌های کوانتومی قادرند با مدل‌سازی این پدیده، روابط غیرخطی و پنهان بین دارایی‌ها را شناسایی کنند. ابزارهای کوانتومی مانند عینکی هستند که این تارهای نامرئیِ متصل‌کننده بازارها را آشکار می‌کنند. این مانند پیش‌بینی توفان است، قبل از آنکه ابرها در آسمان سیاه شوند.

 ۳. تونل‌زنی کوانتومی (Quantum Tunneling): میان‌بری از دل کوه

سومین مفهوم، راهگشای بهینه‌سازی است. تصور کنید شما در یک کوهستان مه‌آلود و تاریک (فضای پیچیده بازار سرمایه) رها شده‌اید و ماموریت دارید «پایین‌ترین نقطه دره» را پیدا کنید (جایی که ریسک صفر و سود حداکثر است). در روش‌های کلاسیک، شما کورمال‌کورمال پایین می‌روید. اگر به یک گودال کوچک برسید، فکر می‌کنید به تهِ دره رسیده‌اید و همان‌جا متوقف می‌شوید. درحالی‌که شاید دره اصلی و عمیق، درست پشت تپه بعدی باشد. ریاضی‌دانان به این مشکل «تله مینیمم محلی» می‌گویند. اما ذره کوانتومی رفتاری جادویی دارد. اگر ذره کوانتومی پشت یک مانع (تپه) گیر کند، لازم نیست از روی آن بالا برود؛ او می‌تواند با پدیده‌ی «تونل‌زنی»، از دل مانع عبور کند و به آن سوی دیوار برود. در مدیریت سبد سهام یا بهینه‌سازی پرتفولیو، این قابلیت حیاتی است. الگوریتم‌های کوانتومی در تله‌های کوچک سودهای معمولی گیر نمی‌کنند؛ آنها از موانع عبور می‌کنند تا عمیق‌ترین و واقعی‌ترین دره (بهینه‌ی مطلق) را بیابند. نتیجه چیست؟ یافتن ترکیب‌هایی از دارایی که هیچ مدیر مالی انسانی یا کامپیوتر کلاسیکی قادر به دیدن آن نیست.

ایزومورفیسم (هم‌ریختی)؛ وقتی قیمت، صرفا یک عدد نیست بلکه یک موج سیال است

شاید برای خواننده‌ای که عادت به دیدن قیمت‌های ثابت روی تابلو صرافی دارد عجیب به نظر برسد، اما حرکت قیمت‌ها در بازار بورس، شباهت حیرت‌انگیزی به حرکت ذرات در دنیای زیر اتمی دارد. فیزیکدانان و اقتصاددانان پیشرو معتقدند که بازار و فیزیک کوانتوم، در واقع دو روی یک سکه هستند؛ پدیده‌ای که به آن «ایزومورفیسم» می‌گویند. می‌خواهیم بدون درگیر شدن در معادلات پیچیده دیفرانسیل، این شباهت‌ها را بررسی کنیم.

۱. بازخوانی تابلو؛ قیمت به مثابه تابع موج: در نگاه سنتی و کلاسیک، ما می‌گوییم: «قیمت سهام شرکت فولاد امروز دقیقا 380 تومان است. این نگاهی قطعی و نقطه‌ای است. اما در نگاه کوانتومی، قیمت تا لحظه‌ای که معامله نهایی انجام نشود، یک عدد ثابت نیست؛ بلکه یک «بسته موج » (Wave Packet) از احتمالات است. تصور کنید قیمت سهم مثل یک موج دریاست که در محدوده‌ای بین 370 تا 390 تومان در حال تلاطم و نوسان است. این موج، صرفا یک عدد نیست؛ بلکه حاوی تمام اطلاعات بازار شامل ترس فروشندگان، امید خریداران، شایعات پشت پرده و تحلیل‌های تکنیکال متناقض است. اروین شرودینگر، فیزیکدان نامدار، معادله‌ای دارد که رفتار این موج را توصیف می‌کند. وقتی این معادله را وارد بازار می‌کنیم، هدفمان عوض می‌شود.

به جای اینکه سعی کنیم (مثل فالگیرها) دقیقا بگوییم قیمت فردا چقدر است کاری که اغلب با شکست مواجه می‌شود، ما تلاش می‌کنیم شکل این موج را ترسیم کنیم. به عبارت دیگر اگر شکل موج پهن و گسترده باشد، می‌فهمیم که بازار پر از تردید، اضطراب و نوسان (Volatility) است اما اگر شکل موج تیز، باریک و متمرکز باشد، یعنی بازار به یک اجماع و یقین رسیده است. این تغییر دیدگاه، استراتژی سرمایه‌گذاری را دگرگون می‌کند. مدیران سرمایه کوانتومی به جای قمار کردن روی یک «عدد خاص»، روی «توزیع احتمال» و شکل تابع موج سرمایه‌گذاری می‌کنند.

