به گزارش ایسنا، «فردریش مرتس» صدراعظم آلمان و رهبر پرجمعیتترین دموکراسی اروپا، به تازگی در گردهمایی تجاری در برلین گفت: «آنچه زمانی غرب اصولی مینامیدیم، دیگر وجود ندارد.» چند روز بعد، این محافظهکار و آتلانتیکگرای مادامالعمر با حسرت از آلمانیها خواست تا تصور خود از آمریکایی را که دههها میشناختند و دوست داشتند، کنار بگذارند و گفت: «آمریکاییها اکنون منافع خود را بسیار بسیار تهاجمی دنبال میکنند و آلمان نیز باید همین کار را انجام دهد.»
به نوشته وال استریت ژورنال، سرمای زمستانی بر روابط فراآتلانتیک سایه افکنده است و بسیاری نگرانند که این روابط دست کم نه به طور کامل، هرگز بهبود نیابد. مرتس و همتایان اروپاییاش میگویند که در حال بیدار شدن از خواب و درک این واقعیت تلخ هستند؛ ایالات متحده، حداقل در دولت فعلی، دیگر اروپا را شریک حیاتی خود در امور جهانی نمیداند. کاخ سفید به طور فزایندهای با این قاره خصومت دارد و به طور مرتب از زبانی تندتر برای توصیف دموکراسیهای اروپایی نسبت به دشمنان سنتی، مانند روسیه یا چین استفاده میکند.
بخشی از آنچه این تغییر را هدایت میکند، اختلاف نظر اساسی در مورد آن چیزی است که غرب به آن پایبند بوده و این مساله است که کدام طرف اقیانوس اطلس در دفاع از ارزشهای اصلی خود بهتر عمل میکند. بسیاری در دولت آمریکا احساس میکنند که اروپا با اجازه دادن به مهاجرت منجر به تضعیف ریشههای تاریخی خود به عنوان منطقهای عمدتاً سفیدپوست و مسیحی میشود و به تمدن غرب خیانت میکند. آنها همچنین میگویند که نخبگان اروپایی تا حدودی با محدود کردن آزادی بیان و آزادیهای سیاسی در این رابطه، دستور کار گوناگونی را پیش میبرند. هرچند که رهبران اروپایی با این دیدگاه مخالفند.
وال استریت ژورنال ادامه داد: این صرفاً سخنان «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا نیست که جریان سیاسی اصلی اروپا را شوکه کرده است؛ بلکه این لفاظیها با عمل نیز پشتیبانی میشوند. واشنگتن با جدیت به دنبال سازش ژئوپلتیکی با مسکو است که بخشی از آن به دنبال معاملات تجاری پرسود است. فرستادگان رئیس جمهور ترامپ در حال فشار آوردن به اوکراین هستند تا با مجموعهای از امتیازات ارضی و سایر امتیازات موافقت کند، امتیازاتی که اکثر پایتختهای اروپایی نگرانند، میتواند روسیه را جسورتر و منطقه را بیثبات کند.
«نوربرت روتگِن»، نماینده راست میانه و رئیس سابق کمیته امور خارجه پارلمان آلمان میگوید: «اینکه آمریکا اتحاد خود را با اروپا کنار بگذارد و در کنار مسکو و پوتین (رئیس جمهور روسیه) قرار گیرد، درست همانطور که روسیه ما را با جنگ تهدید میکند: این نشان دهنده یک گسست اساسی در روابط اروپا و ایالات متحده است.»
همچنین «کلود مالوره» سیاستمدار میانهرو فرانسوی در یک سخنرانی در سنای فرانسه گفت: «امروز، در بهترین حالت، اروپا تنهاست. در بدترین حالت، با دو دشمن روبهرو است: روسیه و ترامپیسم.»
روزنامه آمریکایی نوشت: حملات لفظی علیه اروپا در ماه فوریه آغاز شد، زمانی که «جی دی ونس» معاون رئیس جمهور آمریکا حمله تندی به متحدان سنتی کرد و ماهها بعد تعرفههایی بر بسیاری از کالاهای اروپایی وضع شد اما چند هفته گذشته حس گسست را تشدید کرده است، زیرا ابتدا طرح صلح ۲۸ مادهای برای اوکراین که توسط مذاکرهکنندگان آمریکایی و روسی تدوین شده بود، مطرح شد که در اکثر پایتختهای اروپایی به شدت به نفع مسکو تلقی میشد.
سپس در اوایل دسامبر، جدیدترین نسخه از استراتژی امنیت ملی ایالات متحده (NSS) منتشر شد. این سند برای بسیاری از اروپاییها به گونهای تفسیر میشد که گویی ایالات متحده در حال درخواست طلاق است، این قاره را به دلیل کاستیهای دموکراتیک مورد انتقاد قرار میدهد و رهبران منتخب آن را به تشدید سیاستهای مهاجرتی که میتواند جمعیت آنها را به «اکثریت غیراروپایی» تبدیل نماید، متهم میکند.
وال استریت ژورنال خاطرنشان کرد که پیامد ناگفته این به اصطلاح «حذف تمدنی» این است که مهاجران و فرزندان آنها نمیتوانند، اروپایی شوند و ارزشهای غربی را بپذیرند. بنابراین، این سند با صدای بلند این سوال را مطرح میکند که آیا چنین کشورهایی میتوانند «متحدان قابل اعتماد» باقی بمانند یا خیر.
