انقلابی ماندن در آزمونهای سخت
خلاصه خبر
حاکم خداست. یادمان میرود که حاکم اوست و دارد ما را امتحان میکند و همه امور در مهار اراده اوست و ما در حال تمرین و آزمون و آموزشیم و اگر بپذیرند موفق خواهیم شد.خداوند ایمان قلب ما را میآزماید. تنها به انواع روشها سنجیده میشوند تا نقاط ضعف قلب آشکار شود و ما بدانیم کجای کارمان عیب دارد و شروع کنیم به اصلاح.اگر خداوند ما را امتحان نکند خیال میکنیم کامل شدهایم و دیگر حرکت نمیکنیم. خودمان را درست نمیکنیم.وقتی خداوند ما را امتحان میکند و برایمان معلوم میشود که چقدر نقطه ضعف داریم برخی از ما فرار میکنند. وحشت میکنند. برخی از ما هم بیشتر به سمت خدا میروند. بیشتر توبه میکنند.انقلاب اسلامی بزرگترین آزمون قرنهای اخیر بود برای یافتن خالصترین بندههای خدا برای عظیمترین حادثه تمام تاریخ، یعنی ظهور.خداوند که دستبردار نیست. اگر او زشتی های پنهان ما را بیرون کشید و نقاط ضعف ما را با انواع سختیها و راحتیها و محرومیتها و نعمتها نشانمان داد، باید بایستیم و بیشتر متوجه خدا بشویم و توبه کنیم و جبران کنیم. باید مؤمنتر شویم.اما بسیاری از ما وقتی لو رفتند، فرار میکنند. دور میشوند. خیال میکنند کار از دست خدا در رفته. معلوم میشود از همان اول هم باور نداشتند کار دست خداست.حکومت دست خداست.خداوند آنقدر پیامبر و یارانش را آزمود که حضرت فرموده باشند این آیه موهایم را سفید کرد.فاستقم یعنی خودت را سفت بچسب. میخواهم شدیدترین طوفانهای تاریخ را به راه بیاندازم.وقتی خدا بناست به ما توفیق عبادت جمعی حکومت اسلامی بدهد،سختترین استانداردها را پیش میکشد.شوخی ندارد حکومت به نام خدا
بیتعارفترین حرف این است که معلوم نیست نویسنده این پیام ماه دیگر، سال دیگر، ده سال دیگر، انقلابی مانده باشد، مؤمن مانده باشد.یکی از بزرگترین امتحانات خدا منصرف شدن یاران از راه خداست. منصرف شدن کسانی که با آنان انس داشتی. جمع مؤمنانه تشکیل داده بودی. راه رفته بودی. مشکل حل کرده بودی. به آنها تکیه کرده بودی. از آنها مؤمن شدن و مؤمن بودن و مؤمن ماندن را یاد گرفته بودی.خداوند امتحان میکند ببیند تو قلبت مؤمن هست یا ایمانت به چیزهای دیگر تکیه دارد و در سختیها زائل خواهد شد؟!وقتی کارخانهها میخواهند یک محصول مهم را به بازار بدهند، با سختترین شرایط آن را میآزمایند تا در شرایط کار خدای ناکرده فاجعه به بار نیاورد.فرض بفرمایید یک اتوبوس در کارخانه باید عجیبترین امتحانات را پس بدهد چون قرار است چهل نفر را با خود به دل جاده ببرد. آزمونهای قطار بیشتر است. آزمونهای کشتی از آن بیشتر. آزمونهای هواپیما از آن هم بیشتر.هر چه مأموریت و امانت بزرگتر، آزمون سختتر.مگر میشود ملتی ادعا کنند که میخواهند دین خدا را زنده کنند و مقدمات ظهور را فراهم کنند و امامت امت را به دست گیرند و سختترین آزمونها را پس ندهند؟!مگر ممکن است خداوند از ایمان آنان به شدیدترین شکل ممکن امتحان به عمل نیاورد و اجازه دهد بندگانش در اقصی نقاط زمین پیرو چنین ملتی باشند؟!خداوند همیشه امامان را بارها و بارها و بارها بیش از دیگران امتحان میکند. این خیلی طبیعی است که کسانی پیدا شوند و همه دار و ندار ما را تهدید کنند.حاکم خداست. اینها وسیلهاند.
