سکوهای تماشاگران سه-هیچ به این عوامل میبازند
ورزشگاه، حلقه پایانی یک زنجیره تولید خشونت است. شما همه جا رگههای این خشونت را میبینید؛ از رنگ ماشینها و لباسها و در و دیوار شهر گرفته تا دیالوگهای بازیگران فیلمها و سریالها، رفتار و بحثهای مسئولان و شرایط اقتصادی جامعه... درواقع، آب و هوای اجتماعی ما نامساعد است که فحاشی در ورزشگاههایمان پررنگ میشود و بچههایمان تحتتاثیر هیجانات مسابقه، به تیم رقیب فحاشی میکنند.
خلاصه خبر
گروه جامعه خبرگزاری فارس- مریم شریفی؛ از روزی که التهاب سکوها از دمای جوش گذشت و تشویق تیم خودی جایش را به تخریب تیم رقیب داد و قبح بیاحترامی به بایکنان و مربیان تیم مقابل و حتی خانوادههای آنها ریخت، فوتبال دیگر آن ورزش مفرح و دوستداشتنی سابق نشد... حالا چند وقتی است فراگیر شدن پدیده فحاشی در ورزشگاههای ایران، صدای زنگ خطری را بلند کرده که سالها بود برخی دستاندرکاران فوتبال در مواجهه با آن، خود را به نشنیدن زده بودند؛ همانها که خودشان با کمکاریها و تصمیمات اشتباهشان در درازمدت در آتش این پدیده زشت دمیدهاند.از نگاه «امانالله قرایی مقدم»، جامعهشناس و استاد دانشگاه اما، چرایی رواج پدیده فحاشی را باید جایی بیرون از ورزشگاه جستوجو کرد؛ در دل خانواده، جامعه، رسانه و رفتار مسئولان، یعنی در دل مجموعهای که شکلدهنده شخصیت و رفتار نوجوانان و جوانان است. با گفتوگوی ما با این جامعهشناس پیشکسوت که معتقد است فحاشی، محصول آب و هوای اجتماعی نامساعد است، همراه باشید.
*با فحاشی به کریم باقری، یکی از بااخلاقترین چهرههای فوتبال ایران، حاشیههای دیدار پرسپولیس-تراکتور از خط قرمز عبور کرد و خیلیها را از خواب پراند. در شروع این گفتوگو کنجکاوم بدانم از منظر جامعهشناسی، چه اتفاقی میافتد که افراد چشم بر همهچیز میبندند و حتی کسانی که تا قبل از آن برایشان محترم بودهاند را با زشتترین الفاظ مورد اهانت قرار میدهند؟
- در درجه اول باید بدانید که این پدیده، تنها منحصر به ایران نیست. در انگلیس، ایتالیا، اسپانیا، فرانسه و کشورهای دیگر هم وجود دارد و حتی خیلی بدتر است. اما رسانههای بیگانه و رسانههای معاند فارسیزبان با برجستهسازی این اتفاقات در فوتبال ایران، بهاصطلاح آب به آسیاب حاشیهها میریزند تا به خواستههای خودشان برسند.بنابراین پدیده فحاشی در ورزشگاهها، موضوعی نیست که محدود به کشور ما باشد. اساساً این از ویژگیهای جماعت یا جمع است. به قول «گوستاو لوبون»(جامعهشناس فرانسوی) جماعت یا جمع، عقل و اراده افراد را زایل میکند و باعث میشود افراد دست به رفتارهای خود به خودی و بدون فکر بزنند.
