فکوهی از دوزخِ زیست‌محیطی برای فقرا در شهرهای مدرن جهان می گوید / بهشتِ پاک برای شمال و چرخه های فقر در سایه نئولیبرالیسم

چرخه فقر، نابرابری و فرودستی، با چرخه آلودگی زیست‌محیطی، اقلیم نامناسب و بیماری و ناتوانی تکمیل می‌شود. نظام شهری در کشوری چون آمریکا به مثابه قلب جهان سرمایه‌داری بیش از پیش این امر را نشان می‌دهد: محله‌های شهری فقیر و غنی، کثیف و تمیز، ناسالم و سالم، مهاجرنشین یا رنگین‌پوست‌نشین و سفیدپوست‌نشین.

این خبر حاوی محتوای صوتی یا تصویری است. برای جزییات بیشتر به منبع خبر مراجعه کنید
خلاصه خبر

گروه اندیشه: ناصر فکوهی، استاد انسان‌شناسی دانشگاه تهران  در مقاله ای که در عصرایران منتشر کرده تاکید می کند که از فلسفه حق در نگاه هانا آرنت تا هشدارهای اقتصادی استیگلیتز، یک حقیقت تلخ عیان است: نابرابری دیگر تنها یک شکاف طبقاتی نیست، بلکه به شکلی از «آپارتاید اقلیمی» بدل شده است. این مطلب با بازخوانی مفاهیم «وحشی نیک» روسو و نقد مدرنیته، نشان می‌دهد که چگونه ساختارهای قدرت، آلودگی و زوال زیست‌محیطی را به سوی جغرافیای فقر و حاشیه‌نشینی هدایت کرده‌اند. ما در جهانی زندگی می‌کنیم که در آن، محل تولد شما نه‌تنها سرنوشت سیاسی، بلکه حتی میزان «سرب» خون و کیفیت «اکسیژن» ریه‌هایتان را تعیین می‌کند؛ واقعیتی که از آن با نام نژادپرستی زیست‌بومی یاد می‌شود. این مطلب در زیر از نظرتان می گذرد: 

****

بنیان‌های فلسفی برابری و آزادی از روسو تا آرنت

 ژان ژاک روسو(۱) از اصحاب دائره‌المعارف و روشنگری در کتاب پُرآوازه‌اش «قرارداد اجتماعی» (۱۷۶۲) (۲) می‌گوید: «انسان‌همه‌جا آزاد زاده می‌شود و همه‌جا در غٌل و زنجیر است» و بدین‌ترتیب بر تضاد میان ذات طبیعی موجودیت انسانی و کشش او به برابری و آزادی تأکید می‌کند که با تمدن ِ گسسته از این ذات- عامل ِ بی‌عدالتی و مصیبت وی- قرار دارد.

دکتر ناصر فکوهی

هرچند روسو معتقد بود که قانون می‌تواند تا اندازه‌ای این سقوط انسان و دوری او از طبیعت را جبران کند. سال‌ها بعد هانا آرنت (۳) متفکر بزرگ قرن بیستم، در نقطه‌ای کاملاً متفاوت با روسو و شاید تصور شود حتی در تضاد با او، در سه‌گانه توتالیتاریسم (۱۹۵۱) (۴) خود، بر آن است که دقیقاً چون انسان‌ها به صورت طبیعی با یکدیگر یکسان و برابر نیستند، چالش بزرگ مدرنیته آن است که به این برابری نسبی از خلال حقوق بشر برسند.

ضرورت حیاتی عدالت و نفی سلسله‌مراتب هژمونیک

 در حقیقت رویکرد آرنت آنچنان که ممکن است به نظر بیاید در تضاد با روسو قرار ندارد: اگر سازوکارهای آزادی و حقوق بشر وعدالت میان انسان‌ها را در مدرنیته متأخر در نظر بگیریم، باید همچون جوزف استیگلیتز(۵) برنده نوبل اقتصاد (۲۰۰۱) بگوییم برابری امروز یک ضرورت حیاتی برای انسان‌ها است (۲۰۱۲)(۶) اما برابری به معنای یکسان بودن نیست بلکه به معنای دوری جستن و از میان برداشتن سلسله‌مراتب‌های هژمونیک است.

