آیا ما واقعاً «به قله‌ها نزدیک شده‌ایم»؟

محمد پارسائیان، عضو هیأت علمی جهاددانشگاهی تحلیلی قرآنی از وضعیت انقلاب اسلامی و مسیرش برای رسیدن به قله با توجه به مشکلات مختلف داخلی و خارجی به فارس ارائه کرد.

خلاصه خبر
گروه قرآن و فعالیت‌های دینی خبرگزاری فارس: مرادماه سال ۱۴۰۲ بود که رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به عبور کشور از گردنه‌ها و مسیرهای سخت، گفتند: «ما از بخش زیادی از مسیر با وجود شیب‌ تند عبور کرده و به قله‌ها نزدیک شده‌ایم». این روزها که با تورم، افزایش نرخ ارز و کاهش قدرت خرید مشکلات معیشتی و فشار اقتصادی بر مردم افزایش یافته، برخی این گزاره را با طعنه پیش می‌کشند و تعارض این دورنما با وضعیت اقتصادی مردم را برجسته می‌کنند.ممکن است که برای بسیاری از مردم، ناهمخوانی این دورنما با تجربه زیسته امروز به‌ویژه در زمینه مشکلات معیشتی پرسش‌‎های جدی مطرح ‌کند؛ آیا چنین سخنی به معنای نادیده‌گرفتن واقعیت‌های موجود نیست؟ آیا این دورنما ناشی از خطای محاسباتی یا شکاف همیشگی میان زبان رسمی با واقعیت‌های اجتماعی است؟ یا آنکه نتیجه نوعی چارچوب تحلیلی متفاوت است؟برای نگارنده نیز مدت‌ها فهم دقیق این مسئله میسر نبود و بسیاری از تحلیل‌های ارائه‌شده را قانع‌کننده نمی‌دانستم، تا اینکه این مسئله در جهان‌بینی قرآنی ایشان بازشناسی کردم. آن زمان بود که فهمیدم این سخن هیچ‌گاه به معنای انکار مشکلات عینی در جامعه نیست و تفاوت‌ها ناشی از سطح تحلیل است، به بیان دیگر این کلام نتیجه ارزیابی یک وضعیت تاریخی اجتماعی در افقی فرایندی و بلندمدت است که تنها با آن می‌توان سخن از «نزدیکی» یا «دوری» نسبت به یک قله تاریخی را فهم کرد، تحلیلی که ریشه‌های آن را باید در منطق قرآنی فهم تاریخ، ابتلا و پیشرفت جوامع مؤمن جست‌وجو کرد.
ارکان جهان‌بینی قرآنیبرای صورت‌بندی این منطق، رجوع به آیات ۱۳۷ به بعد سوره آل عمران راهگشاست؛ آیاتی که در پی یکی از دشوارترین مقاطع تاریخ صدر اسلام، یعنی جنگ احد، نازل شده‌اند. در آن مقطع، جامعه نوپای اسلامی با شهادت و زخمی شدن تعداد زیادی از مؤمنان، در بحرانی عمیق بحران قرار داشت و برخی از مردم دچار تردیدهایی شده بودند. قرآن اما، روایتی از این حادثه ارائه می‌دهد که صرفاً توصیف‌گر نیست، بلکه جهان‌بینی می‌سازد، این جهان‌بینی بر چند پایه استوار است که در ادامه اشاره می‌کنیم.گذار از نگاه مقطعی به نگاه فرایندی و احیای حافظه تاریخیآیه «قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ...» انسان را از حبس در لحظه حال رها می‌کند و او را به گسترش افق زمانی دعوت می‌کند. تاریخ، در این نگاه، صحنه تکرار سنت‌هاست، سنت‌هایی چون ابتلا، صبر و غلبه تدریجی حق و افول باطل. چنین نگرشی مانند لنزی است که رویدادهای پراکنده و حتی متناقض را در قالب یک الگوی قابل فهم قرار می‌دهد و مانع از فروکاستن تحلیل به واکنش‌های کوتاه‌مدت می‌شود. در این منطق، هر حادثه نه یک پایان، بلکه حلقه‌ای از یک زنجیره طولانی است.نفی یأس و تأکید بر علو مؤمناندر ادامه خطاب «وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ» در اوج فشار، بیانگر یک گزاره هنجاری و ایمانی است که پیامدهای روانی و معرفتی مهمی دارد. در این منطق، علو مؤمن به معنای برتری ظاهری و فوری نیست، بلکه ناظر به نسبت وجودی و پیوند او با حقیقتی فراتر از شرایط گذراست. سستی و اندوه با این دستگاه تفسیری ناسازگار تلقی می‌شود، البته نه به این معنا که رنج انکار می‌شود، بلکه از آن‌‎رو که پایان معنا نیست.