مگر نفرمود مؤمن همه چیزش را با خدا معامله کرده و بناست جهاد کند؟؛طبیعت این عهد با خدا زندگی در خط مقدم است. زندگی در خط مقدم ثمرهاش چالش و تنش و نزاع و جنگ دائمی است. تهدید است. آسیب و خطر است. بلا و مصیبت است. این مقدمه یک روند منطقی است.نمیشود بدون امتحان. آیا خیال کردهایم به محض ادعا کردن پذیرفته ممیشویم؟!باید معلوم شود که قلبهای ما به آسمان متصل شده یا نه. باید معلوم شود قلب ما از زمین آب میخورد یا از آسمان. باید معلوم شود که ما به خدا توکل کردهایم یا به آفریدههای خدا.باید ریشه ایمان ما آزمایش شود. با چه؟!با میوههایش. سختیها و راحتیها میوههای ایمان ما را به آزمون میکشند. یقین داشته باشیم که روزهای راحتی خواهد رسید. اما آن روزها خطرناکتر از این روزها خواهد بود. اگر امتحان روزهای سختی را با موفقیت پشت سر گذاشتیم، امتحانات روز راحتی شروع خواهد شد که به مراتب ترسناکتر است.خیال خواهیم کرد که کار تمام شده و همان فراغتی را که بنا بود در بهشت داشته باشیم اینجا دنبال میکنیم و غافل میشویم و نابود میشویم.خیلی از ملتهای مدعی دچارش شدند. ما نیز دچارش خواهیم شد اگر ایمانمان ظاهری باشد.بهشتی در دنیا به کار نیست. دنیا دنیاست و تا هست آزمون و ابتلاست. همه صورتهایش آزمایش است.امروز دارند ما را با جهاد و سختی ناخواسته امتحان میکنند، فردا با جهاد و سختی خودخواسته باید امتحان پس دهیم. آنجا مرحله بالاتر است.امروز یک گوشه کار را تقصیر آمریکا و اسراییل و دولت و مجلس و اینجا و آنجا میدانیم و فردا نمیتوانیم دنبال مقصر بگردیم. امتحان چند برابر سختتر میشود.
خواهیم دید که چه افرادی چگونه پرتاب خواهند شد به قعر انحراف. الهی که از آنها نباشیم و تا آن روز باقی مانده باشیم.ما انگار شک داریم که حکومت از آن خداست. یا به روی خودمان نمیآوریم که ایمان نداریم تا حفظ آبرو کنیم. اما خداوند ابایی ندارد که ما را رسوا کند و با رسوایی ما جماعتی را بیازماید و نسلی را بیازماید و زمان مفصلی را برای این آزمایش بزرگ صرف کند و تعداد دیگری از بندگان خاص خود را استخراج کند.طبیعت وضع ما جهاد است. امروز در جنگ ترکیبی، خداوند انتظار دارد از عهده جهاد ترکیبی برآییم. وقتی امتحانات چندوجهی میشوند یک بشارت بزرگ در کار است.این یعنی داریم به کانون حوادث نزدیک میشویم. آنجایی که از تمام جنبهها مورد تهاجم قرار میگیریم، درست همان جایی است که آزمون خدا به اوج میرسد. وقتی تمام تعلقات ظاهری و باطنی ما تهدید میشود، یعنی دارد یک اتفاق بزرگ میافتد.یک نقطه عطف. یک تغییر بزرگ. یک قله. یک تغییر شیب. یک موفقیت و سپس فصل جدیدی از آزمونها. این بار احتمالا در وضع پیروزی.خیلیها در سختیها یار پیامبر بودند. نوبت پیروزی که رسید فاصله گرفتند. با پیامبر گرسنگی کشیدند. نوبت سیری که رسید، دور شدند. امتحانات سیری خیلی سختتر از امتحانات گرسنگی بود.زمانی که یک سکه نداشتند رفیق پیامبر بودند. روزی که میلیونها سکه داشتند رفتند برای خودشان. حکومت خدا یا شأن رفت. دنیا یادشان رفت. حال و هوای بهشت گرفتند به خودشان. عدهای در روزهای سختی یادشان رفت اینجا دنیاست و خیال کردند اینجا جهنم است و بریدند.
عدهای اما از صراط روزهای تلخ گذشتند و در روزهای خوشی توهم بهشت گرفتند.اگر کسی از جهنم و بهشت نگذرد، پذیرفته نمیشود.ما آدمها اینگونه هستیم. در امتحانات الهی نشان میدهیم که جهنم و بهشت ما چه باشد و چقدری باشد.بعضیها با کمترین درد و بلا حد نصاب جهنمشان میخورد. آخرتشان را آشکار میکنند. کوچک بودنشان را نشان میدهند.بعضیها میبینی درد را خوب تحمل میکنند؛ اما تا نعمت میبینند خیال بهشت به سرشان میزند. همان جا سقوط میکنند.خلاصه خداوند دارد حکومت میکند و یک چیزهایی این وسط تعیین میشود. معمولا کسانی که ضعیف هستند، برای اینکه لو نروند، گناه بریدن خود را گردن این و آن میاندازند. آنها نمیدانند که همه مردم در حال امتحان شدن با یکدیگرند. اگر همه سؤالها حل شد، ورقه جدید سؤالها آماده است.الغرض بنا بر این نیست که سطح امتحانات بالاتر نرود. هنوز خیلیها هستند که امتحان پس ندادهاند.آری اگر همه متحد میشدند و با هم امتحان را تمام میکردند، مرحله به سرعت عوض میشد و سری بعدی آزمون آغاز میشد؛ اما فعلا میبینید که عدهای در همین فضا دارند زمان تلف میکنند. بلاتکلیف هستند.وقتی جامعه برای عبور از آزمون متحد نباشد، برههها طولانی خواهد شد.این همان کاری است که شیطان با ما میکند. ایجاد اختلاف برای عبور از سختیها.شیطان میداند که داستان چیست. میداند اگر این مردم متحد شوند حول اراده خدا، عبور به سرعت اتفاق خواهد افتاد و فرصت شکار از دست خواهد رفت. حکومت ظاهری را از دست خواهد داد.لذا بین مردم اختلاف میاندازد. البته همهاش تقصیر شیطان نیست. قصور و تقصیرهای ما هم هست. همکاریهای ما با شیطان و رغبت ما به شیطنت نیز هست. ما این استعداد را داریم که از شیطان هم شیطانیتر شویم.