و دقیقاً به همین دلیل است که نابرابری هژمونیک و مخرب در معنای سلسله مراتبی کردن بی‌رویه و غیرعقلانی امتیازات یا آسیب‌ها در جوامع انسانی (چه میان انسان‌ها، چه میان انسان‌ها و سایر موجودات) را باید از نابرابری‌ها و یا یکسان نبودن طبیعی یا تصادفی میان انسان‌ها و سایر موجودات تفکیک کرد. نابرابری‌های تبعیض‌آمیز و مبتنی بر ایدئولوژی‌های خطرناک نژادی، قومی، ملی و ... ویرانگر هستند. تبعیض (آپارتاید) یا نژادپرستی ِ زیست‌بومی و اقلیمی (۷) از این دست نابرابری‌هاست.

ریشه‌های تاریخی دغدغه‌های زیست‌بومی و مفهوم «انسان برهنه»

این مفهوم از دهه ۱۹۸۰ با افزایش دغدغه‌ افکار عمومی در جهان نسبت به سقوط کیفیت محیط زیست و چشم‌اندازهای هرچه تیره‌تری که در این زمینه وجود داشتند، مطرح شد. می‌دانیم که نگرانی‌های زیست‌بومی در میان اندیشمندان، پیشینه‌ای بسیار درازمدت دارد، روسو و دوران روشنگری در این زمینه از پیشروترین‌هاست اما حتی پیش از او می‌توان در قرن هفده این دغدغه را نزد متفکری چون مونتنی(۸) در «تتبّعات»اش(۱۵۸۰) (۹) پی‌گرفت.

روسو بر آن بود که جدایی و گسست انسان از پیرامون طبیعی‌اش سبب فروافتادن او از موقعیت یک «وحشی نیک» (۱۰) (دارای معصومیتی طبیعی) و «انسان برهنه» (۱۷۵۵) (۱۱) (بدون ابزار) به موقعیت زندگی اجتماعی می‌شود و به همین دلیل و برغم برخورداری انسان‌ها از مزایای مادی زیاد، آن‌ها بدل به خطری هرچه بزرگتر برای یکدیگر و برای همه موجودات دیگر و کل طبیعت خواهند شد (که شدند).

فاجعه بوپال هند

انتقاد به پارادایم‌های مدرنیزاسیون و مصرف‌گرایی 

فرایند مدرنیزاسیون‌، تجاری شدن جهان و جهانی شدن، با تعمیم  سرمایه‌داری و بازار از قرن نوزده و گذار به سرمایه‌داری مالی و متأخر از نیمه دوم قرن بیستم، شرایط را در زمینه محیط زیست در سراسر جهان به صورت پیوسته وخیم‌تر کرد. در دهه ۱۹۷۰، ایوان ایلیچ (۱۲) یکی از اندیشمندان بزرگی بود که با کتاب‌های خود از جمله درباره لزوم محدود کردن مصرف، مدیریت بهتر انرژی، برحذر بودن از پزشکی کردن بدن و... هشدارهایی جدی نسبت به شیوه زندگی انسان‌ها را مطرح کرد: او از جمله صنعتی‌شدن بیش‌ازپیش، ایدئولوژیک کردن آدم‌ها از طریق مدرسه و پزشکی‌کردن جامعه برای بالا بردن بدون محدودیت عُمر انسان‌ها و در نتیجه مصرف انرژی بی‌نهایت را از دلایل آسیب‌زدن بیش از پیش به محیط‌زیست می‌دانست.

در این زمان، هنوز مفاهیمی چون «پیشرفت»، «رفاه مادی هرچه بالاتر»، «مصرف هرچه گسترده‌تر منابع» و هدف گرفتن «عُمر نامحدود برای انسان‌ها» به مثابه آرمانی‌ترین پارادایم‌های پیش روی جوامع انسانی ارائه شده و هرگونه مخالفت با آن‌ها به مثابه گونه‌ای رویکرد ارتجاعی وعقب‌مانده بودن تلقی می‌شد. 

