جریان مذهبینما سالهاست با واقعیت خیابان (رپ) مشکل پیدا کرده؛ انگار رپ نه یک سبک موسیقی/واقعیت اجتماعی، بلکه یک تهدید انتزاعی فرهنگی است. در حالیکه رپ اساساً صدای واقعیت خیابان است؛ صدای اعتراض است، روایت زندگی روزمرهی فرهنگ جوانان و نوجوانان و زبان نسلهایی که جایی برای بیان هویت خود در جامعه/فرهنگ ایران نمییابند. حذف این صدا نه جامعه را سالمتر میکند و نه مسئلهای را حل؛ فقط صورت مسئله را حذف کرده، آن را به زیرزمین فرستاده، خشنترش کرده و امکان کنترل و نظارت را برای همیشه از بین میبرد. فرهنگی که اجازه نمیدهد نارضایتی و اعتراض به زبان نرم فرهنگی گفته شود، دیر یا زود باید هزینهاش را به شکل سخت انفجاری بپردازد.
اما آنطرف ماجرا هم عمیقاً مبتذل است؛ جایی که کمتر کسی جرأت نقدش را دارد. اپوزیسیون تبهکاری که خودش را نماد آزادی میداند، اما با رفتار قٌلدٌرمآبانه به هر هنرمندی که بخواهد در چارچوب رسمی یا نیمهرسمی کار کند فوراً برچسب میزند؛ «حکومتی»، «فروختهشده»، «بیاعتبار». تمسخر هنرمندان واقعی مثل محمدرضا شایع که (برآمده از واقعیت خیابان هستند) بهخاطر تلاش برای گرفتن مجوز، بیش از هر چیز نشانهی فاصلهی کهکشانی این نگاه تخیلی با واقعیت زندگی در داخل ایران است. انگار فقط هنری قابل قبول است که یا کاملاً زیرزمینی باشد، یا از بیرون کشور تولید شده باشد.
این دو سر طیف، با همه تفاوتهای ظاهریشان، در یک چیز مشترک هستند: تحمل رشد طبیعی فرهنگ در جامعه ایران را ندارند. یکی میخواهد فرهنگ را در قالب خوانش تنگنظرانه از مذهب منجمد کند و آن یکی فقط نسخهی آرمانی و دور از دسترسش را میپذیرد. نتیجهاش فرهنگی است که نه فرصت نفسکشیدن دارد، نه امکان بالغ شدن و نه توان رشد طبیعی و پوینده.
فرهنگ با تحریم و تحقیر رشد نمیکند. با گفتوگو، آزمون و خطا و حتی مصالحههای موقت به پیش میرود. جامعهای که هنرمندش یا باید خاموش باشد یا «مبارز نستوه»، اساساً فرصتی برای رشد طبیعی فرهنگ پیدا نمیکند. سالهاست بهجای استفاده از تجربه های فرهنگی یکدیگر (اعم از مذهبی و سکولار) در مسیر یک چرخه تکراریِ سرکوب و بازتولید تمسخر یکدیگر هستیم؛ چرخهای که بیش از دو دهه است فرهنگ جامعه ایران را گرفتار خود کرده است.
اگر قرار است فرهنگ ایران از این وضعیت منجمد/بلاتکلیف بیرون بیاید، هر دو سر این طیف سیاستزده باید یک مسئله ساده را بفهمند: فرهنگ نه مٌلک ایدئولوژیک است، نه ابزار تسویهحساب سیاسی. موسیقی (رپ)، سینما، ادبیات و هر شکل دیگر هنر، آینه و بازتابی از واقعیات فرهنگی جامعه هستند. فرصتی که به مثابه کاتارسیس فرهنگی میتواند مانع از بروز ناهنجاریها، بزهکاریها و جُنحِههای اجتماعی شود.
و در نهایت همانطور که گفته شد، فرهنگ ایران نه با توقیف نجات پیدا میکند و نه با تمسخر. نه با سانسور رشد میکند و نه با قهر از واقعیت پاستوریزه میشود. پاستوریزه صفت مناسب برای محصولات لبنی است نه محصولات فرهنگی! تا وقتی هر صدای متفاوتی یا «تهدید» محسوب میشود یا «خیانت ـ سیاهنمایی» نتیجه چیزی جز انحطاط و عقبماندگی فرهنگی نیست. فرهنگِ جامعه ایران زنده، پیچیده، پارادوکسیکال، متنوع و رنگارنگ است. چنین فرهنگی نه مبارز نستوه میخواهد، نه پاکدستی نمایشی!
رپ ناهنجاری نیست؛ فرصتی برای ترمیم شکافهای اجتماعی ـ فرهنگی است. همچون آینهای رو به فرهنگ متنوع جامعه ایران. جامعهای که هم نیاز به برنامهای مذهبی مانند «محفل» دارد و هم برنامههایی مانند «گَنگ» که نوجوانان و جوانان را جذب خود میکند. تاریخ فرهنگی ایران در صد و بیست سال اخیر نشان میدهد که هیچ گروهی نتوانسته دیگری را حذف کند. آیا بعد از صد و بیست سال وقت گفتوگو و همزیستی مسالمتآمیز، فرا نرسیده!؟
59243







