تهران-بیروت در عصر یخبندان؟
هفتم اکتبر بیتردید نقطه عطفی در معادلات امنیتی و سیاسی خاورمیانه بود و موجی از بازتعریف نقشها، ائتلافها و خطوط تماس را به منطقه تحمیل کرد؛ تحولی که لبنان نیز، به دلیل جایگاه خاص خود در معادله مقاومت و توازنهای شکننده داخلی، از پیامدهای آن مصون نماند.
هفتم اکتبر بیتردید نقطه عطفی در معادلات امنیتی و سیاسی خاورمیانه بود و موجی از بازتعریف نقشها، ائتلافها و خطوط تماس را به منطقه تحمیل کرد؛ تحولی که لبنان نیز، به دلیل جایگاه خاص خود در معادله مقاومت و توازنهای شکننده داخلی، از پیامدهای آن مصون نماند. با این حال، آنچه بر پیچیدگی شرایط افزوده، همزمانی این تحولات با استقرار دولتی جدید در بیروت است؛ دولتی که با ریاستجمهوری جوزف عون، نخستوزیری نواف سلام و وزارت خارجه یوسف رجی، نشانههایی از تغییر رویکرد در سیاست خارجی لبنان را بروز داده است. در چنین بستری، روابط تهران و بیروت وارد مرحلهای کمسابقه از شکنندگی شده است؛ مرحلهای که نهصرفا محصول فشارهای بیرونی، بلکه برآیند تلاقی تحولات منطقهای، بازآرایی قدرت در لبنان و حساسیتهای فزاینده افکار عمومی این کشور نسبت به نقش بازیگران خارجی است. حواشی هفتههای اخیر، از اظهارات دیپلماتیک تا مناقشات رسانهای، نشان داد کانالهای سنتی تعامل دیگر کارآمدی گذشته را ندارند و سوءبرداشتها بهسرعت به تنش سیاسی تبدیل میشوند. در روزهای پایانی سال ۲۰۲۵، این وضعیت مبهم، چشمانداز روشنی برای روابط دو کشور در سال میلادی آینده ترسیم نمیکند.
استمرار این روند میتواند روابط تهران و بیروت را از یک همکاری مبتنی بر ملاحظات راهبردی، به مناسباتی حداقلی و پرهزینه سوق دهد؛ مگر آنکه دو طرف با بازنگری در ادبیات، اولویتها و سازوکارهای تعامل، از تعمیق این شکاف شکننده جلوگیری کنند. اما برای واکاوی عمیقتر وضعیت کنونی روابط تهران و بیروت و ترسیم چشماندازی واقعبینانه از آینده این مناسبات در سال پیشرو، با دو چهره صاحبنظر به گفتوگو نشستهایم؛ محمدعلی مهتدی، تحلیلگر ارشد مسائل خاورمیانه که سالها تجربه زیست، مشاهده میدانی و تحلیل تحولات لبنان را در کارنامه خود دارد و ابوالقاسم دلفی، سفیر پیشین جمهوری اسلامی ایران در فرانسه، بلژیک، شیلی و کلمبیا که بهواسطه سالها فعالیت دیپلماتیک، مطالعه مستمر و اشراف دقیق بر معادلات سیاسی و ساخت قدرت در لبنان، از منظر سیاست خارجی به این تحولات مینگرد. این گفتوگو تلاشی است برای عبور از روایتهای سطحی و دستیابی به درکی جامعتر از مختصات پیچیده روابط تهران و بیروت در مقطع حساس کنونی.
جناب مهتدی، از شما آغاز کنیم. در نگاهی خوشبینانه، تحولات منطقه پس از هفتم اکتبر وضعیت تقریبا بیسابقهای را رقم زده است. اکنون سوریه عملا از دایره روابط ما خارج شده و لبنان نیز، حتی در خوشبینانهترین حالت، به شکنندگی بیسابقهای رسیده است. ارزیابی شما از این وضعیت چیست؟
محمدعلی مهتدی: روابط ایران و لبنان ریشه در تاریخ دیرینه دارد و لبنان همواره پایگاهی برای حضور فرهنگی و سیاسی بازیگران منطقهای بوده است. ایران نیز همچون سایر کشورها از این موقعیت بهره برده، اما وضعیت کنونی لبنان تحت فشار شدید آمریکا و اسرائیل قرار دارد. نفوذ پیشین فرانسه و اروپا عملا به حاشیه رانده شده و آمریکا محور اصلی تأثیرگذاری است و از چند سال پیش، با تمرکز بر امنیت اسرائیل و تضعیف قدرت مقاومت، فشارهای اقتصادی گستردهای بر لبنان اعمال شد. ارزش لیره لبنان بهشدت سقوط کرد، میلیاردها دلار از کشور خارج شد و مسئولیت این بحران را بر عهده مقاومت گذاشتند؛ مقاومتی که جمهوری اسلامی ایران اصلیترین حامی آن بوده است.
لذا الان هم این فشارها بخشی از برنامهای گسترده برای تضعیف کل محور مقاومت است. این محور در سال ۲۰۰۰ برای نخستین بار ارتش بهاصطلاح شکستناپذیر اسرائیل را مجبور به عقبنشینی از جنوب لبنان کرد؛ رویدادی که اینجانب شخصا شاهد آن بودم. همچنین در جنگ ۲۰۰۶، اسرائیل علیرغم انتظار پیروزی سریع، پس از ۳۳ روز به اهداف خود نرسید و قطعنامه ۱۷۰۱، آتشبس را تحمیل کرد. این دستاوردها، بازدارندگی مقاومت را تثبیت کرد. لذا حضور ایران در لبنان از سر نیاز به عمق استراتژیک نیست؛ چون ایران بهتنهایی توان حفظ عمق استراتژیک از خلیج فارس تا شرق را دارد. اما اکنون بسیاری از مشکلات لبنان را به جمهوری اسلامی نسبت میدهند، بهویژه با روی کار آمدن دولت جدید لبنان که اکثر وزارتخانههای کلیدی مسیحیان را به نیروهای نزدیک به سمیر جعجع واگذار کرده است... .
قوات اللبنانیه...
محمدعلی مهتدی: بله قوات اللبنانیه که همپیمان اسرائیل و مخالف مقاومت و ایران هستند. الان فشارهای گسترده از هر سو وارد میشود و این مشکلات را به ایران نسبت میدهند. البته ایران همواره کوشیده روابط دوستانه را حفظ کند. اخیرا آقای یوسف رجی، وزیر خارجه لبنان، در مصاحبه با الجزیره ایران را به مداخله متهم کرد. آقای عراقچی پاسخی دیپلماتیک و سنجیده داد و حتی اعلام کرد که آماده گفتوگو هستیم. آقای رجی پیشنهاد کرد در مکانی بیطرف دیدار کنیم، اما آقای عراقچی با طنز دیپلماتیک پاسخ داد که نیازی به مکان بیطرف نیست؛ اگر ایشان به تهران بیایند، استقبال میکنیم و اگر ترجیح دهند، ما به بیروت میرویم. مسئله لبنان، در واقع مسئله آمریکا، اسرائیل و برخی کشورهای عربی است.