اما امروز همه می‌دانیم که چنین نیست، آن چشم‌اندازهای خیالین جز به نابرابری میان انسان‌ها و جوامع گوناگون و تنش میان انسان و طبیعت نتیجه‌ای نمی‌توانست داشته باشد. در مورد انسان‌ها، این دیگر امری بدیهی است که زاده شدن در این یا آن زمان، در این یا آن گروه و قومیت و دین و ملت متفاوت به شدت بر سرنوشت ‌آن‌ها و موقعیت اقلیمی‌شان تاثیر دارد. و از همین جاست که مفاهیمی چون «نژادپرستی زیست‌بومی»  و یا «تبعیض زیست‌بومی» زاده شده‌اند.

این مفاهیم را به صورت کوتاه می‌توان چنین تعریف کرد: شرایطی زیست‌بومی که به دلایل اعمال نابرابری‌های ناشی از باورهای نژادپرستانه و یا اعمال تبعیض علیه این یا آن اقلیت و یا برخورداری این یا آن اقلیت از شرایط ممتاز، موقعیت‌های متفاوتی را برای آن‌ها از لحاظ زیست‌بومی به وجود می‌آید.

بنابراین زمانی که ما در سطح جهانی از شرایط اقلیمی مساعد نیمکره شمالی و شرایط نامساعد اقلیمی نیم‌کره جنوبی سخن می‌گوییم نباید از ذهن خود دور کنیم این شرایط تنها حاصل روابط درونی زیست‌بوم یا آنچه ما طبیعت در خود می‌گوییم نیستند. فیلیپ دسکولا (۱۳)، انسان‌شناس فرانسوی، در کتابش «فراسوی طبیعت و فرهنگ»(۲۰۰۵) (۱۴) اصولاً مفهوم طبیعت را به صورتی که عموما به کاربرده می‌شود، یک «ابداع» انسان غربی در خدمت مشروعیت بخشیدن به سلطه هژمونیک خود بر آن، می‌داند. مجموعه‌ای از مفاهیم که با استعمار اروپایی و سپس جهانی شدن در کل جهان درونی شدند.  

ظهور نژادپرستی زیست‌بومی و ابداع ایدئولوژیک طبیعت

مثال‌ها برای  تبعیض بوم‌زیستی چه به صورت جهانی (شمال-جنوب) و چه به صورت پهنه‌های  سیاسی،  به‌روشنی نشان می‌دهند که چگونه زیست‌بوم را می‌توان  نسبتاً (و البته نه مطلقاً) حاصل شرایط سیاسی- اجتماعی دانست. یکی از پژوهش‌های دانشگاه اوگوستای جرجیا (۱۵) به صورت موجزی به این مسئله اختصاص دارد و از جمله نمونه‌های بسیار روشنی از تبعیض‌های نژادپرستانه زیست‌بومی می‌آورد: در بتن روژ(۱۶) لویزیانا، منطقه‌ای به نام «کوچه سرطان» (۱۷) وجود دارد که دلیل این نام گذاری  میزان بسیار بالای بیماری‌های ناشی از نزدیکی کارخانه‌های پتروشیمی و آلاینده به آن است.

نمونه‌ای از تبعیض‌های نژادپرستانه زیست‌بومی -بتن روژ لویزیانا

 یا در کنار رودخانه هارلم (۱۸) در منهتان، «کوچه آسم»(۱۹) به چشممی خورد، زیرا ۱۷ درصد از کودکان زیر ۱۳ سال در این کوچه به آسم مبتلا می‌شوند. در جنوب برانکس (۲۰) که بیش از دو سوم اهالی سیاه‌پوست هستند، این نرخ باز هم بالاتر است و در اینجا نیز دلایل زیست‌بومی به دلایل نژادپرستانه در جای دادن به فقرا و اقلیت‌ها کاملاً نقش دارند.

