پدری با جنازههای فرزندانش
بیش از ۲۰ سال از زلزله بم میگذرد و بسیاری هنوز عکسی که عطاءالله طاهرکناره از پدری با دو جنازه فرزندانش در این مصیبت گرفته، فراموش نکردهاند. زلزله بم با ثبت رسمی حدود ۳۴ هزار کشته و برآوردهای غیررسمی بین ۵۰ تا ۷۰ هزار کشته، یکی از دردناکترین اتفاقات تاریخ معاصر بود.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
بیش از ۲۰ سال از زلزله بم میگذرد و بسیاری هنوز عکسی که عطاءالله طاهرکناره از پدری با دو جنازه فرزندانش در این مصیبت گرفته، فراموش نکردهاند. زلزله بم با ثبت رسمی حدود ۳۴ هزار کشته و برآوردهای غیررسمی بین ۵۰ تا ۷۰ هزار کشته، یکی از دردناکترین اتفاقات تاریخ معاصر بود. زلزلهای که حوالی ساعت پنج صبح آمد و در کمتر از ۱۲ ثانیه این شهر را نابود کرد. خبرگزاری رکنا به سراغ عطا طاهرکناره رفته و از او درباره این عکس پرسیده است.
روایت عکاس
حدود ساعت پنجوخردهای زلزله اتفاق افتاده بود، حوالی ساعت ۷:۴۰ از دفتر رسانه تماس دریافت کردم. خبرنگارمان تماس گرفت و گفت در کرمان زلزلهای رخ داده، اما هنوز مشخص نیست دقیقا چه اتفاقی افتاده و ابعاد آن چقدر است. آن زمان مثل امروز شبکههای اجتماعی و اینترنت گستردهای وجود نداشت و معمولا چنین خبرهایی ابتدا به صورت گنگ و مبهم مخابره میشد. اما پنج دقیقه بعد دوباره تماس گرفته شد و این بار گفت: «به نظر من اگر بتوانی خودت بروی، خیلی خوب است، چون ظاهرا پلهای ارتباطی قطع شده». همین جمله باعث شد ذهن آدم به سمت یک فاجعه عمیق برود. وقتی ارتباطها قطع میشود، معمولا یعنی اتفاق بزرگی افتاده است. به محض اینکه به کرمان رسیدیم، با چند خودروی سواری به سمت بم حرکت کردیم. هنوز به بم نرسیده بودیم که واقعیت فاجعه کمکم خودش را نشان داد. حتی الان هم که تعریف میکنم، مو به تنم سیخ میشود. اولین تصویری که با ورود به بم دیدم، ردیفی از خانههای گِلی بود که کاملا تخت شده بودند؛ انگار هیچ چیزی از آنها باقی نمانده بود. کمی جلوتر که رفتیم، صحنهها تکاندهندهتر شد. جنازهها را به صورت ردیفی روی پیادهروها چیده بودند و بازماندگان، مات و مبهوت، فقط نگاه میکردند. خود ما هم در شوک بودیم. حتی در ذهنمان این سؤال بود که واکنش مردم نسبت به ما چه خواهد بود؛ اینکه ما عکاس هستیم و دوربین دستمان است. از ماشین پیاده شدیم و شروع به عکاسی کردیم. عجیب این بود که مردم هیچ حرفی نمیزدند؛ کاملا گنگ و خاموش بودند. اولین تصویری که من ثبت کردم، تصویر پدری بود که فرزندانش را در آغوش داشت. هنوز آن لحظه تمام نشده بود که مثل یک فیلم، سکانس بعدی اتفاق افتاد؛ زنی در حالی که جسد پدرش را در آغوش گرفته بود، آمد. او در حال گریهکردن بود. صحنهای بود که هیچ وقت از ذهنم پاک نمیشود. من همیشه هم گفتهام که خودم دوست نداشتم برای چنین صحنهای جایزه بگیرم، اما ماهیت کار ما این است؛ این یک عکس خبری بود و در چارچوب حرفهای عکاسی خبری داوری شد. به طور طبیعی، از نظر حرفهای خوشحال شدم که جایزه ورلد پرس فوتو را دریافت کردم، اما نه به خاطر خود آن عکس؛ چون آن تصویر، برای خود من هم سنگین و آزاردهنده بود. آن زمان من خودم دختری داشتم که حدود دو یا سهساله بود. ناخواسته آدم خودش را جای آن پدر میگذارد.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.