جناب مهتدی، درباره حزبالله و محور مقاومت، طرفداران قوات اللبنانیه نیز استدلالهایی دارند. سیدحسن نصرالله در سخنرانی رسمی اعلام کرد که پس از جنگ ۳۳روزه، ایران در بازسازی و احیا کمک کرد. شیخ نعیم قاسم نیز تأیید کرد که پس از حملات اخیر، شهادت سیدحسن نصرالله و تحولات جنوب، ایران مجددا کمکهای مالی ارائه داد و حتی مبالغ آن علنا اعلام شد. با این واقعیتها، افرادی چون یوسف رجی یا نواف سلام میگویند ایران باید روابط خود را قطع کند. آیا این کمکها را انکار میکنید؟
محمدعلی مهتدی: آیا کمک ایران برای بازسازی ویرانیهای لبنان عمل ناپسندی است؟ آیا این مداخله در امور داخلی محسوب میشود؟ آیا باید ایران کمک نمیکرد و لبنان را در ویرانهها رها میکرد تا مردم آواره بمانند؟ برعکس، شایسته است از ایران تشکر شود. ایران هرگز بهجای دولت لبنان تصمیم نگرفته است. اکنون تصمیمگیریها عمدتا تحت تأثیر سفارتخانههای آمریکا و عربستان است. نخستوزیر آقای نواف سلام و سایر مسئولان، چشم به دستورات این سفارتخانهها دوختهاند. سفارت ایران هیچ دخالتی ندارد و صدایی از آن برنمیخیزد. ما برای بازسازی کمک کردیم؛ آیا این کار نادرستی بود؟ اکنون نیز اعلام کردهایم که آماده کمک به بازسازی ویرانیهای جنگ اخیر هستیم. مخالفان میگویند کمک نکنید تا مقاومت زیر فشار اقتصادی و ویرانیها قرار گیرد و مجبور به تحویل سلاح شود. اما تحویل سلاح برای مقاومت خودکشی است و هرگز رخ نخواهد داد.
دقیقا، نکته مهمی است که شیخ نعیم قاسم تأکید کرد حتی اگر جنگ جهانی رخ دهد، سلاح را تحویل نمیدهیم. آیا واقعا حزبالله تا پای جنگ داخلی مجدد در لبنان بر سر عدم تحویل سلاح ایستادگی خواهد کرد؟
محمدعلی مهتدی: بر اساس شناخت خودم، هیچ نیرویی قادر به خلع سلاح حزبالله نیست. ارتش لبنان اساسا فاقد تجهیزات پیشرفته مانند هواپیما، تانک یا توپخانه است و صرفا نقش پلیس را ایفا میکند. افزون بر این، بخش قابل توجهی از ارتش لبنان طرفدار مقاومت است و حضور معنوی آن در ارتش مشهود است. آمریکا و اسرائیل فشارهای گستردهای وارد میکنند تا ارتش لبنان درگیر شود، اما این امر امکانپذیر نیست. قدرتهای خارجی نیز ناتواناند. اسرائیل در جنگهای پیشین شکست خورده و آمریکا علیرغم بمبارانهای گذشته، نتوانسته مقاومت را نابود سازد. دلیل این ناکامی، نقاط ضعفی است که مقاومت میتواند هدف قرار دهد و برای دشمنان غیرقابل تحمل است. بنابراین، فشارها معطوف به آن است که مقاومت خود سلاح را تحویل دهد.
اخیرا، تام باراک، فرستاده آمریکا، طرح «مهار سلاح» حزبالله را پیشنهاد کرده تا از استفاده آن جلوگیری شود، نه «خلع کامل». این پیشنهاد ناشی از ناامیدی از خلع سلاح و ترس از آغاز عملیات گسترده حزبالله علیه اسرائیل است. از سویی، دشمنان تصور میکنند حزبالله تضعیف شده با شهادت رهبران مانند سیدحسن نصرالله و سقوط رژیم سوریه که عقبه استراتژیک آن بود. اما واقعیت آن است که حزبالله خود را بازسازی کرده، نیروهای جوان را در مناصب کلیدی گمارده و سلاحهایش را حفظ کرده است. شیخ نعیم قاسم تأکید کرده پاسخ خواهیم داد و مسئله صرفا زمانبندی است. اسرائیل از این پاسخ نگران است و لذا به مهار روی آورده است. این موضوع بحثی گسترده و پیچیده است که جزئیات بیشتری میطلبد.
جناب آقای دلفی، از اینجا آغاز کنیم. شما پیشتر خط تحلیلی داشتید که اکنون بسیار پررنگتر شده است. من قبلا چندین بار با شما در این باره بحث کردهام. فرموده بودید که ایران اکنون در شرایطی قرار دارد که میتواند از ابزارهایی مانند روابط با فرانسه بهره ببرد، زیرا منطقه شامات (سوریه و لبنان)، حوزه نفوذ فرانسه بوده است. آقای مهتدی میگویند لبنان اکنون فقط تحت قیمومیت آمریکا، عربستان و اسرائیل است. آیا واقعا شما این تحلیل را دارید و چگونه میتوانیم روابط را دوباره احیا کنیم؟
ابوالقاسم دلفی: وضعیت کنونی لبنان را نمیتوان بدون بررسی تحولات منطقهای تحلیل کرد، زیرا این کشور بخشی جداییناپذیر از پازل خاورمیانه است. سوریه که سالگرد سقوط نظام بشار اسد را اخیرا پشت سر گذاشت، اکنون با حمایت گسترده آمریکا، اروپا و کشورهای عربی خلیج فارس مواجه است و زمینه بازگشتش به جامعه عرب و بینالملل فراهم شده است. با این حال، این بازگشت تا حد زیادی به سرنوشت لبنان وابسته است. در کنار سوریه، عراق نیز در وضعیت بلاتکلیفی به سر میبرد؛ بیش از یک ماه از انتخابات گذشته، اما دولت جدید هنوز تشکیل نشده و تکلیف آرای مردم نامشخص است. آمریکا در عراق حضوری پررنگ دارد و بزرگترین سفارت یا کنسولگری خود را در اربیل افتتاح کرده و در سوریه نیز، قویتر از دوران بشار اسد مستقر است.
