خبرگزاری مهر؛ گروه استانها- سمیه اسماعیل زاده: وقتی از خود بچهها میپرسم، هر کدام به کمبودی اشاره میکند، باران دوست دارد معلم ورزش و ناظم داشته باشند و فاطمهزهرا به کامپیوتر اشاره میکند و رقیه و تارا عقیده دارند حیاط مدرسه بزرگ است اما تور والیبال و بسکتبال ندارند و بعد با هم به این نتیجه میرسند که شاید تنها مدرسه روستایی شهرستان باشند که میز پینگپنگ دارند، اما امیرعلی میگوید مدرسه روستای اِراتبن هم میز پینگپنگ دارد و با هم به سمت اتاق پینگپنگ میرویم.
در چوبی کهنه را هل میدهم تا باز شود و یک میز پینگپنگ نو و تمیز در میانه اتاقی کوچک پدیدار میشود. بچهها به سرعت میدوند تا دو نفر اولی باشند که راکت پینگپنگ را برمیدارند و بقیه دور میز حلقه میزنند و با هیجان بازی را تماشا میکنند، اما این شادی در پسزمینه فرسودگی بنا غمگنانه به نظر میرسد.
خانمتقدسی، راهبر آموزشی آموزش و پرورش نیز برای سرکشی امروز به مدرسه آمده است و به بچهها قول داده است که پس از انجام کارهایش با آنها وسطی بازی کند و بچهها از شادی در پوست خود نمیگنجند. وقتی معلم و راهبر از پلهها پایین میآیند، بچهها گفتوگو برای بیان خواستههایشان را از یاد میبرند و شادمانه به سویشان میدوند و بازی پرشور و هیجانشان شروع میشود؛ فریادهای شادمانهای که با یک توپ ساده در آسمان مدرسه روستای شیرکلا میپیچد.
فعالیت ۱۱ مدرسه روستایی چندپایه
مدرسه شیرکلا یکی از یازده مدرسه روستایی چندپایه شهرستان سوادکوه است و به گفته حسین نصیری، رئیس آموزش و پرورش این شهرستان، سوادکوه علاوه بر یازده مدرسه چندپایه روستایی، دارای یک مدرسه عشایری چندپایه و دو مدرسه شهری چندپایه است که تعداد دانشآموزان مدارس روستایی چندپایه ۶۸ دانشآموز و مدارس شهری چندپایه ۲۱۳ دانشآموز است و در کل ۲۱ درصد مدارس شهرستان جز مدارس چندپایه هستند.
وی در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان اینکه سوادکوه دارای پراکندهترین مدارس شهرستان در استان مازندران است، توضیح میدهد: مدارس فعال ما از ورودی شهر زیراب تا روستای ورسک (با فاصله تقریبی ۴۴ کیلومتر) و از روستای لاجیم تا آلاشت (با فاصله تقریبی ۶۷ کیلومتر) و از روستای فلورد تا شیرکلا و اراتبن پراکندهاند، اما این پراکندگی مانع توجه به امر آموزش نشده است.
وی از جمله مشکلات مدارس چندپایه را افت کیفیت آموزشی، مسئله مدیریت زمان و عدم رعایت عدالت آموزشی برمیشمارد و با اذعان بر اینکه این مسائل مبتلا به تمام مدارس چندپایه در کشور است و تنها مربوط به شهرستان سوادکوه نیست، از جمله راهکارها برای کاهش این مسائل سرکشی دورهای به این مدارس برای بررسی و رفع مشکلات و اسکان معلمان در سوئیتهای اقامتی (به منظور کاهش سختی عبور و مرور) اشاره میکند، چنانچه معلم مدرسه شیرکلا نیز طی هفته در سوئیت اقامتی مدرسه استخرسر اسکان دارد.
شهرستان سوادکوه دارای سه مدرسه روستایی دارای ۶ پایه تحصیلی است که یکی از این مدارس، مدرسه امیرکبیر روستای شیرکلا است.