تطبیق راهبردی وضعیت، قاعده «قرح مثل قرح»آیه «إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ» نوعی تحلیل راهبردی ارائه می‌دهد. ناامیدی هنگامی رخ می‌نماید که انسان تنها به زخم‌ها و ضعف‌های خود خیره شود. قرآن، توجه را به هزینه‌ها و فرسایش طرف مقابل نیز معطوف می‌کند. در این منطق، پایداری در شرایط تقریباً مشابه فشار، می‌تواند تعیین‌کننده باشد. مانند دونده‌ای که می‌بیند که توان زیادی برایش نمانده است، اما وقتی به توان رقبایش می‌نگرد، می‌فهمد همان توان اندک برای پیروزی کافی است. این نگاه، انرژی روانی و اجتماعی را از وضعیت «ناکافی» به «قابل تداوم» تبدیل می‌کند.فهم پویایی قدرت در چرخش ایامقاعده «وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ» دینامیسم قدرت در تاریخ را ترسیم می‌کند. حاکمیت، موفقیت و فرصت، دائماً در حال گردش میان مردم، جوامع و جریان‌های فکری است و هیچ وضعیت مسلط یا مغلوبی، ابدی نیست. این گردش گاه سریع و گاهی به درازای قرن‌هاست. پذیرش این اصل، مانع از شکل‌گیری احساس بن‌بست تاریخی می‌شود و جامعه را از اسارت در یک مقطع خاص می‌رهاند.فرایند تربیت الهی در دل ابتلااین جهان‌بینی، صرفاً یک نظریه نیست، بلکه در بستر سختی‌ها به یک فرایند تربیتی فعال و چندمرحله‌ای تبدیل می‌شود که اهداف الهی را محقق می‌سازد.
مرحله تشخیص و جداسازی «وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا»آزمایش‌های سخت، همچون کوره‌ای است که سنگ را از کان جدا می‌کند. تعبیر از علم الهی در اینجا از جنس تحقق متن واقع است. مرز مؤمن واقعی و مدعی ایمان در فتنه‌ها و فشارها عیان می‌شود و صف‌ها را از هم می‌شکافند. این مرحله، مقدمه ضروری برای هر حرکت جمعی اصیل است. در آخرالزمان شدت فتنه‌ها به دلیل سرعت بالای جداسازی افزایش می یابد.مرحله الگوسازی و برافراشتن پرچم‌های هدایت «وَيَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَاءَ»پس از شناسایی مؤمنان راستین، خداوند از میان همانان، شاهدانی را برمی‌گزیند. اینان، تنها شهدای میدان جنگ نیستند، بلکه «شُهَداء» به معنای گواهان زنده و الگوهای عینی حقانیت هستند که چراغ راه و محرک جامعه می‌شوند. در مرحله قبلی انسان کنشگر بود، ولی تعبیر «وَيَتَّخِذَ مِنْكُمْ» یعنی خداوند بنابر قاعده لطف برخی مؤمنان گزین می‌کند. علمداری گواهان و شهدا (همچون امام راحل و شهید قاسم سلیمانی) در جامعه می‌تواند نشان دهد که مرحله پیشین با موفقیت طی شده و جامعه ظرفیت پرچمداری را یافته است.مرحله پالایش درونی و خالص‌سازی «وَلِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا»پس از پالایش بیرونی (جدایی از کفار)، نوبت به پالایش درونی مؤمنان (جهاد اکبر) می‌رسد. «تمحیص» یعنی زدودن زنگارها، شائبه‌ها از دل‌های مؤمنان. در واقع صبر بر مشکلات، انسان را از درون می‌ساید و تقوایش را عمق می‌بخشد و وابستگی‌اش را به خدا خالص‌تر می‌کند. این مرحله، ساختن انسان‌هایی است که شایسته پیروزی نهایی‌اند.