لذا مسیر سنتی جمهوری اسلامی ایران برای دسترسی به لبنان از طریق سوریه و عراق اکنون با چالشهای جدی روبهروست. در جنگ ۱۲روزه، هواپیماهای اسرائیلی بهراحتی از آسمان این کشورها عبور کرده و وارد فضای ایران شدند، بدون آنکه مقاومتی صورت گیرد. آمریکا، غرب و ناتو برای حفظ بقای رژیم صهیونیستی و تحکیم پایههای آن، که پس از 80 سال تأسیس در وضعیت نظامی و سیاسی بیسابقهای قرار دارد، بسیج شدهاند. بنابراین، لبنان امروز با رژیمی صهیونیستی مواجه است که در اوج قدرت سیاسی، امنیتی و نظامی خود و از حمایت گسترده اروپا و آمریکا برخوردار است. پس از حوادث هفتم اکتبر و درگیری مستقیم حزبالله با رژیم صهیونیستی که منجر به شهادت رهبران نظامی و سیاسی آن شد، دولتی در لبنان روی کار آمد که برخلاف دولتهای پیشین، فاقد وزنه شیعی است. این دولت، به زعم بسیاری، ضدشیعیترین دولت تاریخ لبنان است و سیاست خارجی آن تحت نفوذ تیم سمیر جعجع و بخشهایی از طایفه مارونی قرار دارد که شدیدترین مواضع را علیه جمهوری اسلامی ایران اتخاذ کرده و نزدیکترین روابط را با اسرائیل دارد.
آیا بازگشت به وضعیت پیش از هفتم اکتبر ممکن است؟ حزبالله دیگر به اتوبان مستقیم سیاسی، مالی، نظامی و دیپلماتیک از تهران دسترسی ندارد. اسرائیل بخش مهمی از نقاط حساس جنوب لبنان را که پیشتر در اختیار حزبالله بود، اشغال کرده و با وجود توافقات صلح، عملیات خود را ادامه میدهد، بدون آنکه ارتش لبنان یا ناظران بینالمللی بتوانند مداخله کنند. این وضعیت ایجاب میکند که جمهوری اسلامی در رویکرد خود نسبت به لبنان تجدیدنظر کند. حزبالله که پیشتر قویترین نیروی نیابتی منطقه در برابر اسرائیل بود، اکنون حملات اسرائیل را بدون پاسخ میگذارد.
یعنی برخلاف تأکید جناب مهتدی مبنی بر آمادگی برای پاسخ حزبالله و آنطورکه شیخ نعیم قاسم بر زمانبندی مناسب آن تأکید دارد، فعلا امکان حمله میسر نیست؟
ابوالقاسم دلفی: من نمیگویم در آینده چه اتفاقی روی میدهد. میگویم اگر حزبالله به حملات پاسخ ندهد، زمانی میرسد که نشانی از مقاومت باقی نماند. اسرائیل نهتنها جنوب لبنان، بلکه بخشی از جنوب سوریه را نیز به خط مقدم خود تبدیل کرده و امنیت خود را به نحوی تأمین کرده که لبنان را به دژی محاصرهشده بدل میسازد، جایی که دسترسی خارجی به آن تصورناپذیر است. مگر از داخل لبنان پایگاه جدیدی، غیر از حزبالله بسازیم. دولت فعلی لبنان، که ادعای رهایی کشور از فشارهای داخلی، بینالمللی و منطقهای را دارد، از حمایت گسترده غربیها، شرقیها، اسرائیل و کشورهای منطقه برخوردار است. حتی طایفه شیعه، بهناچار، باید از آن حمایت کند. مصوبه دولت مبنی بر اینکه سلاح تنها در اختیار ارتش و دولت باشد، نشاندهنده این جهتگیری است. با توجه به مصوبه دولت لبنان مبنی بر تمرکز سلاح در دست ارتش، باید بهطور واقعبینانه بررسی کنیم که چگونه باید عمل کرد. خلع سلاح نشدن حزبالله از منظر احساسی جذاب است، اما آیا از دیدگاه اجرایی قابل تحقق است؟ جامعه بینالملل، دولتها و منطقه به دنبال تبدیل لبنان به کشوری فارغ از وضعیت پیش از هفتم اکتبر هستند، بنابراین باید در این چارچوب فکر کنیم.
پیش از هفتم اکتبر، موقعیت ایران در لبنان فراتر از حزبالله بود و قدرت مانور سیاسی گستردهای داشتیم. این مانور ناشی از ظرفیت تعامل با بازیگران بینالمللی مؤثر در لبنان بود. از ابتدای انقلاب اسلامی، روابط و درگیریهای ما با غرب از لبنان آغاز شد؛ از بحران گروگانگیری تا انفجار مقر سربازان آمریکایی و فرانسوی، و مذاکرات برای آزادی گروگانها. از آن زمان، ایران به عنوان عامل تأثیرگذار در تحولات لبنان تثبیت شد. این تأثیر، هرچند در سالهای اخیر کمرنگتر شده بود، در تعیین ریاستجمهوری میشل عون مشهود بود؛ جایی که ایران و فرانسه در شرایط خاص به توافقی رسیدند تا میشل عون مورد قبول طایفه شیعه رئیسجمهور شود و لبنان تحت حاکمیتی قرار گیرد که شیعیان در آن نقش محوری داشتند. این وضعیت تا هفتم اکتبر ادامه یافت، اما حوادث آن روز همهچیز را دگرگون کرد. امروز، با وجود فعالیتهای آمریکا در داخل لبنان، شاهد برگزاری اجلاس مصالح لبنان و اتحادیه اروپا در بروکسل هستیم که آقای یوسف رجی در آن حضور داشت و هماهنگیهایی درخصوص وضعیت لبنان صورت گرفت. فرانسه همچنان میدانگردان است و قیمومیت آن پایان نیافته؛ هرچند پس از انتخابات اخیر و ریاستجمهوری جوزف عون تضعیف شده، اما نفوذ فرهنگی فرانسه پابرجاست. بنابراین، فرانسه به عنوان قیم سنتی، همچنان تأثیرگذار است و ظرفیت تعامل با آن برای تأثیر بر امور بیروت وجود دارد.
اتهام دخالت ایران در امور داخلی لبنان، اتهامی است که در سطح گستردهای از سوی اقشار مختلف و اکثریت افکار عمومی لبنان مطرح میشود. اظهارات معتبر سیدحسن نصرالله مبنی بر تأمین صفر تا صد حزبالله توسط ایران، این اتهام را تقویت کرده است. آیا باید این را اصلاح کنیم؟ کمکهای ایران را میتوان به عنوان اقدامات انساندوستانه معرفی کرد، نه تأمین مستقیم. تیم حاکم در بیروت، که عمدتا زاویهدار با ایران است و برخی اعضای آن متهم به ترور دیپلماتهای ایرانی هستند، از این فرصت برای محو آثار مثبت حضور ایران سوءاستفاده میکنند. این وضعیت نمیتواند تداوم یابد. به جای نفوذ مستقیم، باید راههایی بیابیم تا از طریق عوامل تأثیرگذار خارج از منطقه مانند اروپا (بهویژه فرانسه) و در منطقه خلیج فارس مانند سعودیها وارد شویم. روابط با سعودی در مسیر بهبود است و با فرانسه حداقل ارتباطات وجود دارد. تعریف مجدد موقعیت ایران در لبنان ضروری است؛ نه صرفا دفاع از یک طایفه، بلکه تعامل با همه لبنانیها.
