به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، اسدالله علم در خاطرات روز پنجشنبه چهارم دی ۱۳۴۸ نوشت: صبح شرفیاب شدم... جریان مذاکره با وزیرمختار انگلیس را گفتم و اضافه کردم که چیزی نگفت الا اینکه ممنون شد که کم و بیش فهمید درد چیست [...] راجع به نطق ناصر و علت اینکه نطق او باعث شکست کنفرانس اعراب شده است گفتوگو کردیم. ناصر پدرسگ از اعراب خواسته است که تمام نقشههای جنگی [او را] باید تصویب [کنند] و پولش را هم [بدهند]. بیچاره ملک فیصل گفته است صورتحساب پولهایی که تاکنون گرفتهاید بدهید که ببینیم چقدر در راه جنگ با اسرائیل خرج شده است. آن وقت [ناصر] قهر کرده است. بومدین هم به او جواب سخت داده است و گفته شما خودتان هم نمیخواهید بجنگید وگرنه ما حاضر به جنگ هستیم. یمن که قهر کرده، عراق هم حتی گفته است صورتحسابها را باید بدهید، سوریه که در جلسه حاضر نشده، خلاصه افتضاح عجیبی راه انداختهاند. ولی مگر این ناصر دستبردار است. میخواهد دوباره اتحادیهای از مصر، سودان و لیبی درست کند. اتفاقا مطلب خیلی هم مهم است، زیرا لیبی پول دارد، سودان غذا دارد، مصر هم هوچیگری، اخیرا لیبیها میخواهند دویست تانک و پنجاه هواپیمای میراژ از فرانسه بخرند. حدس غالب این است که آن را در اختیار مصر میگذارند. مگر آنکه حالا اینطور وانمود میکنند، اما به محض آنکه روی پای خود مستقر شدند، همین اسلحه علیه مصر به کار میرود که خداوند در قرآن کریم فرموده است «الاعراب اشد کفرا و نفاقا» و خدا کند اینطور نباشد.
... خوب نبودن هوا هم باعث اوقاتتلخی شاهنشاه است زیرا باران و برفی در بساط نیست. امروز اندکی خوشحال بودند که در آذربایجان و خوزستان بارندگی بدی نشده، ولی در سایر نقاط کشور خبری نیست... تنها خبر خوشی که این هفته دارم و مایه دلخوشی فراوان است این است که دختر بزرگم رودی که در تابستان عروسی کرد، حالا آبستن است.
منبع: یادداشتهای علم، جلد اول، چاپ چهارم، تهران: کتابسرا، صص ۴۰۲-۴۰۱
۲۵۹