ابعاد اجتماعی فجایع صنعتی و بحران‌های زیست‌محیطی

حتی در کشور خود ما مطالعه‌ای بر موقعیت‌های زیست‌بومی چه پیش و چه پس از انقلاب نشان می‌دهد که چگونه قربانیان اصلی مصیبت‌های زیست‌بومی نظیر آلودگی هوا، آب‌، خاک، زلزله و سیل و خشکسالی و بیابان‌زایی و... به ریشه‌های اجتماعی باز می‌گردند که یا تعمداً افراد به سوی مکانی خاص در زمانی خاص رانده شده یا آلایندگی در مکان آن‌ها ایجاد شده است.

این واقعیت که در تصمیم‌گیری‌های آلاینده زیست‌بوم برای نمونه تعیین محل‌های دفن زباله‌ها (به ویژه زباله‌های خاص و بسیار خطرناک همچون زباله‌های بیمارستانی یا هسته‌ای)، تعیین مسیرهای آبیاری، مکان‌یابی سدها و... تبعیضی علیه گروه‌های فقیرو حاشیه‌ای و ضعیف جوامع اتفاق می‌افتد کاملاً روشن است. 

در بررسی تاریخ معاصر شاهد آن هستیم که بسیاری از مصیبت‌های صنعتی نیز رابطه‌ای نزدیک با موقعیت‌های تبعیض داشته‌اند: بزرگترین فاجعه شناخته شده صنعتی در شهر بوپا (۲۱) هندوستان در سال ۱۹۸۴ روی داد. این کارخانه آمریکایی ساخت مواد سمی حشره‌کش بود که به دلیل این فاجعه و نشت گاز و مواد سمی، در طول چند سال بیش از ۳۰۰ هزار نفر را قربانی کرد، فقرایی که یا کشته شدند و یا دچار بیماری‌های سخت گردیدند و هنوزهم پس از گذشت چند دهه خاک این منطقه آلوده است (۲۲).

استعمار زیست‌محیطی و پیوند دموکراسی با عدالت اقلیمی

زمین‌های مسموم، آب‌های آلوده و هوای ناپاک، ارزش کالایی یک محل را پایین آورده و در شرایط نابرابری اقتصادی و عدم وجود قوانین دولتی سخت‌گیرانه و همچنین در شرایط نبود آزادی‌های دموکراتیک که به رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران امکان دهد پژوهش‌های مستقل انجام دهند و به‌موقع اعلام خطر کنند، این گونه‌ تبعیض‌ها به راحتی ممکن هستند. همین نکته است که نشان می‌دهد چگونه زیست‌بوم و آزادی‌های سیاسی و دموکراتیک و عدالت‌ اجتماعی در نظامی که در آن سرمایه‌داری به حال خود و بدون ضوابط رها نشود تا چه اندازه اهمیت دارد. 

به لحاظ تاریخی نیز ما بارها و بارها چه در یورش‌های استعماری کلاسیک مثلاً در تسخیر آمریکای شمالی به دست اروپاییان که با دخالت و تخریب زیست‌بوم، بومیان آن‌ها را کشته و یا از زمین‌هایشان فراری دادند یا دخالت‌های استعمار بریتانیا در آفریقا، هند و ایران که به کشتار میلیون‌ها نفر انجامید؛ چه در دوران برده‌داری و تأثیر منفی تجارت برده بر سرزمین‌هایی که نیروی کار خود را از دست می‌دادند و فقرزدگی شدید و چندین نسلی در آن‌ها پیدا می‌شد و چه در استعمار مدرن و آپارتاید نظیر رفتار اسرائیل با فلسطینی‌ها در مناطق اشغالی که زمین‌هایشان و محصولاتشان را مسموم و تخریب می‌کنند تا آن‌ها را وادار به مهاجرت نمایند، دیده‌ایم.