جناب مهتدی، نکتهای بسیار مهم درخصوص تحولات پس از هفتم اکتبر؛ آیا واقعا لبنان دیگر آن تقسیمبندی سیاسی-اجتماعی ۸ مارس و ۱۴ مارس را از دست داده و جامعه لبنان از این دوقطبی عبور کرده است؟
محمدعلی مهتدی: بله، تقسیمبندی سنتی ۸ مارس و ۱۴ مارس پایان یافته است. این دوقطبی مربوط به دورهای بود که سوریه نفوذ گستردهای در لبنان داشت. پس از ترور رفیق حریری، صدور قطعنامه ۱۵۵۹ و خروج نیروهای سوریه، و بهویژه سقوط نظام بشار اسد با حمایت آمریکا و ترکیه و روی کار آمدن احمد الشرع (ابومحمد الجولانی)، این تقسیمبندی دیگر معنایی ندارد. اکنون مسئله اصلی، مقاومت است؛ اینکه کدام گروهها و جریانها خواهان ادامه مقاومت هستند و کدامها به تسلیم تمایل دارند؟ فشارهای اسرائیل و آمریکا در همه زمینهها بهویژه اقتصادی زندگی همه لبنانیها را سخت کرده است. بمبارانها عمدتا مناطق شیعینشین (جنوب لبنان، حومه جنوبی بیروت و بقاع) را هدف قرار میدهد، در حالی که مناطق دروزی، سنی و مسیحی از عملیات نظامی مصون ماندهاند. اما بحران اقتصادی مانند سقوط لیره به بیش از ۱۰۰ هزار در برابر یک دلار، همه را دربرگرفته است.
دولت کنونی شعار انحصار سلاح در دست دولت را مطرح میکند، اما آیا دولت قادر به حفظ حاکمیت و تأمین امنیت شهروندان است؟ اگر بتواند، حزبالله سلاح خود را تحویل خواهد داد. اما ارتش لبنان حتی در جنوب رودخانه لیتانی، به مواضع اسرائیل نزدیک نمیشود و منتظر عقبنشینی اسرائیل است تا جایگزین شود؛ اکنون ارتش لبنان فاقد تجهیزات لازم است و بهصورت تاریخی هم ممنوع بوده که قوی شود.
وقتی دولت نمیتواند حاکمیت را برقرار کرده و از شهروندان حفاظت کند، آیا شهروندان حق دفاع از خود را ندارند؟ این همان فرمول طلایی شهید سیدحسن نصرالله است؛ «ارتش، مقاومت و مردم». ژوزف عون، رئیسجمهور کنونی، زمانی که فرمانده ارتش بود، با مقاومت هماهنگ بود، اما اکنون تحت فشار آمریکا محافظهکارانه عمل میکند. در مقابل، نخستوزیر نواف سلام کاملا مخالف سلاح مقاومت است و به پرسش توانایی دولت در گسترش حاکمیت و تأمین امنیت پاسخ نمیدهد؛ گویی جنوب لبنان بخشی از کشور نیست. این وضعیت از زمان امام موسی صدر وجود داشته که دولت، نه ارتش را به جنوب اعزام میکرد و نه اجازه مسلحکردن مردم را میداد تا از خود دفاع کنند.
اجازه دهید نگاهی تاریخی بیندازیم. آیا واقعا پیش از انقلاب اسلامی، و بدون ارتباط با جمهوری اسلامی ایران، استراتژی مشابهی در قبال لبنان وجود داشته است؟ بسیاری معتقدند ایران حتی امام موسی صدر را نیز برای همین منظور اعزام کرده بود. آیا شما این ارزیابی را دارید؟
محمدعلی مهتدی: خیر، نخست باید گفت که عبارت «ایران امام موسی صدر را فرستاده بود»، دقیق نیست.
ایشان خود ایرانی بودند و در معادلات...
محمدعلی مهتدی: بله، مرحوم سیدعبدالحسین شرفالدین، رهبر مذهبی شیعیان لبنان، در وصیتنامه خود تأکید کرده بود که پس از فوت ایشان، سیدموسی صدر به لبنان بیاید. آیتالله بروجردی نیز تصمیم گرفت ایشان را اعزام کند. امام موسی صدر هنگامی که به لبنان رسید، وضعیت جامعه شیعه را مشاهده کرد و رویکردی کاملا متفاوت برگزید. ایشان صرفا به عنوان عالم دینی ننشست تا مردم مسائل فقهی را از او بپرسند، بلکه وارد فعالیتهای اجتماعی شد؛ ارتقای جایگاه جامعه شیعه تا همتراز سایر جوامع، حل مشکلات اقتصادی و فرهنگی، و حضور فعال در روستاها.
مهمترین دغدغه ایشان، حفظ امنیت جنوب لبنان بود که کاملا رها شده بود. در نهایت، ایشان ناگزیر به تأسیس جنبش «امل» شدند. این نیروها با امکانات بسیار محدود، با حمایت سوریه و برخی سازمانهای فلسطینی مانند جنبش فتح، آموزش نظامی دیدند و سلاح تهیه کردند. شهید مصطفی چمران از قاهره به بیروت آمد و این نیروها را آموزش داد. آنها به نیرویی تبدیل شدند که در جنوب لبنان در برابر تجاوزات اسرائیل ایستادگی کردند.
پس معتقد هستید که ورود ما اصلا پروژهای از پیش طراحیشده نبود، بلکه یک روند طبیعی بود؟
محمدعلی مهتدی: این بحث نیروهای نیابتی چنان تکرار شده که حتی خود ما نیز باور کردهایم چنین نیرویی داریم. اما واقعیت این است که جمهوری اسلامی ایران به هیچ نیروی نیابتی در هیچجای جهان نیاز ندارد؛ قدرت نظامی و امنیتی ما به خودی خود بسیار بالاست. حزبالله در لبنان برای تأمین امنیت استراتژیک ایران تأسیس نشده و هیچ درخواست یا مشکلی را از سوی ما حل نکرده است. جمله معروف سیدحسن نصرالله مبنی بر تأمین کامل هزینههای حزبالله توسط ایران، در شرایطی گفته شد که مقاومت متهم به فروش مواد مخدر، تجارت غیرقانونی و پولشویی بود.
ایشان برای رد این اتهامات، تأکید کرد که همه هزینهها را ایران تأمین میکند، بدون آنکه به برداشت منفی این سخن در داخل ایران با توجه به مشکلات اقتصادی توجه کند.