مرحله فرجام باطل و نابودی تدریجی کفر «وَيَمْحَقَ الْكَافِرِينَ»این مرحله، نتیجه طبیعی سه مرحله پیشین است. «محق»، نابودی تدریجی و تحلیل رفتن است. هم محق درونی (سستی داخلی نظام باطل) و هم محق بیرونی (فروپاشی هیمنه ظاهری). همان‌گونه که تمحیص مؤمنان تدریجی است، محق کافران نیز تدریجی اما قطعی است. این فرایند چهارگانه، یک سیر منطقی و هدفمند از آزمایش تا عاقبت‌نگری را ترسیم می‌کند.معنای «قله» در افق فرایندیدر این چارچوب قرآنی، سخن از «نزدیکی به قله» معنایی عمیق‌تر از بهبود آنی معیشت می‌یابد. قله مرحله‌ای است که یک جامعه پس از طی فرایند طولانی تمییز، الگوسازی، تمحیص و محق، به باروری و ظهور دستاوردهایش نزدیک می‌شود. در چنین خوانشی، نزدیک بودن به قله ممکن است به معنای قرار داشتن در فرساینده‌ترین بخش مسیر باشد، جایی که هم توان داخلی به نظر در حال اتمام است و هم فشار خارجی به اوج می‌رسد، اما نشانه‌ها از ظهور شاهدانی بزرگ تا آثار محق در اردوگاه دشمن حکایت از نزدیکی فتحی بزرگ دارند. از تقویت انسجام داخلی و نمایش جان برکفی نیروهای نظامی در نبرد 12 روزه تا اثبات مواضع انقلاب در بازدارندگی عمق راهبردی محور مقاومت و تا اثبات خباثت دشمن (اسرائیل) و انزوای جهانی آن.بنابراین، نوید «نزدیکی به قله»، یک تحلیل سیاسی‌گذرا نیست، بلکه بیان یک سنت قطعی الهی و ترسیم افق فرایندی حرکت جامعه مؤمن است. این منطق قرآنی، دعوتی است به خروج از نگاه مقطعی به مشکلات و فراخوانی است برای استقامت در مسیر این فرایند تربیتی الهی، با این ایمان که پایداری بر این راه، نه تنها به برتری معنوی، که به تجلی پیروزی نهایی در عرصه تاریخ خواهد انجامید.
این خوانش، همزمان که به هوشیاری نسبت به واقعیت‌ها و مسئولیت انسانی فرا می‌خواند، افق معنا و امید فعال را حفظ می‌کند، امیدی که برآمده از شناخت وضع جامعه در میانه یک مسیر تاریخی و تربیتی است. همان گونه که رهبر انقلاب در ادامه نتیجه گرفتند، «بنابراین امروز روز خسته شدن و نا امیدی نیست بلکه روز شوق و امید و حرکت است و مسئولان کشور باید با این روحیه حرکت کنند ... راه پیموده شده تا به امروز را اگر با قوت دنبال کنیم، پیروزی بر دشمن قطعی است».اکنون که در اثر مشکلات اقتصادی، درک این منطق راهبردی و چارچوب قرآنی دشوار شده است، نخبگان دو وظیفه جدی بر عهده دارند: نخست، نقد سیاست‌های نئولیبرالی وارداتی و غیربومیِ مسئولان و کارشناسان داخلی، اعم از سیاست‌های اقتصادی (پولی، مالی و ارزی) و اجتماعی و فرهنگی و دوم ترک فعل‌ها در مبارزه با فساد، رانت و بی‌عدالتی. سوم، جهاد تبیین برای اثبات دستاوردهای انقلاب و تبیین وضعیت کشور در مسیر تاریخی و تربیتی خود. در غیر این صورت، اگر این گزاره امیدبخش به تجربه عینی مردم و واقعیت‌های حقیقی پیوند نخورد و مردم احساس کنند رنجشان در گفتمان رسمی بازتاب نمی‌یابد، تداوم این شکاف زبانی به فرسایش سرمایه اجتماعی و تردید در روایت پیشرفت انقلاب خواهد انجامید.#انقلاب_اسلامی#دشمن_شناسی#قله_انقلاب#محمد_پارسائیان
11:56 - 5 دی 1404
نظرات کاربران
ارسال به صورت ناشناس
اخبار داغ