صنعت‌زدایی و انتقال آلودگی به کشورهای در حال توسعه

اما این سراشیبی به سوی دوزخ زیست‌محیطی، حتی به این مسائل محدود نشد: تداوم منطقی فرایندهای استعماری، برده‌داری و رشد گسترده انحصارهای سرمایه‌داری  مالی و بازار هژمونیک آن بود که یک جابه‌جایی عظیم در بخش‌های اقتصادی اتفاق بیافتد که از دهه ۱۹۷۰ آغاز و تا ابتدای قرن بیست‌ویکم با جهانی‌شدن ادامه یافت.

این فرایند را «صنعت‌زدایی» (۲۳) می‌نامیدند، یعنی انتقال صنایع تولیدی کشورهای توسعه‌یافته به کشورهای مستعمره پیشین و استقرار بخش‌ فناوری‌های پیشرفته ( با انقلاب اطلاعاتی از دهه ۱۹۸۰) و بخش خدمات مالی و سهام  (بازارهای مالی، بانک‌ها، بیمه‌ها ...) در کشورهای توسعه‌یافته و استعماری پیشین که گویی نه فقط بار دیگر از سوی استعمار تکرار می‌شد بلکه به این توهم نیز دامن می‌زد که با بیرون راندن صنایع آلوده از این کشورها، دیگر هیچ اثری از خطرات زیست‌محیطی و یا تنش‌های اجتماعی (شورش‌های اقتصادی) در این کشورها (جهان توسعه‌یافته) باقی نخواهند ماند. اما نه تنها چنین نشد بلکه گویی  این انتقال تیرخلاصی به  دو قرن یورش به محیط زیست بود.

کشورهای جهان سومی بر همان راهی رفتند که پیش از آن‌ها کشورهای توسعه‌یافته رفته بودند و با آلوده‌سازی بسیار بیشتر محیط و تبعیت از الگوی مصرف غربی به جریانی ویرانگر دامن زدند. اما در کشورهای توسعه‌یافته نیز این بار مصرف گسترده و بی‌نهایت به برکت کالاهای جهان‌سومی ارزان قیمت، سبب شد که این بار آلودگی از این منشاء (ازدیاد مصرف) بالا بگیرد.

از این رو، نخستین نشانگان تبعیض زیست‌بومی را در همین واقعیت می‌توان مشاهده کرد که جهان جنوب (توسعه‌نایافته) در میزانی بسیار بیشتر آلوده شد و استعمار نه فقط برای آن‌ها تخریب اقتصادی و تخریب فرهنگی را به بارآورده بود اکنون بهداشت‌شان را نیز بیش از پیش به خطر انداخت.

جهان چهارم: زاغه های پاریس

جهان چهارم؛ گتوهای شهری و بومرنگ آلودگی در شمال

 اما تبعیض یا نژادپرستی زیست‌بومی،  پس از آلودگی و تغییر اقلیم چه در جهان سوم و چه در کشورهای  توسعه‌یافته به صورت دیگری نیز خود را نشان داد و آن پیوند خوردن آلودگی بیشتر با فقر و قدرت کمتر اجتماعی (اقلیت‌های قومی یا نژادی) و برخورداری از موقعیت‌های بهتر با فرادستی بالاتر اجتماعی و نژادی هژمونیک (سفیدپوستان) بود. بدین‌ترتیب موضوع خطر زیست‌محیطی دیگر نه در یک نقطه بلکه در سراسر جهان اما با نسبت‌های متفاوتی که خود عاملی برای دامن زدن به تضادهای اجتماعی بود، مطرح شد. 

سازمان‌های طرفدار محیط زیست و فعال در زمینه دفاع از آن از نیمه دهه ۱۹۸۰ به شدت بر مبارزات و مطالبات خود افزودند زیرا هر روز بر گستره فجایع زیست محیطی نظیر خشکسالی، بیابان‌زایی و تخریب جنگل‌ها و سوراخ شدن لایه اوزون و گرم‌شدن اقلیم افزوده می‌شد. در نتیجه، فشار افکار عمومی سرانجام سبب شد که معاهده‌های مهمی در زمینه  حفاظت از محیط زیست مطرح شوند، از جمله مهم‌ترین آن‌ها: «کنفرانس ریو» در ۱۹۹۲ (۲۴) و «معاهده پاریس» در ۲۰۲۰ (۲۵).