۲. اصل عدم قطعیت‌هایزنبرگ در بازارهای مالی: ورنر‌هایزنبرگ، اصلی مشهور دارد که می‌گوید: «نمی‌توانید هم‌زمان جای دقیق و سرعت دقیق یک ذره را بدانید. هرچه روی یکی دقیق‌تر شوید، دیگری محو می‌شود. در بازار سرمایه نیز ما دقیقا با همین چالش روبه‌روییم. شما نمی‌توانید همزمان قیمت دقیق لحظه‌ای و روند بلندمدت را با دقت صددرصد داشته باشید. یعنی اگر بخواهید قیمت را در کسری از ثانیه (مثل نوسان‌گیران فرکانس‌بالا) شکار کنید، دید خود را نسبت به روند کلی و فاندامنتال از دست می‌دهید چرا که غرق در نویزهای ریز می‌شوید. از آن سو، اگر بخواهید روند کلی (Trend) را ببینید، باید از نوسانات لحظه‌ای چشم‌پوشی کنید و تصویری مات‌تر از قیمت لحظه‌ای داشته باشید. فایننس کوانتومی درسی بزرگ و فلسفی به ما می‌دهد: این عدم قطعیت، ناشی از ضعف ابزارهای ما یا کم‌سوادی تحلیلگران نیست؛ بلکه ذات بازار است. هنر سرمایه‌گذار کوانتومی، جنگیدن با عدم قطعیت نیست؛ بلکه پذیرش آن و طراحی استراتژی‌هایی است که در دل این ابهام و مه غلیظ، سودآور باشند.

زرادخانه کوانتومی ابزارهایی برای شفافیت؛ از سامانه «کدال» تا گاوصندوق‌های «شتاب»

تا بدین‌جا تئوری را مرور کردیم. اما سوال اصلی هر فعال اقتصادی این است: «این علم چگونه در عمل پول می‌سازد یا از ضرر جلوگیری می‌کند؟ رایانه‌های کوانتومی به عنوان «ماشین‌های شفاف‌سازی»، ابزارهایی را در اختیار ما می‌گذارند که پیش از این در قلمرو رویا بود. بیایید سه ابزار اصلی این زرادخانه را با نگاهی به چالش‌های بازار سرمایه کشورمان بررسی کنیم.

شبیه‌سازی مونت‌کارلو کوانتومی (QMC): پایان غافلگیری‌های ارزی؛ بانک‌ها و موسسات مالی بزرگ برای سنجش ریسک، از روش «مونت‌کارلو» استفاده می‌کنند. در این روش، هزاران سناریوی تصادفی برای آینده بازار شبیه‌سازی می‌شود. فرض کنید یک بانک ایرانی می‌خواهد بداند اگر فردا نرخ دلار ۱۰ درصد جهش کند و همزمان قیمت جهانی نفت ۵ درصد بریزد، چه بلایی بر سر «کفایت سرمایه» او می‌آید. با ابررایانه‌های کلاسیک فعلی، محاسبه دقیق این ریسک برای پرتفولیوی پیچیده بانک‌ها، گاهی ساعت‌ها یا روزها زمان می‌برد. به همین دلیل، گزارش‌های ریسک معمولا مربوط به «دیروز» هستند، و نه حال حاضر. راهکار، رایانش کوانتومی است که زمان این محاسبات را از روزها به «میلی‌ثانیه» کاهش می‌دهد. این سرعت، نقاط کور پرتفولیو را روشن کرده و از شوک‌های ناگهانی جلوگیری می‌کند.

الگوریتم گروور: (Grover) نورافکنی بر تاریکخانه داده‌ها؛ در اقیانوس داده‌های مالی، یافتن یک سیگنال واقعی یا یک تخلف پنهان، به پیدا کردن سوزن در انبار کاه شبیه است. یکی از چالش‌های همیشگی بازار سرمایه ما، بحث «اطلاعات نهانی» و شفافیت در گزارش‌های منتشر شده در سامانه کدال است. حجم عظیم داده‌های متنی، گزارش‌های تفسیری هیات‌مدیره و صورت‌های مالی پیچیده، امکان نظارت انسانیِ دقیق را سلب می‌کند.