حالا منظورمان از جماعت چیست؟ تعدادی از افراد که بر اثر یک حادثه و به صورت تصادفی دور هم جمع میشوند. مثلا افرادی که در یک اعتراض خیابانی یا صنفی شرکت میکنند، افرادی که به دلیل وقوع یک تصادف در یک محل تجمع میکنند، افرادی که برای تماشای فوتبال در ورزشگاه حاضر میشوند و... از نگاه جامعهشناسی، فردی که در جمع قرار میگیرد، ممکن است رفتارهای غیرمعمول از خود نشان دهد چون یکی از ویژگیهای جمع، گمنام بودن است و فرد در گمنامی، میتواند تحت تاثیر رفتارهای ضد ارزش قرار بگیرد و با آن همراه شود. برای مثال، وقتی از میان افرادی که برای یک اعتراض صنفی در مقابل فلان سازمان تجمع کردهاند، چند نفر شعار میدهند مرده باد فلانی، جماعتی که آنجا حضور دارند هم تحت تاثیر آن چند نفر فریاد میزنند مرده باد فلانی. وقتی میگویند زنده باد فلانی، جماعت هم این شعار را تکرار میکنند؛ بدون اینکه فکر کنند بیان این شعار چه فایدهای دارد. ماجرای فحاشی در ورزشگاه هم همین است.
*اما حتما عواملی وجود دارد که افراد در مواجهه با اتفاقات اطرافشان به فحش و ناسزا متوسل میشوند.
- بله. نکته دوم، همین است که این موج خشونت گرایی که در قالب پدیده فحاشی و برخلاف ارزشهای دینی و سنتی و ملی ما افزایش پیدا کرده و نهفقط در ورزشگاهها بلکه در بسیاری از حوزهها در جامعه قابل مشاهده است، هم ریشه خانوادگی دارد و هم ریشه محیطی. ببینید، بسیاری از افرادی که در محیط های ورزشی اینطور فحاشی میکنند و باعث تحریک دیگران میشوند، به لحاظ تربیتی، فرهنگی، فضای زندگی و جمع دوستان، در سطح پایینی قرار دارند. این موضوع اختصاص به ایران هم ندارد. در انگلیس و فرانسه و غیره هم همین است. اما عوامل متعدد دیگری هم در جامعه ما وجود دارد که به این خشونت دامن میزند.شما در جامعه به هرکجا بروید، رگههای این خشونت را میبینید؛ از رنگ ماشینها و لباسها و در و دیوار شهر گرفته تا دیالوگهای بازیگران فیلمها و سریالها، رفتار و بحثهای مسئولان و شرایط اقتصادی جامعه...
*یعنی ما نباید فقط انگشت اتهام را به سمت آن نوجوان یا جوانی بگیریم که در ورزشگاه فحاشی میکند...
- دقیقا. این نوجوانان و جوانان، دستپرورده خانواده و جامعه هستند. تحقیقات جامعهشناسی نشان میدهد حتی جزئیترین رفتارهای والدین از زمان نوزادی، در شکلگیری شخصیت فرزندان، موثر است. جالب است بدانید دو بانوی دانشمند در حوزه علوم اجتماعی به نامهای «مارگارت مید» و «گرگوری بیتسون» درباره تاثیر نحوه شیر دادن مادران بر نوع رفتار فرزندانشان یک تحقیق انجام دادهاند.آنها دو قبیله در منطقه پاپوآ در گینه نو را مورد بررسی قرار دادند؛ قبیله «آراپش» که مردمانش به مهربانی، آرامش، اعتدال و صلحجویی مشهور بودند. در این قبیله، خبری از دعوا، پرخاشگری و خشونت نبود و همه با صلح و صفا با هم زندگی میکردند. قبیله دیگر، «موندگومور» بود که اهالیاش به موذیگری، بدجنسی، پرخاشگری، مخالفتجویی و عصیانگری معروف بودند.
بررسیهای این دانشمندان نشان داد در قبیله آراپش، مادران به مدت طولانی به بچه شیر میدادند؛ حتی گاهی تا چهار سال. وقتی هم شیر میدادند، با نوازش، آواز و زمزمههای محبتآمیز، کام فرزندشان را شیرین میکردند. در این قبیله، شستوشوی بچهها هم با آواز، نوازش، خنده و شادی همراه بود. در مقابل، موندگومورها به مدت کم و به صورت منقطع به بچه شیر میدادند که آن هم با عصبانیت همراه بود و بهاصطلاح شیر را به کام فرزندشان تلخ میکردند. در این قبیله، شستن بچه را هم با عصبانیت انجام میدادند.این مثال، شاهد خوبی است برای تاثیر رفتار خانواده بر تربیت فرزندان. اینجاست که افراد حتی وقتی در جمع قرار میگیرند هم، براساس ریشههای خانوادگی و تربیتیشان، واکنشهای متفاوتی نشان میدهند.