در حقیقت، منابع مالی حزبالله تنها به ایران محدود نیست؛ مهاجران شیعه در غرب آفریقا، آمریکای جنوبی، کانادا و استرالیا که بسیاری از آنان ثروتمند هستند، مبالغ قابل توجهی ارسال میکنند. همچنین تجار شیعه کویتی و سایر نقاط خلیج فارس کمکهای مالی مهمی ارائه میدهند. اکنون که فشار تحریمها بر ایران افزایش یافته، آمریکا مقررات سختگیرانهای وضع کرده تا مهاجران شیعه نتوانند پول به لبنان بفرستند؛ هدف این است که جامعه شیعه را زیر فشار اقتصادی شدید قرار داده و به تسلیم وادارد.
میدانم در آن برههای که حاج احمد متوسلیان در لبنان حضور داشتند، شما نیز آنجا بودید. مقاطع حضور مستشاری ما بسیار متعدد است. وقتی این واقعیتها را کنار هم میگذاریم، گزاره «نیروهای نیابتی» چنان پررنگ میشود که نمیتوان آن را از افکار عمومی و سطح تحلیلها حذف کرد. آیا خودتان معتقد نیستید که این مسئله تا حدی درست است؟ برای مثال، در ماجرای حاج احمد متوسلیان، خود امام دستور بازگشت نیروهای ما از لبنان را دادند، اما در تمام این مقاطع، واقعا ما چنین حضوری داشتیم.
محمدعلی مهتدی: من این دوره را لحظه به لحظه دنبال کردم و در صحنه حضور داشتم.
درباره ماجرای حاج احمد... .
محمدعلی مهتدی: بله، شاید گفتنش صلاح نباشد، اما نظر حضرت امام هرگز این نبود که ما در لبنان مقاومت ایجاد کنیم یا نیروهایمان را دائم مستقر کنیم؛ ایشان دستور بازگشت نیروها را دادند. برخی از پاسداران در منطقه بقاع ماندند، اما ماجرای ربودن حاج احمد متوسلیان، سیدمحسن موسوی (کاردار سفارت در دمشق) و همراهانشان توطئهای برنامهریزیشده بود. آنها در مسیر بازگشت از دمشق به بیروت، در پست بازرسی فالانژیستها گرفتار شدند. اینجانب لحظه به لحظه موضوع را دنبال کردم و از همه امکانات برای روشنشدن سرنوشتشان استفاده شد، اما جمهوری اسلامی هرگز به دنبال ایجاد نیروی نیابتی در لبنان نبود.
تصمیمگیریها در آن زمان ساده و براساس وظیفه شرعی بود. اسرائیل، لبنان را اشغال کرده بود؛ گروهی از لبنانیها ازجمله سیدعباس موسوی و سیدحسن نصرالله به ایران آمدند و درخواست کمک برای مقاومت کردند. براساس حدیث رسولالله(ص) که «اگر فریاد کمک مسلمانی را بشنوید و پاسخ ندهید، مسلمان نیستید»، جمهوری اسلامی کمک کرد؛ نه برای ایجاد نیابتی یا گسترش عمق استراتژیک، بلکه صرفا وظیفه شرعی.
متأسفانه برخی اظهارات داخلی مانند ادعای کنترل چهار پایتخت عربی تبلیغات خارجی را تقویت کرده است. در عراق نیز پس از اشغال ۲۰۰۳ از طرف آمریکا و بعد هم تهدید داعش، درخواست کمک از سوی نوری المالکی و حتی مسعود بارزانی مطرح شد. حاج قاسم سلیمانی براساس فتوای آیتالله سیستانی و وظیفه شرعی وارد عمل شد و با آموزش محدود، مانع سقوط اربیل و بغداد شد. این کمکها دخالت در امور داخلی نبود، بلکه پاسخ به درخواستهای مردمی و شرعی بود. این کمکها انساندوستانه، اخلاقی و ایمانی بودند. بهعنوان مسلمان نمیتوان در برابر فریاد کمک گفت که «دخالت در امور داخلی نمیکنم» و اجازه داد داعش بغداد یا اربیل را اشغال و قتلعام کند یا شیعیان لبنان در برابر اسرائیل بیدفاع بمانند. همین رویکرد در یمن و دیگر نقاط نیز حاکم است؛ هرکدام پروندهای جداگانه دارد.
جمهوری اسلامی هرگز به دنبال نابودی اسرائیل نبوده است؛ نابودی یک رژیم نیازمند طراحی دقیق نظامی و غیرنظامی است که ما هرگز چنین برنامهای نداشتهایم. اتهام ایجاد محور مقاومت برای نابودی اسرائیل، گفتمانی خارجی است که دیگران ساختهاند و ما در تغییر آن ناتوان بودهایم. بسیاری، حتی در داخل، این را باور کردهاند، درحالیکه واقعیت، کمکهای شرعی و انسانی است، نه ایجاد نیروهای نیابتی.
جناب دلفی، نکته بسیار مهمی وجود دارد درباره توافق طائف و جامعه لبنان. همانطور که آقای مهتدی فرمودند، از تقسیمبندی ۱۴ مارس و ۸ مارس عبور کردهایم؛ آیا از توافق طائف نیز عبور کردهایم؟ قرار بود دولت براساس وزن اقوام، طوایف، مذاهب و ادیان تشکیل شود. اکنون چه شده که با این شرایط مواجهیم و عملا از توافق طائف فاصله گرفتهایم؟
ابوالقاسم دلفی: وضعیت کنونی لبنان نتیجه تحولات گسترده منطقهای است که فضای عمومی خاورمیانه را دگرگون کرده و همه استحکامات پیشین را زیر سؤال برده است. هفتم اکتبر سرفصلی کلیدی در این تحولات به شمار میرود؛ بدون توجه به آن، تحلیلها یا عقبمانده خواهند بود یا پیشداوری. این رویداد به اسرائیل بهانهای داد تا موقعیت سیاسی، جغرافیایی و نظامی خود را با حمایت گسترده آمریکا، اروپا و جامعه بینالملل تثبیت کند. آنچه در غزه رخ داد، کشتار گسترده تحت عنوان مبارزه با حماس با سکوت جهانی همراه بود؛ زیرا جهان آن را نقض مقررات بینالمللی میدانست اما اقدامی نکرد.
در این چارچوب، لبنان دیگر براساس توافق طائف یا قومیتگرایی سنتی تعریف نمیشود. دولت فعلی که مقبولیت بینالمللی دارد، فرصت یافته تا شرایط لبنان را برای جهان بازتعریف کند. این دولت مصوبهای تصویب کرده که سلاح، دفاع و امنیت را منحصرا در اختیار دولت قرار میدهد. یونیفل (نیروی سازمان ملل) تا پایان ۲۰۲۷ خارج خواهد شد و ارتش لبنان باید مرزها را کنترل کند. بحث توانایی ارتش که پیشتر براساس طائف تعریف شده بود، مربوط به دوران پیش از هفتم اکتبر است؛ اکنون ارتش لبنان با مسئولان آمریکایی و اروپایی برای تقویت مذاکره میکند تا نیازهای دفاعی را برآورده کند.