راهکار کوانتومی الگوریتم گروور متخصص جست‌وجو در داده‌های نامرتب و بدون ساختار است. این الگوریتم می‌تواند با سرعتی باورنکردنی و با سرعت نمایی، الگوهای مشکوک به فساد، دستکاری قیمت، پول‌شویی یا حتی فرصت‌های طلایی پنهان شده در لابلای هزاران صفحه گزارش کدال را شناسایی کند. اگر سازمان بورس به چنین ابزاری مجهز شود، بازار به سمت «کارآیی اطلاعاتی» و شفافیت مطلق سوق پیدا می‌کند و دوران شایعه‌سالاری در بازار سرمایه به پایان می‌رسد.

 بازپخت کوانتومی: (Quantum Annealing) نجات صندوق‌های بازنشستگی؛ مساله بهینه‌سازی سبد سهام، یعنی انتخاب بهترین ترکیب دارایی از بین بی‌شمار گزینه، از نظر ریاضیاتی بسیار پیچیده است. در ایران صندوق‌های بازنشستگی که با بحران ناترازی منابع روبه‌رو هستند، اغلب سبدهای سرمایه‌گذاری غیربهینه‌ای دارند. کامپیوترهای کلاسیک در حل معادله‌ی بهینه‌سازی معمولا به یک جواب «تقریبی» و متوسط بسنده می‌کنند. راهکار کوانتومی، ماشین‌های بازپخت کوانتومی مانند مدل‌های شرکت (D-Wave) است که می‌توانند از میان تریلیون‌ها حالت ممکن، بهینه‌ی مطلق را پیدا کنند. این یعنی مدیران صندوق‌ها می‌توانند ترکیبی از دارایی را بیابند که از نظر ریاضی، بالاترین سود ممکن را با کمترین ریسک برای بازنشستگان تضمین کند.

کالبدشکافی آینده؛ پیش‌بینی در عصر «تکینگی مالی»

امروزه با پیشرفت‌های تکنولوژی، یک سوال کلیدی مطرح است. وقتی سخت‌افزارها بالغ شوند، چهره‌ی اقتصاد جهان و ایران چگونه تغییر خواهد کرد؟ بر اساس آخرین تحقیقات در حوزه کوانتوم فایننس چند پیش‌بینی در اینجا محتمل است. نخست آن‌که آینده‌ پیش‌بینی مالی، دیگر «خطی» نخواهد بود. موسسات مالی مجهز به کوانتوم، دیگر نمی‌پرسند «چه خواهد شد؟»؛ بلکه تمام سناریوهای ممکن را همزمان شبیه‌سازی می‌کنند. تصور کنید بانک مرکزی ایران بتواند همزمان دو جهان موازی را شبیه‌سازی کند: جهان A (که در آن تحریم‌ها تشدید می‌شود) و جهان B که در آن توافق حاصل می‌شود. سیستم کوانتومی به جای حدس و گمان، می‌تواند مسیری (سیاست پولی) را پیشنهاد دهد که در اکثر این جهان‌های موازی، امن و تاب‌آور باشد. این یعنی تبدیل ریسک از یک «تهدید ناشناخته» به یک پارامتر قابل کنترل که به آن شبیه‌سازی جهان‌های موازی (Multiverse Simulation)می‌گویند.

دومین پیش‌بینی مربوط به مرگ آربیتراژ است. آربیتراژ یا همان کسب سود از تفاوت قیمت در دو بازار، همواره ناشی از کندی انتقال اطلاعات بوده است. اما در عصر کوانتوم، الگوریتم‌ها هرگونه شکاف قیمتی را در نانوثانیه شناسایی و پر می‌کنند و در نتیجه بازارها به سمت یک کارآیی مطلق حرکت می‌کنند. در چنین بازاری، سوداگری‌های سنتی رنگ می‌بازد و ارزش‌آفرینی واقعی معیار سود می‌شود. مثلا نوسان‌گیران سنتی از تفاوت قیمت دلار در بازار سبزه میدان و سلیمانیه، یا تفاوت قیمت سکه و گواهی سپرده طلا سود می‌برند، اما در عصر کوانتوم، الگوریتم‌ها این فرصت‌ها را ازبین خواهند برد. سومین پیش‌بینی می‌گوید ما به سمت نقطه‌ای می‌رویم که سرعت واکنش بازار به اطلاعات، از آستانه درک انسان فراتر می‌رود. هوش مصنوعی سوار بر پردازنده کوانتومی، بازار را سریع‌تر از تصور ما تحلیل می‌کند. در این عصر، سرمایه‌گذار موفق کسی نیست که رانت خبری دارد، بلکه کسی است که «قدرت پردازش» دارد.