*در میان صحبتهایتان از تاثیر محل زندگی بر رفتار افراد گفتید. مشتاقم در این زمینه بیشتر بدانم.
- همانطور که اشاره شد، حتی رنگ اجزای تشکیلدهنده خیابانها و میدانهای شهر هم روی روحیه مردم تاثیر دارد. این، خاصیت رنگهاست که روحیه و رفتار مخاطب را تحتتاثیر قرار میدهد. تا به حال فکر کردهاید چرا رنگ کاشیهای گلدستههای مساجد، آبی است؟ چرا رنگ لباس عروس، سفید است؟ بنابراین هرچه خیابانهای شهر بیشتر با رنگهای روشن و شاد تزیین شود، حال شهروندان هم بهتر و آرامششان بیشتر میشود.علاوهبراین، ویژگیهای محلات هم بر ساکنانش تاثیر میگذارد. از منظر جامعهشناسی، افراد با محیطی که در آن زندگی میکنند، یک رابطه متقابل دارند. به عبارت دیگر، شخصیت و رفتار افراد از حال و هوای منطقه زندگیشان و رفتار هممحلهایهایشان متناسب میپذیرد. به همین دلیل است که وقتی شما، محلهای را نامتجانس با شخصیت و رفتار و اعتقادات خود ببینند، زندگی در آنجا برایتان سخت میشود و تلاش میکنید به محله دیگری نقل مکان کنید.
برای روشن شدن بحث، یک مثال برایتان میزنم. خیابان «ایران» در منطقه 12 تهران را در نظر بگیرید. شما در این خیابان با پدیدههایی مثل فحاشی، آسیبهای اجتماعی و مشکلات اخلاقی مواجه نمیشوید و آسیبهایی مثل طلاق را هم در میان خانوادههای این محدوده کمتر میبینید. چرا؟ چون در این خیابان، ارزشها و اعتقادات دینی حاکم است و خانوادههایی که در اینجا زندگی میکنند، به این ارزشها پایبندند. همین امروز، من با اینکه استاد دانشگاه هستم و از یک جایگاه اجتماعی برخوردارم، اگر برای زندگی به این محله بروم، مرا راه نمیدهند. اول میپرسند: شما کی هستید؟ چه کاره هستید؟ از کجا آمدهاید؟ اعتقاداتتان چیست؟ و... یعنی هرکسی نمیتواند وارد آن محله شود. به همین دلیل است که پیوستگیشان و اساس جامعهشان را حفظ کردهاند. حالا کمی آن طرفتر در همین منطقه 12، محله دروازه غار را در نظر بگیرید. آیا این محله به لحاظ اجتماعی و فرهنگی با خیابان ایران، یکسان است؟
*بهاینترتیب، ورزشگاه، حلقه پایانی یک زنجیره تولید خشونت است. افرادی که با محرکهای مختلف عصبانی و برانگیخته شدهاند، وقتی به ورزشگاه میرسند، تحتتاثیر هیجانات مسابقه و جو ورزشگاه، این عصبانیت و خشونت را در قالب فحاشی بروز میدهند.