دولت تأکید دارد که برای اعمال حاکمیت، سلاح باید در اختیارش باشد. پرسش این است آیا کشوری که حتی با ارتش کامل نتواند از حاکمیت دفاع کند، میتواند انتظار داشته باشد که گروهی مانند حزبالله اکنون بدون حمایتهای پیشین سیاسی، نظامی، مالی و امنیتی در برابر ارتش اسرائیل ایستادگی کند؟ حزبالله به دلیل ورود به جنگ برای حمایت از غزه، به وضعیت محاصره کنونی دچار شد. اسرائیل سلاح حزبالله را تهدیدی مستقیم میداند و دولت لبنان برای اعمال حاکمیت، باید این تهدید را رفع کند.
اگر دولت نتواند حاکمیت را تثبیت کند، مردم لبنان در نهایت سخن خواهند گفت. تاریخ لبنان نشان میدهد که این مردم با شرایط مختلف کنار آمدهاند؛ جنوب لبنان در دوره امام موسی صدر بدون سلاح در برابر اسرائیل زندگی میکرد، اما بهعنوان کشوری مستقل. بحث کلی منطقه بر رهایی لبنان از فشارهای خارجی تمرکز دارد. اکنون نفوذ عربستان سعودی بیشازپیش از هفتم اکتبر است و روابط منطقهای را شکل میدهد. نفوذ ایالات متحده در لبنان پس از هفتم اکتبر افزایش یافته، درحالیکه نفوذ اروپا و فرانسه کاهش یافته اما همچنان پابرجاست. لبنان تمایل دارد با وضعیت فعلی ادامه دهد. حزبالله و طایفه شیعه حق دفاع از خود را دارند، اما این مسئولیت در درجه نخست بر عهده حاکمیت ملی است که باید از تمام اقوام دفاع کند. اگر حاکمیت ناتوان باشد، باید راهحلی یافت.
حزبالله باید بخشی از مذاکرات لبنان با جامعه بینالملل باشد، اما دولت فعلی تحت اشراف مارونیهای ضد حزبالله بهتنهایی مذاکره میکند. برای تغییر این صحنه، جمهوری اسلامی باید با تأثیرگذاران منطقهای (بهویژه عربستان سعودی) و اروپایی (بهویژه فرانسه، بهعنوان قیم سنتی شامات) همسو شود. مطلوبیت واقعی، همصدایی با این بازیگران برای منافع داخلی لبنان است؛ نمایندگی کلیت لبنان در مذاکرات ضروری است، نه صرفا بخشی از مردم.
ادبیات حزبالله مبنی بر حفظ سلاح حتی در جنگ جهانی، آرامشآفرین نیست و ممکن است به نابودی تدریجی منجر شود؛ زیرا اسرائیل هر لحظه رهبران آن را هدف قرار میدهد. کمکهای ایران باید از طریق دولت لبنان انجام شود تا اتهام دخالت رفع شود؛ اظهارنظرهای سفیر ایران در امور داخلی، این اتهام را تقویت میکند. در سوریه، دیپلماسی ما پیش از سقوط بشار اسد ناکارآمد بود؛ اکنون سوریه دشمن ماست، درحالیکه روسیه و ترکیه جایگاه خود را حفظ کردهاند. اصرار بر مسیر پیشین در لبنان، سعادتمندی شیعیان را که با ما پیوندهای دینی، اعتقادی و فرهنگی دارند، تأمین نخواهد کرد. باید مسیر جدیدی برگزید تا آیندهای روشن برای آنان تضمین شود.
جناب آقای مهتدی، نکته بسیار مهمی درباره ساختار سیاسی و شخصیتهای حاکم وجود دارد. در برههای پیش از هفتم اکتبر، همانطور که آقای دلفی نیز اشاره کردند، ما حتی با سعد حریری و ولید جنبلاط مشکل داشتیم. اکنون به جایی رسیدهایم که جوزف عون، نواف سلام و حتی یوسف رجی چنین مواضعی دارند؛ یعنی رادیکالها در حال قدرتگیری هستند. تنها فضای باقیمانده، نبیه بری است. آیا واقعا آقای بری، بهعنوان رئیس پارلمان لبنان، میتواند تعادلبخش باشد و وزنهای برای حفظ توازن ایفا کند؟
محمدعلی مهتدی: من اینگونه به موضوع نگاه نمیکنم؛ چون ما هرگز صرفا با شیعیان لبنان کار نکردهایم، حمایت از مقاومت همواره همراه با ارتباط با سایر طوایف بوده است. موضع جمهوری اسلامی همواره تأکید بر وحدت ملی لبنان و زندگی مشترک میان همه فرقهها و همان دیدگاه امام موسی صدر بوده است. ما با دولت لبنان، سنیها، مسیحیان و دروزیها نیز روابط داشتهایم. مسئله اصلی در لبنان، وابستگی تاریخی هر طایفه به عمق خارجی است؛ مارونیها به فرانسه، دروزیها به پروس-اتریش، سنیها به عثمانی و جهان عرب و شیعیان که فاقد عمق خارجی بودند. در دوره پهلوی، ایران حتی به مخالفان شیعه کمک میکرد و شیعیان لبنان حتی بیمارستان نداشتند. هر طایفه عملا دولتی مستقل با سیستم سیاسی، اقتصادی، آموزشی و بهداشتی خود دارد؛ دولت مرکزی صرفا اجماع نمایندگان طوایف است.
اکنون سوریه حذف شده و عربستان سعودی جای آن را گرفته است؛ آمریکا و عربستان که هر دو با اسرائیل همکاری دارند، برای لبنان تصمیم میگیرند. در این شرایط، نفوذ ایران محدود است و همه مشکلات به آن نسبت داده میشود. با این حال، بهبود روابط با عربستان ممکن است زمینه تفاهم ایجاد کند. جمهوری اسلامی مذاکرات با غرب را تنها به مسئله هستهای محدود کرده و پروندههای منطقهای را وارد نکرده است؛ واقعیتهای زمینی این است که طوایف لبنان بدون فشار خارجی قادر به اجماع نیستند. لبنان به شکل تاریخی سوپاپ اطمینان منطقه بوده؛ اختلافات دولتهای منطقهای در آنجا تخلیه میشد، زیرا هر طایفه و تریبونی داشت. حاکمیت دولت مرکزی در گفتمان سیاسی جذاب است، اما واقعیت متفاوت است، حل بحرانها نیازمند اجماع قدرتهای خارجی پشتیبان طوایف است. هیچ قدرتی بهتنهایی نمیتواند بماند و هیچ طایفهای نمیتواند دیگری را حذف یا نادیده بگیرد؛ بنابراین کشورهای حامی باید به تفاهم برسند.