اما در همان حال که مبارزه برای محیط زیست جریان داشت، در تداوم سیاست‌های استعماری، ما شاهد نابرابری در برخورداری از محیط زیست سالم نیز بودیم. این نابرابری به نابرابری در منابع و دسترسی‌های رفاهی (از جمله آب سالم، لوله‌کشی، منابع انرژی پاک و... ) افزوده می‌شد که بخش بزرگی از جهان یعنی اکثر مستعمرات پیشین را بیش‌ازپیش به پهنه‌های آلوده و ناسالم با مردمانی به شدت آسیب‌خورده تبدیل کرده است.

شهرهای جهان‌سومی امروز به زباله‌دان‌های زیست‌محیطی واقعی بدل شده‌اند و این امر به بهترین شکل نشان می‌دهد که تبعیض زیست‌بومی چگونه بر اساس خطوط استعماری سازمان‌یافته و آلودگی‌های این کشورها ناشی از مصیبتی «طبیعی» و ناخواسته نیست.  «جنوب» کثیف و اندوهبار بدین ترتیب نه تنها یک ابداع ایدئولوژیک استعماری است، بلکه یک ابداع فیزیکی به شدت‌ آلوده در برابر «شمال» تمیز و خوشبخت نیز هست: پاک‌سازی هوا و اقلیم شمال‌، همانگونه که انقلاب صنعتی و پیشرفت شمال، به بهای آلوده‌شدن و تخریب دائم و پیوسته جنوب انجام گرفت. روندی که امروز هنوز ادامه دارد. 

چرخه‌ی فقر و فرودستی در سایه‌ی نئولبرالیسم

این منطق نابرابری اما، همانگونه که گفتیم در نهایت چون بومرنگی به سوی خود ِ کشورهای توسعه‌یافته بازگشت، نابرابری‌ها، تبعیض‌های نژادی و قومی و فرهنگی در پهنه‌ای که «جهان چهارم» (۲۶) نام گرفت یعنی فرودستان و فقرای کشورهای توسعه‌یافته، تداوم یافت و این طردشدگان در بخش بزرگی از خود شامل اکثریت مردم با تبار غیرسفیدپوست و غیرمسیحی و در بخشی نیز شامل سفیدپوستان فقیری می‌شود که به هر دلیلی نتوانسته‌اند خود را از سرنوشت شوم مهاجرانِ به حال خود رهاشده جدا کنند.

بنابراین برخورداری از امتیازاتی چون شغل‌های خوب و کم زحمت و «تمیز» و با وجهه اجتماعی بالا، با دستمزدها و درآمدهای بالا، با امتیازات زیست‌محیطی مناسب نیز همراه است و برعکس.  چرخه فقر، نابرابری و فرودستی، با چرخه آلودگی زیست‌محیطی، اقلیم نامناسب و بیماری و ناتوانی تکمیل می‌شود. نظام شهری در کشوری چون آمریکا به مثابه قلب جهان سرمایه‌داری و اروپای آمریکایی شده بیش از پیش این امر را نشان می‌دهد: محله‌های شهری فقیر و غنی، کثیف و تمیز، ناسالم و سالم، مهاجرنشین یا رنگین‌پوست‌نشین و سفیدپوست‌نشین. در آمریکا و هر چه بیشتر در اروپا.

بدین صورت، ورود سیاهان یا مهاجران به یک محله به سرعت بر کاهش بهای مسکن تاثیر می‌گذارد و سفیدپوستان مسیحی که از همنشینی با رنگین‌پوستان و مهاجران بیزارند به سرعت خانه‌های خود را می‌فروشند  یا تعویض می‌کنند و با ارزان شدن زمین و خانه، جمعیت‌های فقیر بیشتری جذب این محلات می‌شوند. بدین دلیل است که حومه‌های شهری به صورت گسترده‌ای در کشورهایی چون فرانسه و بلژیک و انگلستان به  مناطق گتویی، فقیرنشین، ناامن و کثیف تبدیل می‌شوند.