از این تغییر تحت عنوان تکینگی مالی (Financial Singularity) یاد می‌کنند. آخرین پیش‌بینی از جنس تهدیدهای امنیتی است. الگوریتم شور (Shor’s Algorithm) در رایانه‌های کوانتومی پتانسیل شکستن تمام رمزنگاری‌های فعلی بانکی و بلاک‌چین را دارد. اگر سیستم مالی به سمت «رمزنگاری پسا-کوانتومی» حرکت نکند، تمام دارایی‌های دیجیتال در معرض سرقت فوری خواهند بود. تمام زیرساخت تراکنش‌های الکترونیکی کشور و همچنین کیف‌ پول‌های رمزارز، بر پایه همین رمزنگاری‌ها بنا شده‌اند. اگر سیستم مالی کشور به موقع به سمت «رمزنگاری پسا-کوانتومی» حرکت نکند و سپرهای دفاعی جدید ساخته نشوند، در لحظه‌ی طلوع کامپیوترهای کوانتومی، تمام دارایی‌های دیجیتال و حساب‌های بانکی در معرض «برهنگی کامل» امنیتی و سرقت فوری خواهند بود.

ایران در سپیده‌دم کوانتومی؛ تماشاچی یا بازیگر؟

بازارهای مالی جهان در حال تجربه یکی از بزرگ‌ترین دگردیسی‌های تاریخ خود هستند؛ گذار از «عصر سیلیکون» به «عصر کیوبیت». آنچه در این نوشتار مرور کردیم، داستان یک تغییر ابزار ساده نبود؛ روایت تغییر در «جنس تفکر» بود. ما از دنیای احتمالات مبهم، که در آن کورمال‌کورمال به دنبال سود می‌گشتیم، در حال قدم گذاشتن به دنیای «امکانات شفاف» هستیم. دنیایی که در آن، دست نامرئی بازار، بالاخره توسط فیزیک کوانتوم مرئی می‌شود. امروزه، رقابت بر سر برتری کوانتومی، دیگر یک رقابت آکادمیک در آزمایشگاه‌های دانشگاه ام‌آی‌تی یا آکسفورد نیست؛ بلکه به میدان اصلی نبرد ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک تبدیل شده است. 

گزارش‌های اخیر مکنزی و گلدمن ساکس نشان می‌دهد که غول‌های وال‌ستریت و فناوری از گوگل و IBM در غرب تا علی‌بابا و بایدو در شرق،‌میلیاردها دلار بر روی «کوانتوم فایننس» شرط‌بندی کرده‌اند. آنها می‌دانند کسی که اولین کامپیوتر کوانتومی خطاپذیر را برای بازار سرمایه بسازد، عملا «ماشین چاپ پول» قرن بیست‌ویکم را در اختیار خواهد داشت. اما جایگاه ایران در این نقشه جدید کجا خواهد بود؟ نظام مالی ایران که سال‌هاست تحت فشار تحریم‌های بین‌المللی و چالش‌های داخلی، فرصت نوسازی زیرساختی عمیق را نداشته، اکنون در برابر یک دوراهی تاریخی قرار گرفته است. اگر این موج را نادیده بگیریم، فاصله تکنولوژیک ما با جهان از حالت «شکاف دیجیتال» به «دره کوانتومی» تبدیل می‌شود.

در این سناریو، بازارهای مالی ما در برابر نوسانات جهانی کورتر، و زیرساخت‌های بانکی ما در برابر حملات سایبری کوانتومی، بی‌دفاع خواهند بود. تجربه کشورهای در حال توسعه نشان داده که گاهی می‌توان با پرش از روی تکنولوژی‌های میانی، مستقیما به لبه دانش رفت. ایران با داشتن پتانسیل عظیم نیروی انسانی در رشته‌های فیزیک، ریاضی و مهندسی کامپیوتر، می‌تواند به جای کپی کردن مدل‌های قدیمی بانکداری غربی، زیرساخت‌های خود را بر پایه استانداردهای عصر کوانتوم بازسازی کند.

سخن آخر آنکه آینده منتظر نمی‌ماند تا ما آماده شویم. قطار اقتصاد کوانتومی با سرعت نور در حال حرکت است. در این بازی جدید، برندگان کسانی نیستند که فقط سرمایه‌دارند؛ بلکه کسانی هستند که «قدرت پردازش» و «شفافیت» دارند. نباید اجازه داد فیزیک کوانتوم برای اقتصاد ایران، تنها در سطح یک واژه لوکس در مقالات باقی بماند. شفافیت کوانتومی در راه است.

* کارشناس بازار سرمایه