ولی نکته بسیار مهمی وجود دارد که اکنون یک سناریوی رادیکال مطرح است؛ حذف کامل سلاح حزبالله و حداقل حذف نگاه ایدئولوژیک ایران. آیا واقعا آمریکا، اسرائیل و عربستان به این نقطه خواهند رسید؟
محمدعلی مهتدی: به نظر من، سناریوی رادیکال حذف کامل سلاح حزبالله و نگاه ایدئولوژیک ایران محقق نخواهد شد. واقعیات نشان میدهد که چند هفته پیش، آقای نتانیاهو نقشه «اسرائیل بزرگ» از نیل تا فرات را ارائه کرد که طبق آن، لبنان، اردن، نیمی از سوریه، بخشی از عربستان و مصر از جغرافیا حذف میشوند. این ادعا نه از سوی ما، بلکه از زبان خود مقامات اسرائیلی مطرح شده است. در چنین شرایطی، تنها نیروی بازدارنده در برابر اسرائیل، مقاومت است. بنابراین تحویل سلاح معادل خودکشی است؛ چون تاریخ نشان میدهد که هرجا سلاح تحویل داده شده، قتلعام رخ داده است؛ سربرنیتسا در بوسنی (با حضور نیروهای هلندی و سازمان ملل)، صبرا و شتیلا در لبنان (پس از خروج فلسطینیها) و حتی عراق پس از تسلیم صدام حسین.
حتی اگر نقشه اسرائیل بزرگ عملی نباشد، اسرائیل دهههاست به منابع آب لبنان چشم دوخته است. مشکل حیاتی اسرائیل کمبود آب شیرین است؛ دریاچه «طبریه» تنها منبع اصلی آنهاست و مذاکرات بر سر رود اردن ناکام ماند. منابع آب لبنان رودخانههای لیتانی، زهرانی، وزانی، اولی و... است که از برفهای جبلالشیخ سرچشمه میگیرند و برای اسرائیل حیاتیاند. پس از سقوط بشار اسد، اسرائیل عملا جبلالشیخ را اشغال کرده و این منابع را در اختیار گرفته است. اردن نیز با توافق محدود، تشنه مانده است.
اسرائیل حتی به رودخانه اولی (نزدیک صیدا) که در متون توراتی مقدس شمرده میشود، طمع دارد. لبنان غیر از زیبایی طبیعی و توریسم، منابع آب و اخیرا گاز و نفت ساحلی دارد؛ بدون حفاظت از این منابع، چیزی از لبنان باقی نمیماند. برای ممانعت از الحاق لبنان به اسرائیل بزرگ و حفظ حاکمیت، چارهای جز تقویت قدرت مقاومت نیست. ارتش لبنان به شکل تاریخی ممنوع از داشتن تجهیزات سنگین است؛ کمکهای آمریکا محدود به پرداخت حقوق (۹۰ میلیون دلار) برای حفظ نماد حاکمیت است، نه تجهیز واقعی با هلیکوپتر، تانک یا توپخانه. بنابراین، مقاومت تنها عامل بازدارنده واقعی در برابر تجاوزات اسرائیل باقی میماند.
جناب آقای مهتدی، تام باراک اظهارنظری کرده که میخواهم نظر شما را درباره آن جویا شوم. او میگوید گروههای شیعی، چه در عراق و چه در لبنان، مانند سایر طوایف که مسلح هستند، مسلح بمانند. با توجه به اینکه شما از گذار از «خلع سلاح» به پروسه «مهار سلاح» سخن گفتید، چه منطقی پشت این است که یک گروه شیعی مانند حزبالله باید پهپاد و موشک داشته باشد؟ این گروهها نیز میتوانند سلاحهای متعارف داشته باشند مانند سایر طوایف. پاسخ شما به این خط تحلیلی چیست؟
محمدعلی مهتدی: سلاح مورد نیاز باید متناسب با منبع تهدید باشد. در لبنان، تهدید اصلی اسرائیل است و نمیتوان با سلاحهای سبک مانند تفنگ یا هفتتیر در برابر آن ایستاد. حزبالله هنوز قدرت نظامی قابل توجهی دارد؛ تا آخرین روزهای جنگ اخیر، توانست پهپادهای خود را تا خانه نتانیاهو در تلآویو نفوذ دهد. از منظر نظامی، ارتش اسرائیل در نیروی زمینی ضعیف است؛ تیپ نخبه گولانی فرسوده شده و موارد خودکشی در میان سربازانش هفته به هفته رخ میدهد. حتی رسانههای اسرائیلی اعتراف میکنند که این ارتش قادر به عملیات گسترده نیست. تنها برتری اسرائیل در نیروی هوایی (با هواپیماهای
اف-۳۵) و قدرت اطلاعاتی مبتنی بر هوش مصنوعی است که مقاومت فاقد آن است.
اگر اسرائیل مجددا حمله کند یا حزبالله برای پایاندادن به تجاوزهای روزانه پاسخ دهد، همانطورکه شیخ نعیم قاسم تأکید کرده، سناریوها پیچیده خواهد بود. تلفات در لبنان سنگین خواهد بود، اما اسرائیل نیز تحمل نخواهد کرد. حزبالله نیروی رضوان را دارد که برای ورود به فلسطین اشغالی و تصرف جلیل برنامهریزی شده؛ فرماندهان آن (مانند شهید ابراهیم عقیل) نابغه نظامی بودند و اکنون جایگزینهای جدیدی آمدهاند. اسرائیل از این نیرو هراس دارد و اف-۳۵ نمیتواند جلوی آن را بگیرد؛ میتوان بخشی را بمباران کرد، اما عملیات ادامه خواهد یافت. حزبالله هنوز ابزارهای بازدارندهای برای مقابله با اسرائیل دارد. این براساس شناخت مستقیم است، نه تحلیل سیاسی.
با این حال، اولویت شیعیان اکنون بازسازی ویرانیهاست و مجبور به تحمل هستند تا راهی باز شود. اکنون سوریه بسته است، رژیم آن دشمن شیعه شده و عمق استراتژیک مقاومت نیست. اسرائیل هشدار داده هر پناهگاهی را بمباران میکند؛ بنابراین، سنیها، مسیحیان و دروزی از ترس، آوارگان شیعه را نمیپذیرند. در جنگ آینده، نیممیلیون آواره شیعه کجا بروند؟ این مسائل پیچیده باید در هر رویارویی محاسبه شود.
