نکته دقیق رهبری درباره کتاب «بچههای آربات» آناتولی ریباکف
آیتالله خامنهای ۳۴ سال پیش با مثالی از کتاب «بچههای آربات» نوشتهی آناتولی ریباکف، به هشداری جدی درباره شروع ترجمه کتب با مدل استعماری اشاره فرمودند که متاسفانه آنچنان که لازم بود، جدی گرفته نشد.
خلاصه خبر
مقام معظم رهبری در دیدار اعضای مجمع نویسندگان مسلمان در تاریخ ۲۸ مهر ۱۳۷۰ فرمودند:«الان اینها شروع به کتابنویسی و قصهنویسی و ترجمه کردهاند. الان باب ترجمه باز شده و دارند مرتب ترجمه میکنند. ترجمه کار آسانی است. گمانم آن روز من به آقای شریعتمداری عرض میکردم که بندهی خدایی کتابی به نام «بچههای آربات» [نوشتهی آناتولی ریباکف] ترجمه کرده، که این کتاب علیه نظام جمهوری اسلامی نیست؛ علیه استالین است؛ اما در توصیف استالین میشود دو گونه حرف زد: میشود گفت که «استالین با استفاده از زبان طلبگی و با روح آخوندی خودش، با مردم صاف و صریح حرف میزد و حرف خود را در دل مردم جا میکرد»؛ تا به امام تعریض داشته باشد. میشود گفت که «استالین با استفاده از سابقهی حضور دو، سهسالهاش در مدرسهی الهیات فلانجا، بلد بود با مردم چگونه حرف بزند»؛ تا بشود بیتفاوت. آن وقت این آقای مترجم، نوع اول را انتخاب میکند؛ یعنی اسم طلبگی را میآورد! در حالی که اصلاً طلبگی به معنای مصطلح رایج ما - که امام میگفت من یک طلبه هستم - در عرف آن الهیات مسیحی روسیهی قدیم اصلاً وجود ندارد. عناوینی که وجود داشته، مثلاً مدرسهی راهبها، یا الهیات کشیشی، یا دبیرستان وابستهی به فلان کلیسای ارتدکس بوده است.
این تطبیق دادن با یک واقعیت در جامعهی ما، هزار تا حرف و یک بار عظیم معنا در آن هست، که این آدم جرأت نمیکند آن را بگوید؛ اما خیلی راحت زبان سادهی امام را - که این از خصوصیات امام بود و در دنیا همه میگفتند که قدرت نفوذ این مرد، مقدار زیادی ناشی از این است که با زبان سادهی مردم و با زبان طلبگی حرف میزند - در یک عبارت کوتاه ترجمه شده بیاورد، تا کتاب علیه نظام جمهوری اسلامی بشود! در حالی که یک مترجم دیگر بدون این انگیزه، یا یک آدم عاقل در مقام ادیت، به جای اینکه به چیزهای بیاهمیت تکیه بکند - که من دیدهام گاهی روی چه چیزهایی حساسیت بخرج میدهند، که اصلاً ارزش توجه ندارد - میگفت شما اینجایش را طلبگی نوشتهای؛ بنویس دانشجوی الهیات؛ همان که بوده است. اینها الان دارند این کارها را میکنند؛ مفصل هم دارند میکنند. من از این قبیل، متأسفانه زیاد میبینم. الان این کار باب شده است و هر آدم به اصطلاح دردسرناپذیری - یعنی آدم بیشخصیت کمارزشی، که هیچ دردسری هم حاضر نیست بپذیرد - این کار را دیگر حاضر است بکند! نه از کمیته میترسد، و نه از دادسرایی که مخصوص همین چیزهاست؛ ترجمهیی میکند و هیچکس هم نمیفهمد که قضیه چیست. به نظر من، شما در این میدان ترجمه کنید. همین کتابهای خوبی که الان درمیآید، ترجمه کنید. انصافاً کتابهای خوب و جالبی درمیآید، که از لحاظ جنبهی هنری، قدرت تأثیرگذاری زیادی دارد.
این روزها یک رمان روسی به نام «پطر بزرگ» - که دو، سه جلد است و نویسندهی آن، آلکسی تولستوی است - منتشر شده است. این رمان، رمانی بسیار قوی در شرح حال پطر است. به نظر من، اگر یک مترجمِ خوب این کتاب را ترجمه میکرد، میتوانست کتاب مفیدی حتّی برای ادبیات کنونی جامعهی ما باشد؛ اما آنطوری برخورد نمیشود.»
23:13 - 1 دی 1404
نظرات کاربران









