نتیجه ی حکمرانی سراسر ادعا! سفره ی مردم از ماست و پنیر هم خالی شده

معیشت، سلامت و کرامت انسانی موضوعاتی نیستند که بتوان با توصیه‌های ساده‌انگارانه از کنارشان گذشت. جامعه‌ای که احساس کند صدایش شنیده نمی‌شود، دیر یا زود این سکوت را خواهد شکست.

خلاصه خبر

چندی پیش رسانه‌ی مثلا ملی که با شرایط و اقدامات اخیر حتی نمی‌توان وصف میلی را برای آن برگزید در ادامه‌ی همان سیاست‌های نخ‌نما شده‌ی بی‌اهمیت جلوه دادن مصائب ملت و کوچک انگاشتن گرفتاری‌های مردم، شخصی مثلا کارشناس را به گفتگو دعوت کرده بود تا راجع به خواص غلات و ارزاق غالب مردم ایران صحبت کند.

این آقای مثلا کارشناس در لابه‌لای نظرات شاذ و منحصر به فردی که استفاده می‌کرد به خواص جو اشاره و در ادامه چنین افاضات کردند؛

حال که برنج گران است، مردم می‌توانند جو بخورند.

بدیهی بود که بیان چنین جمله‌ای ولو از منظر قیاس خواصِ غلات و...، واکنش‌هایی در پی خواهد داشت و لذا چند روزی محتوای فضای رسانه و پلتفرم های مختلف به نقد چنین گزاره‌ای اختصاص یافت.

بدون تردید بیان چنین جمله‌ای در شرایط امروز جامعه که مردم مدت‌هاست دغدغه‌ی معیشت دارند، واجد ایرادات فراوان بوده و یادآور ضرورت توجه به این عبارت هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد ، است

اما آنچه نیازمند تامل و توجه بیشتری است، مکان و موقعیتی است که چنین نظراتی بیان می‌شود.

اظهارنظرهایی از این دست آن هم از تریبون‌هایی که صفر تا صد آن متعلق به مردم است، مبین عدم اهمیت خواست و توقع ملت و تلاش برای ندیدن مشکلات مردم است.

واکاوی آنچه این روزها از تریبون‌هایی مانند نماز جمعه، صحن مجلس و یا مجموعه‌ی صدا و سیما منتشر می شود مبین این نکته است که کارکرد چنین تریبون هایی با آنچه در تعریف و فلسفه ی وجودی آن بیان شده فاصله گرفته، اشخاص حاضر در چنین فرصت هایی برخلاف قواعد و ضوابط تبیین شده برای چنین موقعیت هایی به عوض بیان مشکلات و توقعات مردم با تجاهل سعی در لاپوشانی مصائب تحمیل شده بر معیشت ملت دارند.

لذا طرح چنین موضوعاتی مانند قیاس شرایط زندگی مردم یمن با ملت ایران یا مصادیقی از این دست بیش از آنکه راه‌حلی برای مشکلات معیشتی مردم تلقی شود، واجد توهینی آشکار به ملت و حکایت نمک پاشیدن بر زخم‌های حاصل از درد معیشت جامعه است.

وقتی در واکنش به گرانی افسارگسیخته‌ی برنج، مردم را به خوردن جو توصیه میکنند، مسئله فقط یک پیشنهاد غذایی ساده نیست؛ این سخن حامل پیامی عمیق‌تر و تلخ‌تر است: عادی‌سازی فقر و انتقال بار ناکارآمدی‌ها از دوش مدیران به شانه‌های مردم.

در ادامه‌ی همان منطق نگران‌کننده‌ای که گرانی برنج را با توصیه به تغییر اجباری الگوی مصرف توجیه می‌کند، امروز شاهد موج تازه‌ای از افزایش قیمت و کمبود اقلامی هستیم که مستقیماً با سلامت، معیشت و کرامت مردم گره خورده‌اند؛ لبنیات، روغن، گوشت، تخم‌مرغ و دیگر نیازهای اولیه‌ای که حذف یا جایگزینی آن‌ها نه انتخاب، بلکه تحمیل است.

لبنیات، که سال‌هاست از آن به‌عنوان یکی از پایه‌های امنیت غذایی و سلامت عمومی یاد می‌شود، حالا به کالایی نیمه‌لوکس تبدیل شده است.

افزایش افسارگسیخته‌ی قیمت شیر، ماست و پنیر، آن هم در شرایطی که قدرت خرید مردم به‌شدت کاهش یافته، به معنای حذف تدریجی این محصولات از سفره‌ی بسیاری از خانواده‌ هاست. نتیجه‌ی این روند، نه فقط فشار اقتصادی، بلکه تبعات بلندمدت سلامت، به‌ویژه برای کودکان، سالمندان و اقشار کم‌درآمد است؛ نسلی که سوءتغذیه را نه از سر انتخاب، بلکه به اجبار تجربه می‌کند.

از سوی دیگر، کمبود و گرانی روغن به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین اقلام مصرفی، بار دیگر ناتوانی در مدیریت زنجیره‌ی تأمین و توزیع را عیان کرده است. صف‌های طولانی، سهمیه‌بندی‌های نانوشته و توصیه‌های غیررسمی به «کم‌مصرف‌کردن»، بیش از آنکه راه‌حل باشند، نشانه‌ی عادی‌سازی بحران‌ است. گویی به‌جای اصلاح سیاست‌ها، ساده‌ترین راه، سازگار کردن مردم با کمبودهاست.

مسئله فقط گرانی چند قلم کالا نیست؛ آنچه آزاردهنده‌تر است، رویکردی است که ریشه‌ی مشکلات را نادیده می‌گیرد و  ناکارآمدی مدیران را پس عادی سازی مشکلات پنهان می‌کند.

 وقتی قیمت‌ها روزبه‌روز افزایش می‌یابد، اما پاسخ روشنی درباره‌ی چرایی آن داده نمی‌شود، اعتماد عمومی فرسوده‌تر می‌شود. مردم حق دارند بدانند چرا تولیدکننده متضرر است و مصرف‌کننده ناتوان، چرا سیاست‌های ارزی و تجاری ثبات ندارند و چرا نظارت مؤثری بر بازار دیده نمی‌شود.

به راستی مردم تا چه زمانی برای شنیدن پاسخ منطقی این چراها باید صبوری کنند و رنج بکشند؟؟

رسانه‌ها و تریبون‌های رسمی، اگر واقعاً نماینده‌ی مردم‌ هستند، باید به‌جای توصیه به تحمل و سازگاری، زبان مطالبه و پرسش باشند. عادی‌سازی گرانی و کمبود، جامعه را به سمتی می‌برد که فقر به یک وضعیت طبیعی بدل شود؛ وضعیتی که در آن کوچک‌تر شدن سفره‌ها امری عادی و مطالبه‌ی زندگی آبرومندانه، توقعی اضافی تلقی می‌شود.

مردم ایران بارها نشان داده‌اند که صبور و نجیب‌ هستند، اما صبوری نباید بهانه‌ای برای نادیده‌گرفتن حقوقشان باشد. معیشت، سلامت و کرامت انسانی موضوعاتی نیستند که بتوان با توصیه‌های ساده‌انگارانه از کنارشان گذشت. جامعه‌ای که احساس کند صدایش شنیده نمی‌شود، دیر یا زود این سکوت را خواهد شکست. 

وکیل دادگستری-شیراز 

نظرات کاربران
ارسال به صورت ناشناس
اخبار داغ