- درست است. ببینید، حتی رفتار برخی مسئولان ما و نوع حرف زدن آنها از تریبونهای رسمی هم، به نوعی ترویج خشونت و پرخاشگری است. از آن طرف، تولیدات فرهنگی ما هم تولید خشونت میکنند. شما به نوع رفتار بازیگران در فیلمها و سریالهایی که عرضه میشود، نگاه کنید. هیچکدامشان با آرامش با هم صحبت میکنند؟ نه. سراسر دعوا و درگیری است. فیلمهای بهاصطلاح اکشن که دیگر جای خود دارد و این نوع فیلمها به لحاظ جامعهشناسی، خشونتزاست. یادم میآید در جوانی ما که فیلمهای بزن بزن در سینما اکران میشد، بچهها تا از سینما بیرون میآمدند، تحتتاثیر فیلمی که دیده بودند، همانجا وسط میدان شروع میکردند به دعوا و فحاشی. حالا امروز، فضای مجازی و بازیهای کامپیوتری هم آمده و در کنار فیلمها و سریالها، این خشونتها را تشدید کرده.
حتی بیمهری ما به ادبیات فارسی و موسیقی اصیل ایرانی هم در ایجاد این شرایط موثر بوده. ما برای علاقهمند شدن جوانانمان به ادبیات فارسی چه کردهایم؟ چرا ۴ تا شعر از شاعران بزرگ ایرانی بلد نیستند؟ از آن طرف در معرفی موسیقی اصیل ایرانی به نسل جوان هم ناموفق بودهایم. در این غفلت، نسل نوجوان و جوان ما جذب موسیقی رپ و هیپ هاپ آمریکایی شدهاند که موسیقی فحاشی و خشونت است. درحالیکه موسیقی ایرانی، موسیقی ادب و فرهنگ و اخلاق و دیانت است. وقتی خواننده، اشعار سعدی، حافظ و مولانا را با همراهی موسیقی اصیل ایرانی میخواند، این به دل مخاطب جوان مینشیند. اما ما این زیباییها را به جوانانمان عرضه نکردهایم. تاجیکستان برای بزرگداشت میراث فرهنگی و تمدن ایرانی و تاجیکی، برنامههای مختلف اجرا میکند. برای بچهها مسابقه ترتیب میدهد که از مولوی بخوانند. ولی ما...بنابراین به قول «ژوزف شومپیتر»، جامعهشناس و استاد دانشگاه هاروارد، آب و هوای اجتماعی، نامساعد است... آب و هوای اجتماعی ما نامساعد است که فحاشی در ورزشگاههایمان پررنگ میشود و بچههایمان به جایی میرسند که تحتتاثیر هیجانات مسابقه، به بازیکنان و مربیان و تماشاگران تیم رقیب فحاشی میکنند.
*خب، حالا چه باید کرد؟ حتی اگر بپذیریم عاملان فحاشی در ورزشگاهها هم خودشان معلول هستند و علت جای دیگری است، باز هم این تهدید به قوت خود باقی خواهد ماند و اگر امروز برای آن چارهای نیندیشیم، شاید فردا خیلی دیر باشد. در پایان بفرمایید برای مقابله با پدیده فحاشی در ورزشگاهها و کل جامعه، چه راهکارهایی پیش روی ماست؟- در درجه اول، مسئولان کشور باید در رفع مشکلاتی که زمینهساز این عصبانیتهاست، مثل مشکلات اقتصادی و گرانیها تلاش کنند. در درجه بعد، همه کسانی که کلام و رفتارشان برای جوانان الگوست، احساس مسئولیت بیشتری داشته باشند و بیشتر مراقب رفتار و گفتار و عملکردشان باشند؛ از مسئولان دولت و مجلس و برنامهسازان و هنرمندان صدا و سیما و سینما گرفته تا والدین و معلمان.
اما راهکارهای ایجابی هم وجود دارد. برای مثال، بزرگان و چهرههای شناختهشدهای که از نظر مردم مقبولیت دارند، در رسانهها درباره این موضوع با مردم و به ویژه جوانان صحبت کنند. یادمان باشد که مهربانی، اثر دارد. برخوردهای مثبت و دوستانه، اثر دارد. توجه به نمادهای شاد و امیدبخش در جامعه، اثر دارد. تولید موسیقی اصیل و فاخر، اثر دارد و...
13:59 - 6 دی 1404
نظرات کاربران