نصیری با اذعان بر اینکه این مشکلات به ویژه مسئله مدیریت زمان در مدارس چندپایه که همزمان دارای ۶ پایه تحصیلی هستند بیشتر نمود مییابد، میافزاید: شهرستان سوادکوه دارای سه مدرسه روستایی دارای ۶ پایه تحصیلی است که یکی از این مدارس، مدرسه امیرکبیر روستای شیرکلا است.
وی با بیان اینکه تحصیل حق همه فرزندان این سرزمین است و با اشاره به تأکید ریاست جمهور و دیگر مسئولان در رعایت عدالت آموزشی، میگوید: در همین راستا و برای تحقق این مهم، دو مدرسه روستایی تنها با یک دانشآموز دایر و فعال است و مدیرآموزگاران این مدارس سختی مسیر و آموزش چندپایه را تحمل کرده و در حال انجام وظیفه هستند.
رئیس آموزش و پرورش شهرستان سوادکوه با اشاره به اینکه بازگشایی مدارس روستایی نیازمند رسیدن به یک حد نصاب است، میافزاید: در صورت رسیدن به این حد نصاب، ما آمادگی داریم در تمام مدارس روستایی چراغ آموزش روشن و پرچم مقدس جمهوری اسلامی در اهتزاز باشد.
به گزارش مهر، معلمان مدارس چندپایه روستایی هر روز در حال انجام ماراتنی هستند که قرار نیست در خط پایان، مدالی بر سینهشان بیاویزند و تنها پاداش، یادگیری بچههایی است که پشت نیمکتها منتظر آموختن هستند.
آینده آموزشی این کودکان، نه در تختههای هوشمند بلکه در ماژیکی گره خورده که دستان این معلم بر تخته میکشد و در صبوریای که میان شش پایه تحصیلی تقسیم میکند.
مدرسه امیرکبیر شیرکلا
مدرسه امیرکبیر شیرکلا، یکی از نزدیک به پنجاه هزار کلاس چندپایه در کشور است، مدارسی که با کمترین امکانات به روی دانشآموزان گشوده شدهاند تا امکان تحصیل را برای کودکان روستایی فراهم کنند و تداوم این چرخه آموزشی بیش از هرچیز بر پایه معلمان ایثارگر این مدارس استوار است.
کوچه شیبدار و گلی در ابتدای روستای شیرکلا را بالا میروم تا به مدرسه این روستا برسم. درب کوچک مدرسه باز و حیاط و باغچهاش تمیز و مرتب است. چند گلدان گل در دو سوی پلکان ورودی بنا خودنمایی میکنند.
درب ورودی بنا با رنگهای شاد نقاشی شده اما این تمیزی و رنگآمیزی شاد، فرسودگی بنا را پنهان نمیکند؛ بنایی با بیش از چهار دهه قدمت که درهای قدیمی اتاقهایش به زحمت باز و بسته میشوند و پنجرههای چوبی قدیمی و بدون پرده، محافظ خوبی برای سرمای زمستان نیستند.
در راهرو مدرسه، دو اتاق با درهای چوبی رنگی باز است. ۱۰ دانشآموز در شش پایه مختلف در اینجا درس میخوانند و آقای رحمانی، تنها معلم مدرسه، برای مدیریت بهتر آنها را به دو کلاس سهپایه تقسیم کرده است؛ دانشآموزان اول، پنجم و ششم در یک کلاس و دانشآموزان دوم، سوم و چهارم در کلاس دیگر.
پا به کلاسی میگذارم که معلم در آن حضور دارد. امروز دو دانشآموز پسر غایب هستند و چهار دانشآموز (یک پسر و سه دختر) پشت نیمکتها نشستهاند؛ هر نیمکت نماینده یک پایه تحصیلی است؛ فاطمهزهرا و تارا کلاس چهارمی، مهدیس کلاس سومی و امیرعلی کلاس دومی.
ناگفته پیداست که مدیریت و تدریس همزمان در شش پایه چقدر دشوار است. محمدجواد رحمانی، معلم جوان مدرسه، در یک روز عادی همزمان کار شش معلم، یک مدیر، یک ناظم، یک خدمتگزار و یک مربی ورزش را بر عهده دارد.