جناب آقای دلفی، برای سؤال پایانی؛ معادلات سال ۲۰۲۵ در روزهای پایانی خود به سر میبرد. بسیاری معتقدند که سال ۲۰۲۶ آبستن حوادث بسیار زیادی برای لبنان خواهد بود، از این منظر که نقطهای تعیینکننده است. آیا ما اکنون در این نقطه تعیینکننده قرار داریم و اگر چنین است، چه تصمیمی باید اتخاذ کنیم؟ یعنی اگر به نقطهای برسیم که دیگر سلاح مقاومت باید پروندهاش بسته شود، یعنی اسرائیلیها و آمریکاییها سناریوی رادیکال را پیگیری میکنند، حالا به قول آقای مهتدی میگویند دیگر خلع سلاح مسئله نیست، مهار سلاح مسئله است، در آن صورت واقعا تصمیم ایران چیست؟
ابوالقاسم دلفی: همانطور که پیشتر اشاره کردم، هفتم اکتبر سرفصلی کلیدی است که اوضاع منطقه را دگرگون کرده و همه دستاوردها و چالشهای پیشین را بازتعریف کرده است. این رویداد، سرآغاز تحلیلهای نوین و راهحلهای منطقهای است. وضعیت لبنان پیش از این تاریخ مشخص بود، اما اکنون در حال تحول است. اوضاع منطقه در حال تحول است و با استراتژی مناسب میتوان از آن بهره برد.
لبنان اکنون دولتی دارد که مقبولیت منطقهای، بینالمللی و حتی روسی یافته است. حزبالله را نباید صرفا سپر لبنان دید، بلکه باید نیرویی برای کمک به آینده و امنیت آن تلقی کرد. این دو دیدگاه تفاوت اساسی دارند؛ آیا حزبالله را برای ترساندن اسرائیل (با سلاحهای اذیتکننده) حفظ کنیم یا بهعنوان عاملی که مانع تصورات اسرائیل برای لبنان است؟ برای تأمین امنیت لبنان، مذاکره ضروری است. براساس سند امنیت ملی آمریکا، واشنگتن در حال خروج از خاورمیانه است و غزه را حلشده میپندارد. اروپا امنیت خاورمیانه را برای خود حیاتی میداند؛ عدم امنیت در اینجا، مانند اوکراین، اروپا را ناامن میکند.
بنابراین باید با بازیگران مؤثر، عربستان سعودی (بهعنوان نماینده خلیج فارس) و فرانسه (بهعنوان قیم سنتی شامات) تعامل کنیم. استراتژی نگاه به شرق در لبنان جواب نمیدهد؛ نیاز به نگاه به غرب و اروپا داریم تا مؤثر باشیم. عناصر حزبالله باهوش و تأثیرگذار هستند و فرانسه نقش کلیدی دارد. خروج نیروهای سازمان ملل تا ۲۰۲۷، فرصت تجهیز ارتش لبنان است تا امنیت مرزها را تأمین کند. ارتش لبنان پیشتر نقش پلیس داشت، اما با بازیگری جمعی میتواند تغییر کند. ورود مستقیم ما مانع دارد؛ باید از طریق این بازیگران عمل کنیم تا سلاح حزبالله برای امنیت شیعه مؤثر باشد، نه بهانه ناامنی کل لبنان.
محمدعلی مهتدی: جمهوری اسلامی ایران دولت فعلی لبنان را به رسمیت شناخته است. ما هرگز اعلام نکردهایم که این دولت نامشروع است یا آن را رد میکنیم؛ زیرا دولتهای لبنان همواره با اجماع داخلی و تأثیر خارجی شکل گرفتهاند. فرستادگان ایران، ازجمله وزیر خارجه و آقای لاریجانی، با مقامات این دولت ازجمله جوزف عون، رئیسجمهور و نواف سلام، نخستوزیر، ملاقات کردهاند و روابط دیپلماتیک حفظ شده است.
تصمیمگیری حزبالله مستقل است؛ ایران هرگز به آن دستور نداده و سیدحسن نصرالله بارها تأکید کرده که ایران هیچ درخواستی از حزبالله نداشته است. حزبالله و جنبش امل (دوگانه شیعی) بهعنوان بخشی از جامعه لبنان، خود تصمیم میگیرند. نبیه بری، رئیس پارلمان و رئیس جنبش امل، تنها صدای رسمی شیعیان است و بدون هماهنگی با ایران، با فرستادگان آمریکا (مانند تام باراک یا کاردار سابق) ملاقات میکند. بارها پیشنهاد مذاکره درباره حزبالله به ایران شده، اما ما همواره گفتهایم که مستقیم با خود حزبالله مذاکره کنید. تصور اینکه حزبالله، نیابتی ایران است یا برگ برنده در مذاکرات، نادرست است؛ زیرا ایران در هیچ مذاکرهای با غرب یا آمریکا اجازه ورود پروندههای منطقهای را نداشته و همه گفتوگوها محدود به مسئله هستهای بوده است. ضعف ما در گفتمان سیاسی و جنگ نرم است. افکار عمومی اغلب تحت تأثیر گفتمانهای خارجی شکل میگیرد و حتی در داخل، این روایتها پذیرفته میشوند. واقعیتها را باید برجسته کرد تا از این ضعف عبور کنیم.
خب، آقای ولایتی نیز خود مصاحبه میکند و جنجالهایی به وجود میآورد. یعنی به قول خودتان، ما مواضع داخلی نیز داریم که حاشیهساز است...
محمدعلی مهتدی: تعجب میکنم از اظهارات آقای دکتر ولایتی بهعنوان شخصیت سیاسی برجسته؛ متأسفانه ما حتی در مسائل داخلی خود اجماع نداریم، چه برسد به امور خارجی. نکته کلیدی برای آینده منطقه این است که پس از هفتم اکتبر، حزبالله از هشتم اکتبر به حمایت از غزه وارد جنگ شد. این اقدام براساس فرمول «وحدت میدانها» (وحدتالمیادین) بود که سیدحسن نصرالله آن را تدوین کرده بود که محور مقاومت شامل غزه، کرانه باختری، لبنان، سوریه، عراق، ایران و یمن است. مسئولیت مقاومت منطقه عمدتا بر عهده سیدحسن بود؛ او تصمیمات را اتخاذ میکرد و دیگران از یمن تا عراق با او هماهنگ بودند، نه با تهران. وحدت میدانها به معنای حمایت متقابل است. اگر یک میدان مورد تجاوز قرار گیرد، دیگران به کمک میشتابند. این محور در مقابل ائتلاف آمریکا، اسرائیل، عربستان، اردن و معاهده ابراهیم قرار دارد و برای تعیین امنیت استراتژیک منطقه رقابت میکند. پس از تجاوز اسرائیل، حزبالله عملیات پشتیبانی را آغاز کرد؛ یمن و حشدالشعبی در عراق نیز طبق این چارچوب موشک پرتاب کردند. آیا این فرمول قابل تداوم است؟ باید بررسی شود. اکنون اگر حزبالله پاسخ دهد، یمنیها (به گفته سیدعبدالملک) و گروههای مقاومت عراق (نه حشدالشعبی رسمی) وارد عمل خواهند شد که ممکن است به جنگ منطقهای بینجامد. اگر فشار به نقطه نهایی برسد، جایی که بودن و نبودن یکی شود، حزبالله بیتوجه به محدودیتها وارد عمل خواهد شد. این واقعیتها باید در هر سناریوی آینده مدنظر قرار گیرد.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.