شیطان کمک میکند تا ما بهتر و قویتر گناه را تخیل کنیم. وضع سرور و فرح گناهکاری را. لذت گناه را. خوشی و فراغت بیمسئولیتی را. شیطان کاری میکند که این احساس پوچ لذت چند برابر شود. تحریک ذهنی ما را بالاتر میبرد. در نتیجه ما با یک خوشی کوچک، با یک نعمت کوچک توهم بهشتی میزنیم و خیال میکنیم ماتشتهی الأنفس اینجاست.از آن طرف وقتی یک مصیبت کوچک پیش میآید، شیطان دائم به آن ضریب میدهد در خیالمان و آنقدر این توهم را بالا میبرد که خیال میکنیم اینجا جهنم است و ناامیدی و افسردگی اهل جهنم عارض میشود و میبریم کلا. به خصوص که حس خالدین فیها میگیریم. دیگر قنوط است و دست کشیدن و افتادن در خط اراده مطلق شیطان.وقتی جامعه علیه شیطان و برای بندگی خدا متحد نیست، صحنه آزمایش کش پیدا میکند. خاصیت رهبران الهی این است که مردم را جمع میکنند، متحد میکنند و همگی با هم یک فصل بزرگ از بلا را رد میکنند. سرعت سیر همراه ولیّ خدا بسیار زیاد است. ناگهان مقدار زیادی از راه طی میشود. خوب طبیعت کار فشرده بودن آزمونهاست.اگر مردم همراه بمانند این فصلهای امتحان به سرعت طی میشود. اما هر چقدر از پیرامون ولیّ خدا پراکنده شوند، وسعت زمان و صحنه امتحان بیشتر میشود. این همان فرصت حکومت جهنمیها و شیاطین در زمین است.لذا معلوم است که چرا وقتی ولیّ خدا به قدرت میرسد، شرایط سخت و فشردهای داریم. اگر بخواهم با مثال عرض کنم، فرض کنید میخواهید با سرعت یکصد کیلومتر در ساعت به مقصد برسید فشار بیشتری تحمل میکنید و زمان کمتری صرف میکنید تا زمانی که پنجاه کیلومتر سرعت دارید.
قرآن کریم به ما میآموزد که اگر همه با هم امتحان را درست پس بدهند به روزهای خوشی خواهند رسید. این یعنی ما دو امتحان را یکجا پس بدهیم.خوب بودن و خوب ماندن و با هم خوب بودن و با هم خوب ماندن.آن وقت خیلی زودتر کارها به سامان خواهد شد. هر چه تعداد کسانی که با وای خدا متحد میشوند بیشتر باشد و هر چه این اتحاد قویتر باشد، وضع سریعتر خوب خواهد شد.اگر نه آنقدر تنوع خوب و بد حادثه گسترده و پیچیده خواهد شد که هزاران شیوه و روش منحرف هم وارد میدان خواهند گشت و پیچیدگیهای و باتلاقهای راه بیشتر خواهد شد.شیطان میخواهد همه حول او جمع شوند تا کار زودتر تمام شود و انسان به جهنم دچار شود. ولیّ خدا هم دوست دارد همه حول او متحد شوند تا کار زودتر تمام شود و انسان موفق به بهشت شود.اما مردم انتخاب میکنند که در برزخ زندگی کنند. در میانه أئمه هدی و أئمه ظلال.عرصهای پهناور که پیچیدگیها و بینظمیهای فراوان دارد. همه چیز نسبی است و تکثر و تنوع وجود دارد. میبینی نسلها میگذرد و یک سؤال از آزمون خدا پاسخ داده نشده. مؤمنان بسیاری میمیرند و میروند و هنوز عدهای باقی ماندهاند تا جواب دهند. کافران زیادی انتخاب کردهاند و رفتهاند و هنوز عدهای این وسط زندگی میکنند. بلاتکلیف. بلاانتخاب.حالا رصد کنید و ببینید چه کسانی دنبال اتحاد حول ولی خدا هستند و چه کسانی دنبال جمع شدن حول اولیاء شیطان.علتها را درست بیابیم. خودمان را نفریبیم.
12:05 - 4 دی 1404
نظرات کاربران