هر روز صبح، پس از باز کردن قفل در مدرسه و ساختمان، شوفاژ را روشن میکند و تا گرم شدن کلاسها، برنامه درسی روز را در ذهنش مرور میکند. با آمدن تک تک دانشآموزان، زنگ صبحگاه توسط او نواخته میشود. پس از اجرای مراسم صبحگاه، دانشآموزان راهی کلاس میشوند و ماراتن نفسگیر کار او آغاز میشود.
کمبود زمان در کلاسهای چند پایه
در کلاسهای چندپایه معمولاً یک درس محور قرار میگیرد و هنگام تدریس آن درس، دیگر دانشآموزان به انجام تکالیف خود مشغول میشوند و این چرخه در طول روز بارها تکرار میشود تا همه درسها به تمامی دانشآموزان در پایههای مختلف آموزش داده شود و در این چرخه، معلم همواره در حال دویدن است تا کمی از زمان پیشی بگیرد؛ چراکه مهمترین مسئله مدارس چندپایه کمبود زمان است و رحمانی نیز بر این امر تأکید دارد و میگوید: معلم باید وقت را طوری تنظیم کند که بتواند کار چند معلم در پایههای مختلف را به تنهایی انجام دهد. معلم باید در هر زنگ برای تدریس شش پایه مختلف با شش ذهنیت متفاوت و شش درس و کتاب مختلف آماده باشد و به این مسئله، نیاز خاص هر دانشآموز هم اضافه میشود.
در میانه گفتوگو، دانشآموزان یکی یکی میآیند و مطلبی به معلمشان میگویند و میروند؛ یکی سوال میپرسد، دیگری چغولی میکند و یکی دیگر چیزی میخواهد و در نهایت امیرعلی میآید و در کنار میز معلم میایستد تا فقط ببیند چه خبر است. مشخص است که همان برنامه فشرده درسی نیز با ذات پرسشگری و هیجانهای کودکانه تا چه میزان باید تغییر کند.
این معلم جوان برای مدیریت تدریس، علاوه بر تقسیم دانشآموزان به دو کلاس، از ظرفیت دانشآموزان پنجم و ششم برای توضیح برخی دروس به مقاطع پایینتر استفاده میکند و این کار مشارکتی در تمیز نگهداشتن کلاسها هم ادامه دارد و باران کلاس ششمی درباره نتیجه این مشارکت میگوید: ما یاد گرفتیم زبالهها را تفکیک کنیم و محیط اطراف خودمان را تمیز نگه داریم و زباله نریزیم.
با این حال، مدیریت همزمان دو کلاس و کنترل کلاسی که در آن معلم حضور ندارد دشوار است. هرچند مشارکت دادن بچهها کمککار است، اما در نهایت این معلم است که همواره بین این دو کلاس در حال دویدن است تا بچهها بهتر آموزش ببینند.
وقتی بچهها درس را متوجه میشوند خستگی کم میشود
در میان انبوه سختیها که گاهی به آوار میماند و خستگی ناشی از آن در صدای این معلم جوان پیداست، روشنای نوری میدرخشد و رحمانی میگوید: وقتی بچهها درس را متوجه میشوند و توضیح میدهند، خستگیام کم میشود و یا وقتی نمره خوبی میگیرند یا موفقیتی در شهرستان کسب میکنند، اینها شیرینی کار است.
پس از گفتگو، معلم ما را به صرف چای دعوت میکند، وارد آبدارخانه میشویم؛ از سبدی روی یک میز کوچک، چند کیک، فلاسک چای و لیوانهای یکبار مصرف بیرون میآورد و برایمان چای میریزد و در حین نوشیدن چای نگاهم متوجه سینک ظرفشویی و یخچال میشود، اما اجاق گاز سادهای وجود ندارد تا معلم غذایی گرم یا چای تازهای دم کند.
همین نگاه موجب میشود تا حرفهایمان به سمت امکانات و کمبودهای مدرسه کشیده شود و رحمانی به فرسودگی بنا و قدیمی بودن پنجرهها اشاره میکند و میگوید: بچهها متوجه تفاوتها میشوند و همیشه از من میپرسند که مدرسه دخترخالهام یا پسرعمو و … در شهر تخته هوشمند یا فلان امکانات را دارد و چرا ما نداریم؟









