وقتی مکانیکِ درام خراب می‌شود

وحشی به کارگردانیِ هومن سیدی در فصل دوّم از نظرِ معنایی اُفتِ دراماتیک و شخصیت پردازی پیدا کرده. چُنین شخصیتی، داوود اشرف، که جوگیرِ اخلاق، مرام و فرهنگِ زندان شده با یک دگردیسیِ رِوایی نمی‌توان مکانیکِ او را تحتِ تأثیرِ کاریزمای دیگران قرار داد. مثلاً اگر داوود از مَنِشِ نیک تقلید کند ایرادی ندارد امّا اگر او تحتِ تأثیرِ این مَنِش رفتاری غیرِذاتی انجام دهد تا جایی که بیننده با خود بگوید: این کارها از او بعید بود و بعد دوباره در قسمت دوم ببینیم این همان داوودِ ترسویی است که به آفتابه دزدیْ سرِ خود را گرم می‌کند، اشاره به سرقتِ دلارها، فروهر و تلاش برای دور زدنِ راستاد، خنده‌دار می‌شود. این چرخشِ عصبی به سوی همان وکیلی، رها، که در قسمتِ پایانی فصل اوّل دیدیم، گویی همه‌چیز تمام شد و خلاصه‌گویی‌ها در قسمت نخستِ فصلِ دوم، پذیرفتنی نیست. من به عنوان بیننده باور نمی‌کنم، رها، یک وکیلِ بدون مسئله‌ی شخصی باشد و برای موکل‌اش این همه سنگِ تمام بگذارد. نکته‌ی مهم این شده که الان هر فیلمی در مورد وکلا ساخته می‌شود آنها از زورِ شکایت استفاده می‌کنند تا سازندگان را بترسانند. این موضوع از نظرِ من نباید این چُنین باشد. فرهنگِ همزیستی از شکایت نکردن‌های واهی و پذیرشِ انتقادها رُشد می‌کند. ما به اخلاقیاتِ در «وحشی» انتقاد داریم و می‌توانیم انتقاد کنیم امّا توسل به زور برای خفه کردنِ یک صدای مخالف که شاید هم افشاگری‌هایی می‌کند، لازم نیست و اتفاقاً ممکن است باعثِ هرج و مرج گردد.

این خبر حاوی محتوای صوتی یا تصویری است. برای جزییات بیشتر به منبع خبر مراجعه کنید
خلاصه خبر

مکانیک درام چیست؟

مانندِ بنا کردنِ یک ساختمان که باید فونداسیون ابتدایی‌اش در زمین استوار گردد، شخصیت در داستان باید صعود و نزولِ ریشه‌ای داشته باشد. اگر داوود اشرف در «وحشی» دُچارِ وهمِ شخصیتی است، این توهم نباید در تقلید از مرامِ نیک گیر کند و زندانی مآبانه چند سالی را با پادشاه بگذراند تا دستِ آخر هم به همان موجِ ابتدایی خویش بازگردد. استناد به واقعیت شعورِ درام را تحت تأثیر قرار می‌دهد. این اثر گذاری به موجب این است که ما در داستان ایده‌آل‌گرایی نخستینی داریم که آن را با واقعیت نمی‌توانیم مخلوط کنیم. واقعیت تا ابد در حال شناخته شدن و ساخته شدن است. این شناختن و ساختن نباید به داستان بُعدِ لایتناهی دهد. هومن سیدی جای دوربین را بلد است، بازی گرفتن از بازیگر را می‌داند و فُرمِ بصری پُر قُدرتی ساخته. این فُرمِ بصری به پیرنگی که تأکید بر داستان داشته باشد ختم نشده. ما اگر دوربین رو دست‌هایی که شخصیت جواد عزتی را دنبال می‌کند و نریشن‌های درِ گوشِ او را حذف کنیم، دیگر مُعمایی وجود ندارد و در نهایت این فکت را به بیننده انتقال خواهیم داد که «وحشی» اگر صدا نداشته باشد اهلی هم نیست. مکانیکِ فیلم‌نامه دقیقاً جایی است که داستان باید روی کاغذ هم تصویری باشد و نه فقط با خیالِ مؤلف تبدیل به تصویر شود. شخصیتِ اشرف به اندازه‌ای متمرکز و پیچیده شده، مشخصاً در دو قسمتِ ابتدایی «وحشی»، که ساده‌لوحیِ او دیگر باور کردنی نیست.✍️ #علی_رفیعی_وردنجانی🎩 ‎@alirafieivardanjani

از ریل خارج شده

سریال سازی همانند به هم چسباندنِ واگُن‌های یک قطار است. این واگُن‌ها هر کدام باید به تنهایی برای خودْ معنا، ساختار و رنگی داشته باشند که در هنگامِ متصل شدن به دیگر واگُن‌ها، قطار را از ریل خارج نکنند. متأسفانه، مخصوصاً در قسمتِ ابتداییِ «وحشی»، واگن‌ای را می‌بینیم که از فصلِ اول جدا شده و با سرعتِ بیشتری به سوی ناکجاآباد حرکت می‌کند. یک شخصیت در سریالی دراماتیک، باید همه‌ی فکت‌های داستانی و تجربی را داشته باشد؛ در واقعیت ممکن است اشرف چُنین باشد تا حدّی که با یک سیلی از سوی راستاد خود را ببازد، امّا مقیاسِ درام نباید اجازه دهد چُنین شخصیتِ تأثیرپذیری به جوِّ حاصلِ تکیه نداشته باشد و به پیروی از استرس خود اِبرازِ پشیمانی کند. پیش‌بینی می‌شود در قسمتِ بعد ما ببینیم که او به همکاری با راستاد و آن خسرویِ نریشن، که صدای هومن سیدی است، ادامه می‌دهد و برای مرامِ رفیق‌اش دلش خواهد سوخت.✍️ #علی_رفیعی_وردنجانی🎩 ‎@alirafieivardanjani
۴۶ MB
18:21 - 3 دی 1404
نظرات کاربران
ارسال به صورت ناشناس
اخبار داغ