به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، اولین زن جراح ایرانی خانم «سکینه پری» در سال ۱۳۰۵ خورشیدی از روسیه در رشته جراحی و سرطانشناسی تخصص گرفت و در سال ۱۳۱۴ موفق شد اجازهنامه پزشکی را به نام نخستین زن پزشک و جراح ایرانی دریافت کند. بعد از او خانم «هاسمیک هاراطونیان» در رشته جراحی و پلاستیک تخصص گرفت و آغاز به کار کرد و از میان چهار دختر دانشجویی که در سال ۱۳۱۹ به امر رضاشاه بدون کنکور وارد دانشکده پزشکی شدند هیچیک به دنبال جراحی عمومی نرفتند و رشته مامایی و امراض زنان را ترجیح دادند. اما از میان اولین گروه دخترانی که کنکور دانشکده پزشکی را گذرانیدند. دکتر تاجالملوک مشکوه حضرتی نخستین زنی بود که تخصص جراح عمومی دریافت کرد.
وقتی در دیماه ۱۳۵۵ خبرنگار مجله «زن روز» برای گفتوگو با او روانه محل کارش - بیمارستان مادر که او خود موسسش بود - شد سی سال بود که در این رشته کار میکرد و تجربیات فراوانی را در این زمینه اندوخته بود. در ادامه مشروح گفتوگو با او را که در مجله یادشده به تاریخ چهارم دی ۱۳۵۵ منتشر شد میخوانیم:
***
خانم دکتر حضرتی که متخصص جراحی زنان نیز هست، ۲۴ سال قبل بیمارستان مادر را پس از پایان دوره تخصص خود در سوئیس، در تهران تاسیس کرده است و هنوز هم مدیریت این بیمارستان را به عهده دارد. این خانم در نیمه راه تحصیلات طب با همکار خود دکتر حسن خیام ازدواج کرده و چهار فرزند دارند که هیچکدام دنبال حرفه پدر و مادر نرفتهاند در حالی که مادر پس از سی سال تجربه عقیده دارد که زنان جوان و سالم باید دنبال علم طب بروند و از این طریق خدمتگزار جامعه باشند.
دکتر حضرتی میافزاید:
- وقتی دانشکده را تمام کردم دو تا بچه داشتم و دوره تخصصیام را در مکتب عدل دیدم و مرحوم دکتر امامی اولین کسی بود که چاقوی جراحی به دستم داد و گفت «بشکاف، اما طوری بِبُر که وقتی چشم باز میشود بریدگی در شیار قرار بگیرد.» آن روز غده چربی پشت چشم یک دختر جوان را عمل میکردم و اولین درس این بود که «با چاقو زیبایی بیمار را از بین نبر.» تز جراحی عمومیام را روی مردی نوشتم که طبیعت عجیبترین شوخی را با او کرده و او را گرفتار «فتق حجاب حاجز» کرده بود که بسیار نادر است. حجاب حاجز فاصلهای بین شکم و قفسه صدری است که امعاء و احشاء و ریه و معده را از هم جدا میکند و گاهی از اوقات طبیعت فراموش میکند این فاصله را ببندد و لذا معده توی ریه چپ قرار میگیرد و از هر هزار نفر یک نفر ممکن است این مشکل را داشته باشد و بالنتیجه هرگز نتواند غذاهای آبکی بخورد.
این خانم جراح پرتجربه میافزاید:
- در سال ۱۳۲۴ شروع به کار کردم. معالجه شکستگیها در ابتدا برایم سختترین کار جراحی بود و تصور میکردم قدرت انجام آن را ندارم اما کمکم موفق شدم و این کار برایم عادی شد. سال ۱۳۳۰ به علت حوادث سیاسی تهران شلوغ بود و تیرخوردگی و شکستگی متعدد بود و بر اثر کثرت بیمار اولین بار با استخوان سر و کار پیدا کردم مثلا پا شکستهای را آوردند که یک استخوان ران او شکسته بود و میخواستم در آن میخ بگذارم. وقتی چکش را به دست گرفتم و شروع به کوبیدن میخ روی استخوان کردم همه پرستارها هاج و واج مانده بودند که «این زن چه طاقتی و چه دل پرجرأتی دارد.» خودم در آن حال، حال کسی را داشتم که میخ در استخوان خودش فرو میکند. ضمنا حال فاتحی را داشتم که کار غیرممکنی را انجام داده و دارد یک کار مردانه میکند!
عدهای عقیده دارند که جراحی یک کار زنانه نیست و زنان جراح هنوز موفق به جلب اعتماد مردم و مریضها نشدهاند. نظر شما که سی سال در این حرفه تجربه دارید چیست؟
این ادعا صد درصد درست نیست زیرا بسیاری از زنهایی که برای عمل جراحی نزد من میآیند میگویند خدا را شکر که مجبور نیستیم زیر دست جراح مرد برویم و این نشان میدهد که هنوز در زنها شرم و حیایی وجود دارد که ترجیح میدهند طبیب و جراحشان زن باشد.
مشکلترین عمل جراحی که تاکنون انجام دادهاید چه بوده است؟
بیشتر خاطرات من مربوط به عملهای جراحی روی زنان است؛ یک بار زنی را که در منزل وضع حمل کرده و سر بچهاش بیرون آمده ولی بدنش هنوز بیرون نیامده بود نزد من به بیمارستان آوردند. زن بیچاره را با همان حال در تاکسی گذاشته و به بیمارستان آورده بودند. وضع رقتانگیزی داشت. با کمک جراحی بدن بچه را خارج کردم.
یک بار هم زن جوانی نزد من وضع حمل کرد که بعد از مدتی نسبتا طولانی دیدم جفتش نمیآید وقتی دست بردم که جفت را دربیاورم دیدم چون ریشه درخت در جسم رحم فرو رفته و کنده نمیشود. یاد «دکتر احمدی» افتادم که میگفت «خدا نکند آدم گرفتار جفت اکراتا بشود.» این گرفتاری باعث شد که زن بیچاره سه ماه در بیمارستان بود و ده بار او را کورتاژ کردیم تا توانستیم رحمش را از قطعات جفت تمیز کنیم.
در کار جراحی با کارهای مشکلی روبهرو بودهام مثلا یک بار پسر جوانی را به بیمارستان آوردند که دستش دور تا دور بریده شده بود و عضلات بریده به استخوان رسیده بود و برای اینکه دست او قطع نشود مجبور شدم تمام عضلات و اعصاب و عروق را سر به سر دوختم و این طولانیترین و مشکلترین عمل جراحی من بود.
۲۵۹