جمع‌بندی: ضرورت اقدام جهانی برای عدالت اقلیمی

اما همان‌گونه که به صورت فرایند و چرخه‌ای منفی می‌توان درک کرد که چگونه نژادپرستی زیست‌محیطی به وجود آمده و گسترش می‌یابد، می‌توان این منطق را به مثابه یک راه‌حل و در شکل معکوس به کار برد. بدین معنا که مبارزه با نابرابری، فقر، نژادپرستی و تبعیض نژادی با  بهره بردن از سیاست‌های تنوع فرهنگی و جذب حداکثری اقلیت‌ها و مهاجران در جریان‌های زنده و به دور از نفرت و تبعیض قومی و نژادی، می‌توانند به بهبود محیط زیست یاری رسانند.

فقر و تنگدستی و تبعیض لزوماً سبب کاهش مصرف نمی‌شوند، بلکه مصرف درست و مراقبت مناسب از محیط زیست را دچار خدشه می‌کنند. وقتی کشورهای توسعه‌یافته کارخانه‌های آلاینده خود را به کشورهای جهان سومی می‌فرستند که فاقد دموکراسی هستند (به دلیل هژمونی استعماری کشورهای توسعه‌یافته) فساد و فروپاشی سیاسی و اقتصادی این کشورها هر نوع کنترل بر میزان آلایندگی را از بین برده و سبب تأثیر منفی بیشتر بر محیط‌زیست می‌شود.

همانگونه که به وجود آوردن محله‌ها و گتوهای شهری فقر در شهر مدرن، سبب کاهش درآمدهای منطقه‌ای و کاهش خدمات پاکسازی و بهبود و بالابردن استانداردهای زیست‌محیطی در این محلات می‌گردد که به نوبه خود سطح صیانت از محیط زیست را برای همه مردم کاهش می‌دهند. 

اینجاست که درک می‌کنیم چرا نوداروینیسم ِ نولیبرالی جهان را در طول بیش از پنجاه سال به چنین وضعیت هولناک و خطرناکی رسانده است و چرا اقدام در جهت اصلاح این وضعیت یک ضرورت مطلق برای همه مردم جهان است.   

پانویس‌ها

۱-Jean-Jacques Rousseau

۲- Du contrat social ou Principes du droit politique, ۱۷۶۲

۳- Hannah Arendt

۴-The Origins of Totalitarianism, ۱۹۵۱

۵- Joseph E. Stiglitz

۶- The Price of Inequality: How Today's Divided Society Endangers Our Future, ۲۰۱۲ 

۷- Environmental racism, ecological racism, ecological apartheid

۸- Michel de Montaigne

۹- Essais, ۱۵۸۰

۱۰-Noble savage

۱۱-Le corps nu, in, Extrait du Discours sur l’origine et les fondements de l’inégalité parmi les hommes, ۱۷۵۵

۱۲-Ivan Dominic Illich

۱۳- Philippe Descola

۱۴-Par-delà nature et culture, ۲۰۰۵

۱۵-https://insider.augusta.edu/environmental-racism/

۱۶-Baton Rouge

۱۷-Cancer Alley

۱۸-Harlem River

۱۹-Asthma Alley

۲۰- South Bronx

۲۱-Bhopal

۲۲- https://www.bhopal.net/what-happened/

۲۳- Deindustrialization

۲۴- https://www.un.org/en/conferences/environment/rio۱۹۹۲

۲۵- https://unfccc.int/fr/a-propos-des-ndcs/l-accord-de-paris

۲۶- Fourth World از جمله نگاه کنید به مقاله ارزشمند مانوئل کاستلز جامعه‌شناس اسپانیایی درباره پدید آمدن جهان چهارم در این آدرس

https://ftp.columbia.edu/itc/hs/pubhealth/p۶۷۰۰/readings/castells-rise.pdf

۲۱۶۲۱۶

نظرات کاربران
ارسال به صورت ناشناس
اخبار داغ