اگرچه اتحاد غرب هنوز مدافعان زیادی در ایالات متحده دارد و یک رئیس جمهور متفاوت، حتی اگر اولویتهای سیاسی ایالات متحده و اروپا دیگر هرگز به اندازه دهههای پس از جنگ به هم نزدیک نشوند، میتواند تغییر لحن دیگری را به همراه داشته باشد اما اکنون چیزی شکسته به نظر میرسد.
«تیموتی گارتون اش» مورخ بریتانیایی، استراتژی امنیت ملی آمریکا را مانند اعلام جنگ سیاسی علیه اتحادیه اروپا توصیف کرد و گفت: «ما دیگر هرگز آن اعتماد به نفس را نخواهیم داشت که ایالات متحده در کنار ماست.»
رسانه آمریکایی به اشاره به اینکه مفهوم غرب در طول سالیان متمادی دستخوش تغییراتی شده است، به صحبتهای «جورجیوس واروکساکیس» نویسنده کتاب «غرب: تاریخ یک ایده» اشاره کرد که میگوید «خیلی دیر شده است که بگوییم برای غربی بودن باید سفیدپوست و مسیحی بود.»
در این میان، بسیاری از اروپاییها استدلال میکنند که دولت ترامپ بر اساس نگرانیهای محافظهکارانه در مورد تغییرات سریع جمعیتی و تنوع قومی، جنگهای فرهنگی داخلی آمریکا را به جوامع اروپایی تحمیل میکند.
وال استریت ژورنال در ادامه ریشه تنشهای فراآتلانتیکی سال ۲۰۲۵ را دو تغییر عمده در نحوه نگاه ایالات متحده به جهان دانست و نوشت: یکی کاهش وزن اقتصادی، نظامی و جمعیتی اروپا در مقایسه با آسیا است. از زمان «باراک اوباما»، روسای جمهور اخیر ایالات متحده در مورد تغییر توجه از اروپا به چین صحبت کردهاند.
مورد دیگر، بیاعتنایی دولت ترامپ به نهادهای چندجانبه است که قوانین آنها را مانعی برای پیگیری منافع آمریکا میداند، هرچند که ایالات متحده خود نقش اصلی را در تأسیس سازمان ملل، سازمان تجارت جهانی و سایر سازمانهای حامی توافقنامههای فراملی ایفا کرده است. واشنگتن همچنین به اعلام هدف گسترش دموکراسی و آزادی ستمدیدگان - به جز در اروپای غربی - ادامه نمیدهد.
سال گذشته حتی در ذهن بسیاری از اروپاییها درخصوص تعهد ایالات متحده به سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) که ۷۵ سال سنگ بنای امنیت اروپا بوده، تردید ایجاد کرده است. آنها این سوال را مطرح میکنند که اگر روسیه اراده خود را بر اوکراین تحمیل کند، دوباره مسلح شود و در عرض چند سال به استونی یا لیتوانی حمله کند، آیا ایالات متحده برای یک متحد کوچک اروپایی وارد جنگ خواهد شد و ماده پنج پیمان دفاع متقابل ناتو را رعایت خواهد کرد؟
یک افسر ارشد نیروی دریایی انگلیس به تازگی در یک ضیافت شام با یک دیپلمات سابق آمریکایی گفت که دیگر معتقد نیست، پاسخ این سوال «بله» بیقید و شرط است و برای اولین بار در دوران حرفهای خود، دیگر به ایالات متحده اعتماد ندارد.
«اندرو رابرتز» مورخ محافظهکار انگلیسی نیز گفت که بیگانه کردن متحدان، خطرات بلندمدتتری را برای ایالات متحده به همراه دارد. او تاکید: «برتری آمریکا نسبت به روسیه و چین، ناشی از شبکهای از متحدانش بوده است که به آن برای انجام کار درست به یکدیگر اعتماد دارند.»
وی افزود: «این رویکرد جدید معاملهگرایانه، هزینه همه چیز و ارزش هیچ چیز را نمیبیند. آنها عظمت ملی را کاملاً از دریچه دلار میبینند، و نه از دریچهای که آمریکا مدتهاست از طریق آن دیده میشود.»
از طرفی دیگر، خصومت آمریکا با اتحادیه اروپا و حمایت از احزاب پوپولیستی برای مسکو خوشایند است. «سرگئی رادچنکو» مورخ متولد روسیه در دانشگاه جان هاپکینز میگوید: «از زمان جنگ جهانی دوم، روسیه میخواسته ایالات متحده را از اروپا بیرون و سپس اروپا را از نظر سیاسی تکهتکه کند تا بتواند بدون مواجهه با یک دشمن متحد، قدرت خود را اعمال کند.»
او خاطرنشان کرد: «به نظر میرسد که بین آمریکاییها و روسها در مورد اینکه اروپا چگونه باید باشد، اتفاق نظر عجیبی وجود دارد. شما شاهد همکاری مؤثر ایالات متحده و روسیه برای تضعیف پروژه وحدت اروپا هستید، پروژهای که ایالات متحده در ایجاد آن نقش داشته است.»
انتهای پیام









